مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۳۹): دنبالۀ رد بر افتراءت وارده بر معاویهس

فصل (۳۹): دنبالۀ رد بر افتراءت وارده بر معاویهس

مؤلف رافضی می‌گوید: «معاویه در روز فتح مکه در یمن بود و به پیغمبر صطعن وارد می‌کرد و نامه‌ای به پدرش صخر بن حرب نوشت و او را به خاطر مسلمان شدن مورد عیب‌جویی قرار داد و می‌گفت: آیا به دین محمد درآمدی؟».

جواب: این‌که معاویه در یمن بوده و پدرش را به خاطر مسلمان‌شدن مورد عیب‌جویی قرار داده باشد، کذب آشکار است. معاویه در مکه بود و نه در یمن، و پدرش قبل از ورود پیغمبر صبه مکه مسلمان شد، و عباس به پیغمبر صعرض کرد: ابوسفیان شرف و منزلت را دوست دارد. پیغمبر صفرمود: «من دخل دار أبي سفيان فهو آمن ومن دخل المسجد فهو آمن ومن ألقى السلاح فهو آمن» [۱۲۶].

یعنی: هرکس وارد منزل ابوسفیان شود، در امان خواهد بود، و هرکس وارد مسجدالحرام شود، درامان خواهد بود. و هرکس اسلحه زمین بگذارد، در امان خواهد بود».

کلام مؤلف که می‌گوید: فتح مکه در رمضان سال هشتم هجری بوده، صحیح است.

ولی این‌که می‌گوید: «معاویه بر شرک خود ماند و از دست پیغمبر صگریخت، زیرا پیغمبر صاو را مهدور الدم اعلام کرده بود. بنابراین معاویه از مکه گریخت، ولی وقتی هیچ پناهگاهی پیدا نکرد، به ناچار نزد پیغمبر صآمده و در ظاهر مسلمان شد و مسلمان شدنش پنج ماه قبل از وفات پیغمبر صبود».

این کلام مؤلف آشکارترین دروغ است، زیرا معاویه به اتفاق مسلمانان در سال فتح مکه مسلمان شد. مؤلف نیز قبلاً به این نکته اشاره کرد که معاویه از کسانی بود که برای جذب آن‌ها به اسلام، غنایم به آن‌ها داده شده بود و این گروه در سالی که غزوه حنین روی داد از غنایم هوازن به آن‌ها داده شد و معاویه نیز از کسانی بود که از آن غنایم بهره برد. این کار پیغمبر برای جذب سران قبایل به اسلام صورت گرفت. اگر معاویه از دست پیغمبر صگریخته، پس از این گروه نبوده است. واگر تنها پنج ماه قبل از وفات پیغمبر صمسلمان شده، پس از غنایم حنین چیزی به او نرسیده است. و کسی که در نهایت ایمان می‌آورد، نیازی به دادن غنایم به او نیست.

آنچه کذب ادعای مؤلف رافضی را بیشتر نمایان می‌سازد، این است که مسلمان شدن هیچیک از قریشیان تا این اندازه به تأخیر نیفتاده است و سیره‌نویسان و مغازی‌نویسان بر این مسأله اتفاق‌نظر دارند که معاویه در سال فتح مکه مهدور الدم اعلام نشده است.

مؤلف می‌گوید: «از دیدگاه اهل سنت تنها معاویه شایستگی عنوان کاتب وحی بودن را دارد».

این کلام افتراء بر اهل سنت است و هیچکس نگفته که این تنها ویژگی مخصوص معاویه بوده است، بلکه او نیز یکی از کاتبان وحی بوده است. ولی عبدالله بن سعد بن ابی‌سرح مرتد شد و بر پیغمبر صافتراء بست و البته دوباره مسلمان شد.

مؤلف می‌گوید: «آیه زیر در مورد او نازل شد که می‌گوید: ﴿وَلَٰكِن مَّن شَرَحَ بِٱلۡكُفۡرِ صَدۡرٗا فَعَلَيۡهِمۡ غَضَبٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ١٠٦[النحل: ۱۰۶].

