فصل (۸۷): طعن رافضی بر عمر فاروق در مورد داستان زنی که سقط جنین کرده بود
رافضی میگوید: «و عمر کسی را در پی زن حاملهای فرستاد تا به حضور او برسد. و آن زن از ترس سقط جنین کرد، صحابه به وی گفتند از آنجا که هدف تو تنها تأدیب وی بوده، دیهای بر تو نیست. سپس از امیرالمومنین سؤال کرد و او پرداخت دیه به زن را واجب دانست».
پاسخ این است که: این مسأله مسألهای اجتهادی است که علما در آن دچار اختلاف شدند، عمر بن خطاب در رویدادها با اصحابشمشورت مینمود. با عثمان و علی و عبدالرحمن بن عوف و ابن مسعود و زید بن ثابت و دیگران، و حتی با ابن عباس مشورت و از وی نظر خواهی میکرد. و این بخاطر کمال فضل و عقل و دین او بود. به همین دلیل وی از نیکرأیترین مردم بود. او هر بار به نظر کسی رجوع میکرد. به عنوان مثال یک بار زنی را آوردند که به ارتکاب زنا اقرار کرده بود و همگی بر حکم رجم کردن او همرأی بودند اما عثمان در آن میان ساکت بود. عمر پرسید: چرا تو چیزی نمیگویی؟ عثمان گفت: میبینم این زن چنان زنا را ساده گرفته که گویی از ابتدا نمیدانسته که آن عملی حرام است. پس عمر برگشت و حکم حد را به خاطر این نظر عثمان از آن زن ساقط کرد. و معنای سخن عثمان این بود که: آن زن چنان به آشکاری و بدون پرده در مورد کارش گفته که هر انسانی درباره چیزی که آن را زشت نمیداند صحبت میکند، همچون سخن گفتن از خوردن و نوشیدن و ازدواج و شادمانی.