مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۳۵): دربارۀ فضیلت عایشهل

فصل (۳۵): دربارۀ فضیلت عایشهل

مؤلف رافضی می‌گوید: «اهل سنت عایشهلرا بر بقیه همسران پیغمبر صبرتر شمردند، در حالی که پیغمبر صبسیار از خدیجه بنت خویلد [اولین همسرش] یاد می‌کرد، تا جایی که عایشه به او گفت: با وجود این‌که خداوند او را از تو گرفته و بهتر از او را به تو داده ولی بسیار از او یاد می‌کنی. پیغمبر صفرمود: به خدا سوگند! بهتر از او به من داده نشده است: [او همسری بود که] وقتی مردم مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق نمود، و وقتی مردم مرا طرد کردند، او مرا مأوی بخشید و مرا با ثروت خودش سعادتمند کرد و خداوند مرا از او صاحب فرزند نمود و از غیر او فرزندی به من نداد».

در جواب مؤلف باید گفت:

اولاً: همه اهل سنت بر افضل بودن عایشهلنسبت به سایر زنان پیغمبر صاتفاق‌نظر ندارند، بلکه این دیدگاه اکثریت اهل سنت است و این اکثریت به حدیثی استناد کرده‌اند که در صحیحین از ابوموسیسو انسسروایت شده است که پیغمبرصفرموده: «فضل عائشة على النساءلفضل الثريد على سائر الطعام» [۱۲۰].

یعنی: فضل عایشه بر سایر زنان مثل برتری اشکنه بر سایر طعام‌ها است.

و اشکنه برترین طعام است زیرا از نان و گوشت درست می‌شود، همچنانکه شاعر می‌گوید:

إذا ما الخبز تأدمه بلحم
فذاك أمانة الله الثريد

یعنی: نانی که به آن گوشت مالیده شود، اشکنه است که امانتی از جانب خداست. توضیح اینکه: گندم برترین قوت و گوشت برترین خوراک است. همچنانکه ابن قتیبه و دیگران حدیثی را از پیغمبر صروایت کرده‌اند که در آن آمده «سيد إدام أهل الدنيا والآخرة اللحم» [۱۲۱].

یعنی: برترین طعام اهل دنیا و آخرت، گوشت است.

پس مادامیکه گوشت برترین خوراک و گندم برترین قوت است و اشکنه آمیخته این دو است، پس اشکنه بهترین طعام است. و در روایت صحیحی که بیش از یک طریق دارد، به ثبوت رسیده که پیغمبر صادق صفرمودند: «فضل عائشة على النساءلفضل الثريد على سائر الطعام».

یعنی: برتری عایشه بر سایر زنان مثل برتری اشکنه بر سایر طعام‌ها می‌باشد.

و در حدیث صحیحی از عمرو بن عاصسروایت شده که گفت: به پیغمبر صعرض کردم: ای پیغمبر! چه کسی نزد تو از همه محبوب‌تر است؟ جواب داد: عایشه. عرض کردم: از مردان؟ جواب داد: پدرش [پدر عایشه]. عرض کردم: بعد از او، چه کسی؟ جواب داد: عمرسو سپس مردان دیگری را نام برد [۱۲۲].

همین اکثریت اهل سنت می‌گویند: حدیث «خداوند بهتر از خدیجه را به من نداده»، اگر صحیح باشد معنی‌اش این است که خداوند بهتر از او برای شخص خودم را به من نداده است، چرا که خدیجه در اوایل رسالت چنان منفعتی به پیغمبر صرساند که غیر او هرگز نرسانده است و خدیجه از این نظر بهترین بوده است، چون در وقت حاجت به او سود رسانیده است، ولی عایشه در آخر دوران رسالتش و هنگام اکمال دین با او بود و بنابراین عایشه در تحصیل علم و دین به مرتبه‌ای رسید که افرادی که فقط اوایل رسالت را درک کرده بودند به آن مرتبه نرسیده‌اند، و این فضل اضافی باعث برتری او می‌شود، و امت بیش از دیگران از عایشه بهره بردند. عایشه در تحصیل علم و سنت به مرتبه‌ای رسید که دیگران نرسیده‌اند. خدیجه تنها به شخص پیغمبر فایده رساند، و از جانب پیغمبر صچیزی را تبلیغ نکرد، و امت آنچنانکه از عایشه فایده بردند، از او نبردند و دین نیز به هنگام حیات ایشان کامل نشد تا بتواند آن را یاد بگیرد و به کمال ایمانی که مقتضی کمال علم به دین است، برسد و بعد از کمال دین به آن ایمان بیاورد.

[۱۲۰] - نگا: بخاری، ۵/۲۹ و مسلم، ۴/۵/۱۸۹. [۱۲۱] - سنن ابن ماجه، ۲/۱۰۹۹. این حدیث ضعیف است. [۱۲۲] - نگا: بخاری، ۵/۵ و مسلم، ۴/۱۸۵۶.