«کسانى که بعد از ایمان کافر شوند -بجز آن‌ها که تحت فشار واقع شده‏اند در حالى که قلبشان آرام و با ایمان است- آرى، آن‌ها که سینه خود را براى پذیرش کفر گشوده‏اند، غضب خدا بر آن‌هاست؛ و عذاب عظیمى در انتظارشان».

این کلام مؤلف باطل و بی‌اساس است، زیرا این آیه مکی است و ناظر به مجبور کردن عمار و بلال بر کفرگویی است، ولی ارتداد او در مدینه و بعد از هجرت بوده است، و به فرض این‌که آیه در مورد او نازل شده باشد، پیغمبر صاسلام و بیعت او را پذیرفت.

مؤلف می‌گوید: «عبدالله بن عمر روایت کرده که نزد پیغمبر صرفته و از او شنیدم که می‌فرمود: «يطلع عليكم رجل يموت على غير سنتي».

یعنی شخصی برا شما وارد می‌شود که بر غیر راه و روش من می‌میرد.

این شخص معاویه بوده و پیغمبر صبر خواست تا خطبه بخواند. معاویه دست پسرش یزید را گرفت و خارج شد. پیغمبر صفرمود: «لعن الله القائد والمقود، أي: يوم يكون للأمة مع معاوية ذي الإساءة».

یعنی: خداوند رهبر و رعیت را لعنت کند، منظور پیغمبر صرهبر روزگاری بود که معاویه زمامدار می‌شود».

در جواب مؤلف باید گفت:

اولاً: ما اثبات صحت حدیث را می‌خواهیم، زیرا احتجاج به حدیث قبل از ثبوت صحت آن جایز نیست. ما این درخواست را در مقام مناظره می‌کنیم واگرنه می‌دانیم که این حدیث دروغی و ساختگی است.

ثانیاً: حدیث مورد احتجاح به اتفاق محدثان ساختگی است و در هیچیک از کتب حدیثی معتبر یافت نمی‌شود و سند شناخته شده‌ای هم ندارد.

مؤلف هم سندی برای آن ذکر نکرده است. و از روی جهالت چنین مطلبی را به نقل از عبدالله بن عمر نقل کرده، در حالی که عبدالله بن عمر بیش از هرکس دیگری از بد نام کردن صحابه اجتناب می‌کرد، و بیش از همه مناقب صحابه را روایت می‌نمود، و کلام او در مدح معاویه معروف بوده و به ثبوت رسیده است که می‌گوید: «بعد از رسول اکرم صبزرگی بر قوم بهتر از معاویه ندیده‌ام. گفتند: حتی ابوبکر و عمر؟ گفت: ابوبکر و عمر از او بهتر بودند ولی بعد از پیغمبر بزرگی بر قوم بهتر از معاویه ندیده‌ام».

احمد بن حنبل می‌گوید: معاویه سرور، بردبار و بخشنده بوده است.

به علاوه، پیغمبر صکه تنها یک خطبه نداشته است، بلکه جمعه‌ها، در عیدها و مراسم حج و غیره خطبه می‌خواند. و معاویه و پدرش در خطبه‌های او حاضر می‌شدند، همچنانکه همه مسلمانان حاضر می‌شدند. آیا به نظر شما آن دو هر خطبه‌ی را ترک می‌کردند و توان این کار را نیز داشته‌اند؟ این اگر ایراد باشد، ایرادی است بر پیغمبرصو سایر مسلمانان که به دو نفر اجازه بدهند همه خطبه‌های پیغمبر صرا ترک کنند و در هیچ خطبه و نماز جمعه‌ای حاضر نشوند. و اگر سایر خطبه‌ها را گوش می‌دادند، چرا باید یک خطبه را قبل از شروع ترک کنند؟

مؤلف می‌گوید: «معاویه در قتال با علی مبالغه نمود».

شکی نیست که دو سپاه علی و معاویه در صفین دست به قتال زدند، ولی معاویه نبود که جنگ را برگزید، و بلکه معاویه بیش از هرکس دیگری بر پرهیز از قتال حریص بود و غیر او کسانی بر قتال از او حریص‌تر بودند.

[۱۲۶] - مسلم، ۳/۱۴۰۷.