مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۱۰۵): بطلان استدلال رافضی به آیۀ ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١در مورد علیس

فصل (۱۰۵): بطلان استدلال رافضی به آیۀ ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١در مورد علیس

رافضی می‌گوید: «برهان چهارم: فرموده خداوند متعال که: ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢[النجم: ۱-۲].

«سوگند به ستاره (ثریا) هنگامى که افول (غروب) مى‏کند. که هرگز (محمد «ص‏») از حق و هدایت منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است»

علی بن مغازلی شافعی فقیه با اسناد به ابن عباس روایت می‌کند که گفت: همراه با گروهی از جوانان بنی هاشم نزد پیامبر صنشسته بودم که ناگاه ستاره‌ای فرود آمد، رسول خدا صفرمود: (هر کس که این ستاره در منزل او فرود آمده باشد. وصی و جانشین بعد از من است). جوانانی از بنی هاشم برخاستند و دیدند که آن اختر در منزل علی فرود آمده است، پس گفتند: ای رسول خدا، به راستی تو در عشق علی گمراه شده‌ای، پس خداوند متعال چنین نازل فرمود: ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢[النجم: ۱-۲].

پاسخ او بر چند وجه است: یکی مطالبۀ صحت و درستی این روایت چنانکه گذشت - چون اصولاً قول بدون علم و سند بر طبق نص و اجماع حرام است. خداوند متعال فرمود: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ(الإسراء: ۳۶).

«از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن»

و فرمود: ﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَأَن تُشۡرِكُواْ بِٱللَّهِ مَا لَمۡ يُنَزِّلۡ بِهِۦ سُلۡطَٰنٗا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٣٣[الأعراف: ۳۳].

«بگو: خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است؛ و (همچنین) گناه و ستم بناحق را؛ و اینکه چیزى را که خداوند دلیلى براى آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید؛ و به خدا مطلبى نسبت دهید که نمى‏دانید».

پس هرچه فرستادگان الهی از خدا می‌آورند دلیل است، قرآن دلیل است، و سنت دلیل است، اما دانسته نمی‌شود که پیامبر صآن را آورده است مگر با نقل قول صادق از طرف خداوند، لذا هرکس به امر منقولی از پیامبر صاستدلال می‌کند باید اول از درستی آن مطمئن شود بعد به آن استدلال و عمل کند، و هر گاه آن را در نقض سخن دیگری دلیل بیاورد هم باید اول صحت و درستی آن را معلوم کند، در غیر این صورت قول او بی‌اعتبار و بدون پشتوانه علمی خواهد بود.

اگر به گوینده این روایت بگویند: آیا مطمئن هستی که این رخ داده است؟ دو پاسخ دارد: یا پاسخ می‌دهد: آری مطمئن هستم. که دروغ گفته است، چون او از کجا از وقوع یافتن آن مطمئن شده است؟ به او گفته می‌شود: تو از کجا راست بودن این قول را دانسته‌ای، در حالی که صحت آن جز با استناد به اقوال راویان حدیث و شناخت آنان دانسته نمی‌شود؟ و تو از آن‌ها بی‌اطلاعی، که اگر مطلع بودی می‌دانستی که دروغ است.

و یا پاسخ می‌دهد: از درستی آن اطلاعی ندارم، که در آن صورت باید گفت چطور روا می‌داری به سخنی استدلال کنی که از درستی آن بی‌اطلاعی؟

وجه دوم: این‌که حدیث مذکور به اتفاق دانشمندان علم حدیث کذب است، و این مغازلی همچون ابو نعیم و امثالش نه از محدثان است، و از مؤلفانی است که همچون ثعلبی و امثالش چیزهایی را در آثارشان می‌آورند که غالباً حق اما گاهی با باطل هم آمیخته است. همچنین این حدیث را او بر نساخته است بلکه هرچه درباره فضایل علی یافته به سراغش رفته و آن را در کتابش آورده است، درست همانطور که اخطب خوارزم چنان می‌کرد هیچ کدام از این دو حدیث نمی‌شناسند و هردو در لابه‌لای تألیفاتشان چنان روایت‌های دروغینی را ذکر می‌کنند که دروغین بودن آن‌ها بر هیچیک از علمای کوچک و بزرگ نقل و حدیث پوشیده نمی‌ماند.

