فصل (۱۰۱): بطلان استدلال رافضی مبنی بر اینکه علیسامام امت است زیرا او بهترین شخص این امت بود
رافضی میگوید: «پنجم: واجب است که امام از پیروانش برتر باشد، و علی چنانکه خواهد آمد، برترین اهل زمانش است، لذا به علت قبح مقدّم ساختن خوب بر خوبتر از نظر عقل و نقل، او امام است. خداوند متعال میفرماید: ﴿أَفَمَن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّيٓ إِلَّآ أَن يُهۡدَىٰۖ فَمَا لَكُمۡ كَيۡفَ تَحۡكُمُونَ ٣٥﴾[يونس: ۳۵].
«آیا کسى که هدایت به سوى حق مىکند براى پیروى شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمىشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىکنید».
پاسخ او چند وجه دارد: یکی آنکه: به فرض دوم این سخن صحیح نیست، ما نمیپذیریم که علی بهترین اهل زمان خویش است، بلکه بهترین این امت بعد از پیغمبرش ابتدا ابوبکر و سپس عمر است و این حکم از زبان علی و افراد دیگر هم روایت شده است. که توضیح آن در جواب ما به این مسأله خواهد آمد.
دوم: درست است که عموم اهل سنت و غیر آنان میگویند: در صورت امکان واجب است که فرد برتر امام شود، ولی این رافضی دلیلی برای اثبات این مقدمه نیاورده است، و بسیاری از علما در خصوص آن با وی مخالفت کردهاند. آیه ذکر شده هم برهانی برای آن مقدمه محسوب نمیشود. چون آنچه در آیه ذکر شده این است که: آن کس که راه راست را نشان میدهد، و آن کس که راه راست را نشان نمیدهد مگر آن که خود هدایت شود، و اینکه برتری داده شده قاعدتاً هدایت نمیشود مگر اینکه برتر، وی را هدایت نماید، اما گاهی فرد بدون آن که از هادی برتر یا بهترش چیزی بیاموزد به هدایت زیادی نائل میشود، و گاهی فرد از کسی که از او برتر است عالمتر میشود، هر چند آن شخص برتر مرده باشد، و این فرد عالمتر از او که زنده است از آن فرد برتر چیزی نیاموخته باشد.
علاوه بر این: آن کس که راه راست (راه حق) را نشان میدهد مطلقاً خداوند متعال است، و آن کسی که هدایت نمیشود مگر آن که هدایت شود صفت هریک از مخلوقات است که هدایت نمیشوند مگر آن که خداوند متعال هدایتشان فرماید، مقصود از عبارت آیه همین است و مراد آن که پرستش خداوند سزاوارتر از پرستش آفریدههای اوست. چنانکه در سیاق آیه آمده است: ﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّۚ قُلِ ٱللَّهُ يَهۡدِي لِلۡحَقِّۗ أَفَمَن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يَهِدِّيٓ إِلَّآ أَن يُهۡدَىٰۖ﴾[يونس: ۳۵].
«بگو: «آیا هیچیک از معبودهاى شما، به سوى حق هدایت مىکند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت مىکند! آیا کسى که هدایت به سوى حق مىکند براى پیروى شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمىشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىکنید».
خداوند این آیات را با این فرمودهاش آغاز نموده که: ﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ﴾[يونس: ۳۱].
«بگو: «چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مىدهد؟ یا چه کسى مالک (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه کسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مىآورد».
تا به آنجا میرسد که: ﴿قُلۡ هَلۡ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهۡدِيٓ إِلَى ٱلۡحَقِّۚ﴾[يونس: ۳۵].
همچنین باید اشاره نمود که: بسیاری از علما معتقد هستند که: ولایت فرد بهتر یا برتر در صورتی واجب است که در ولایت افراد پایینتر از او مصلحت بیشتری یافته نشود، و ولایت آن فرد برتر مفسدهای به دنبال نداشته باشد.
اصولاً این مسائل را کسانی مطرح میکنند که علی را از ابوبکر و عمر برتر میدانند مانند زیدیه و معتزله یا کسانی که در این امر متوقف هستند همچون یکی از فرقههای معتزله.
اما اهل سنت نیازی به رد این پیش فرض ندارند، چون ابوبکر صدیق نزد آنان بهترین امت است. منظور ما این است که روشن کنیم رافضه هر چند هم که سخن حقی بگویند اما قادر نیستند که دلیل صحیحی برای اثبات آن بیاورند، چون آنان بسیاری از راههای علم را بر خود بستهاند، به طوری که از بیان حقیقت عاجز گشتهاند. تا آنجا که نمیتوانند ایمان علی را به خوارج و امامت او را به مروانیه و دشمنان او ثابت کنند. چون این رافضه همان استدلال آنان را علیه خودشان اطلاق میکنند و از شدت جهل و دنبالهروی کورکورانه از امیال شخصیشان متوجه نیستند که چه تناقض و فسادی در سخنان باطلشان جاری است.