فصل (۱۵۹): پاسخ به ادعای رافضی بر اینکه علیسداناترین مردم بود
رافضی میگوید: ثالثاً: او بعد از رسول خدا صداناترین مردم بود.
پاسخ اینکه اهل سنت این امر را ردّ میکنند و به آنچه علمایشان بر آن اتفاق دارند معتقدند که: داناترین مردم بعد از رسول خدا ص، ابوبکر و سپس عمر بود. حتی چندین نفر از علما درباره اینکه ابوبکر از همه یاران پیامبر صداناتر بود، اجماع را نقل کردهاند و دلایل امر در جای خود به طور مبسوط و مشروح وجود دارد. در زمان حیات پیامبر صو حضور ایشان، از میان صحابه فقط ابوبکرسقضاوت میکرد، خطبه میخواند و فتوا میداد. هر امری را که مردم در آن دچار اشتباه و التباس میشدند، ابوبکر آن را خاتمه میداد. آنها درباره وفات پیامبر صو دفن ایشان دچار تردید شدند. اما ابوبکر آن را بیان کرد. سپس در جنگ با مانعان زکات شک پیدا کردند. ابوبکر آن را بیان نمود. همچنین تفسیر آیه زیر را برایشان روشن کرد که خداوند میفرماید: ﴿لَتَدۡخُلُنَّ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ ءَامِنِينَ﴾[الفتح: ۲۷].
«به طور قطع همه شما بخواست و مشیت خدا وارد مسجد الحرام مىشوید در نهایت امنیت».
و حدیث: «خداوند بندهای را میان انتخاب دنیا و آخرت مختار گذاشته است». را برایشان شرح داد و امور فراوان دیگر... .
ابوبکر همچنین واژه (کلاله) را تفسیر کرد اما کسی درباره آن دچار اختلاف نشد. علی و دیگران از ابوبکر روایت کردهاند، همچنانکه در سنن از علی نقل شده است: هرگاه حدیثی را از پیامبر صمی شنیدم به من آن اندازه که خداوند اراده کرده بود نفع میرساند. هر گاه غیر او حدیثی برایم می خواند او را قسم میدادم. هر گاه قسم میخورد او را تصدیق میکردم. ابوبکر – که راستگوست – برایم روایت کرد: پیامبر صفرمود: هر مسلمانی که گناه میکند، سپس وضو میگیرد و دو رکعت نماز میخواند و از درگاه خداوند طلب استغفار میکند، خداوند گناه او را میبخشد [۲۶۱].
چندین نفر از علماء اجماع را درباره داناتر بودن ابوبکر از علی را روایت کردهاند. از جمله آنها امام منصور بن عبدالجبار سمعانی مروزی یکی از علماء و امامان، بزرگ شافعی است که در کتاب «تقويم الأدلة» اجماع علمای اهل سنت را درباره داناتر بودن ابوبکر از علی ذکر میکند و میگوید: چگونه ابوبکر از علی داناتر نیست در حالی که او در حضور پیامبر صفتوا میداد، و امر و نهی میکرد و خطبه میخواند. همچنانکه این امر را در هنگام دعوت به اسلام که او و پیامبر صبه تنهایی برای دعوت مردم به اسلام میرفتند و در زمان هجرت و جنگ حنین و موقعیت دیگر انجام میداد که پیامبر صساکت میماند و او را تأیید میکرد و این اولین باری نبود که ابوبکر این کار را میکرد.
اما درباره این ادعای او که میگوید: پیامبر صفرمود: داناترین شما به علم قضاوت و داوری علی است و لازمه قضاوت داشتن علم و دین است، در پاسخ باید گفت: این حدیث ثابت نشده است و اسنادی که قابل احتجاج باشد برای آن یافت نمیشود.
اما در پاسخ باید گفت پیامبر صفرموده است: «داناترین فرد شما به امور حلال و حرام، معاذ بن جبل است» و این حدیث اسناد قویتر دارد و علم به حلال و حرام بیش از علم به قضاوت است.
این حدیث را ترمذی [۲۶۲]و امام احمد روایت کردهاند. اما حدیث اول را هیچ کدام از سنن مشهور و اسانید مشهور نه با اسناد ضعیف، و نه صحیح روایت نکردهاند، بلکه از طریقی روایت شده است که به دروغگویی مشهور است.
حدیث «أنا مدينة العلم وعلي بابها»:«من شهر علم هستم و علی دروازه آن است.» ضعیفتر و سستتر از آنها است. به همین دلیل فقط جزو احادیث ساختگی ذکر شده است، اگرچه ترمذی آن را روایت کرده است [۲۶۳]. ابن الجوزی آنرا ذکر و بیان کرده است که همه طریقههای روایت آن ساختگی است، و دروغ بودن آن از متن آن دریافت میشود. اگر پیامبر صشهر علم باشد و فقط یک در داشته باشد در این صورت امر اسلام تباه میشود. به همین دلیل مسلمانان اتفاق دارند بر اینکه جایز نیست فقط یک نفر علم را از سوی او تبلیغ کند. بلکه باید مبلغان اهل تواتر باشند که علم به وسیله اطلاع دادن آنها به افراد غائب هم برسد.
چنانچه بگویند: او تنها فردِ معصوم است و علم به وسیله خبر او به دست میآید. در پاسخ باید گفت: اولاً باید از عصمت او مطمئن شویم و عصمت او فقط با مجرّد خبر او ثابت نمیشود پیش از آنکه عصمت او دریافته شود. زیرا در میانشان امام معصوم وجود دارد. در نتیجه امر به اثبات عصمت او براساس ادعای صرف او میانجامد. پس در مییابیم که چنانچه عصمت او حقیقت میداشت، میبایست به طریقی غیر از خبر خودش ثابت میشد. اگر شهر علم فقط یک در آن هم علی را داشته باشد نه عصمت او و نه امور دیگر دینی ثابت نمیشد. پس دریافتیم که این حدیث افترای زندیق جاهلی است که گمان میکند مدح علی است، و این روش زنادیق در طعن زدن به دین اسلام است. زیرا فقط یک نفرآن را تبلیغ کرده است.
علاوه، این ادعا برخلاف آن چیزی است که به تواتر ثابت شده است. زیرا اکثر سرزمینهای اسلامی اسلام محمدی را از فردی غیر از علی دریافت کردند.
[۲۶۱] - نگا: سنن ابوداود (۲/۱۱۴-۱۱۵)، ترمذی،(۴/۲۹۶)و ابن ماجه،(۱/۴۴۶). [۲۶۲] - نگا: ترمذی (۵/۳۳۰ )و مسند،(۳/۱۵۴-۲۸۱). [۲۶۳] - نگا: سنن ترمذی،(۵/۳۰۱).