وجه سوم: از مواردی که کذب بودن روایت را نشان می‌دهد این است که در آن آمده ابن عباس هنگام فرود آمدن ستاره در منزل علی شاهد نزول سوره نجم بوده است. در حالی که سوره نجم به اتفاق همه آگاهان از نخستین سوره‌های نازل شده در مکه است و ابن عباس در زمانی که پیامبر صوفات فرمود، هنوز نوجوانی نابالغ بود و این در صحیحین آمده است. پس نتیجه می‌گیریم که یا ابن عباس در زمان نزول این آیه هنوز به دنیا نیامده بوده، و یا اگر بوده کودکی نابالغ بوده است. وقتی پیامبر صهجرت فرمود، ابن عباس حدود پنج سال داشت. اما احتمال قریب به یقین وی هنگام نزول سوره نجم هنوز متولد نشده چون آن از نخستین سوره‌های نازل شده در مکه است.

وجه چهارم: این‌که سوره نجم در همان اوایل اسلام نازل شد و علی آن زمان کم سال بود و به طور واضح او تا آن زمان هنوز بالغ نشده و با فاطمه ازدواج نکرده بود. همچنین در آن دوره هنوز فرایض نماز‌های پنجگانه و سایر فرایض زکات و حج خانه خدا و روزه ماه رمضان و نیز سایر قواعد اسلام هنوز حاکم و لازم نشده بود.

و مسأله وصیت به امامت اگر حقیقت داشته باشد چنانکه در روز غدیر خم ادعایش را کرده‌اند در اواخر دوران نبوت بوده است، پس چطور ادعا می‌کنند که این سوره در چنان زمانی نازل شده است؟

وجه پنجم: هیچ گاه ستاره‌ای بر زمین مکه و مدینه یا هر شهر دیگری سقوط نکرده است. البته وقتی که پیامبر صمبعوث شد، شهاب باران زیاد شد ولی هیچ ستاره‌ای به زمین فرود نیامد، و این از امور خارق العاده‌اى نیست که شناخته شود، بلکه از امور خارق العاده‌ای است که در دنیا شناخته نشده. و جز دروغگوترین و بی‌شرمترین افراد، کسی چنین چیزی را روایت نمی‌کند و البته تنها نادان‌ترین و احمق‌ترین کسان هم گول چنین سخنانی را می‌خورند و آن‌ها را باور می‌کنند.

وجه ششم: دانشمندان مطلع از علم تفسیر بر خلاف این روایت اتفاق دارند و می‌گویند: ستاره‌ای که به آن قسم خورده شد: یا از ستاره‌های آسمان است و یا از ستاره‌های قرآن و مانند این‌ها، و هیچیک از مفسران نگفته است که آن ستاره‌ای است که در منزل یکی از اهل مکه فرود آمد.

وجه هفتم: آن کسی که به رسول خدا صبگوید: «گمراه شده‌ای» کافر است، و کافران را پیامبر صقبل از بیان شهادتین و وارد شدن به اسلام امر به فروع نمی‌فرمود.

وجه هشتم: اگر این ستاره صاعقه بوده باشد، باید گفت فرود آمدن صاعقه در خانه شخص برای او کرامتی بحساب نمی‌آید. اما اگر از ستارگان آسمان است که این ستارگان هیچ گاه به زمین سقوط نمی‌کنند و در جای خود می‌مانند، و اگر شهاب سنگ‌ بوده که این شهاب سنگها به سمت شیاطین انداخته می‌شوند و هرگز به زمین سقوط نمی‌کنند. و اگر فرض شود که آن شیطانی که آن شهاب به سویش پرتاب شده، به خانه علی رسیده و در آنجا سنگ به او برخورده و او را سوزانده است، که باید گفت این هم برای علی کرامت و فضیلتی نیست با آن‌که چنین چیزی هرگز رخ نداده است.