مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۸۴): ادعای رافضی بر این‌که عمرسبه احکام آگاهی نداشت

فصل (۸۴): ادعای رافضی بر این‌که عمرسبه احکام آگاهی نداشت

مولف رافضی می‌گوید: «عمر دستور داد که زن دیوانه‌ای را رجم کنند. علیسبه او گفت: تکلیفی بر مجنون نیست مگر این‌که از دیوانگی رهایی یابد، پس عمر دست نگه داشت و گفت اگر علی نمی‌بود، عمر هلاک می‌شد».

در جواب باید گفت: این قسمت زاید آخر حدیث معروف نیست، و در مورد رجم دیوانه توسط عمر نیز باید گفت: از دو حالت خارج نیست.

یا این‌که عمر ندانسته که او دیوانه است، و بنابراین ایرادی بر او وارد نیست. یا این‌که به خاطر این تصور بوده که عقوبت در دنیا برای دفع ضرر دنیوی است، و بنابراین دیوانه نیز مجازات می‌شود تا اینکه جلوی تجاوز بر عقلاء و دیوانگان دیگر با او گرفته شود، زیرا زنا باعث نوعی دشمنی است. بنابراین اجرای حدود بر او برای توضیح این مطلب بوده که حدود خدا جز بر مکلف جاری نمی‌گردد.

و در شریعت اسلام مجازات کودکی که به سن تکلیف نرسیده وجود دارد، و کودکی که نماز نمی‌خواند مجازات می‌شود، همچنانکه حضرت صمی‌فرماید: «مروهم بالصلاة لسبع واضربوهم عليها لعشر وفرقوا بينهم في المضاجع» [۱۸۱]. یعنی: در هفت سالگی به کودکانتان دستور دهید که نماز بخوانند، در ده سالگی اگر نماز نخواندند، آن‌ها را بزنید، و در همین سن جای خواب آن‌ها را از هم جدا کنید.

دیوانه نیز، اگر حمله کند و حمله‌اش جز با قتل او دفع نگردد، کشته می‌شود، و بلکه حیوانات نیز چنانچه حمله کنند و حمله‌شان جز با قتل آن‌ها دفع نشود، باید آن‌ها را کشت، و اگر چنین حیوانی که کشته می‌شود، صاحب و مالکی داشته باشد، از دیدگاه جمهور علماء مثل مالک، شافعی، احمد و دیگران قاتل، مسئولیتی در قبال آن ندارد.

خلاصه این‌که آنچه مولف درباره عمر و دیگران به عنوان ایراد ذکر کرده است، از دو حال خارج نیست: یا این‌که به خاطر نقص علم مولف چنین نسبت و اتهام و ایرادی وارد شده، و یا این‌که به خاطر نقص در دین. که ما الآن در صدد توضیح آن هستیم. آنچه مولف در مورد ممانعت عمر از گرفتن حق فاطمه از ارث پدرش و ترک حدود شرعی و امثال آن ذکر کرده است، از عدم عدالت و ظالم بودن مولف سرچشمه می‌گیرد. خواص و عوام می‌دانند که عدالت عمر سراسر مملکت اسلامی را در برگرفته بود، و به آن مثل زده می‌شد، همچنانکه گفته می‌شد، سیره دو عمر اینگونه [عادلانه] بوده است که بنابر قول احمد بن حنبل و سایر محدثان مراد از این دو عمر، عمر بن الخطاب و عمر بن عبدالعزیز است، و بنابر قول ابو عبیده و گروهی از علمای لغت و نحو مراد ابوبکر و عمر است.

[۱۸۱] - ابو داود، ۱/۱۹۳ و احمد، ۱۰/۲۱۷-۲۱۸، تحقیق احمد شاکر.