فصل (۱۲۴): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت آیۀ ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢﴾بر امامت علیس
رافضی میگوید: برهان بیست و سوم: فرموده حق تعالی است که: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢﴾[الأنفال: ۶۲].
«او همان کسى است که تو را، با یارى خود و مؤمنان، تقویت کرد».
ابونعیم از ابو هریره روایت کرده است که گفت: بر عرش نوشتهاند: «لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له، محمد عبدي ورسولي أيدته بعلي بن أبي طالب»،(یعنی محمد بنده و فرستاده من است که با علی بن ابی طالب نیرومندش ساختم). و این در فرموده الهی آمده است که ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢﴾. یعنی: با علی، و این بزرگترین فضیلتی است که برای سایر صحابه حاصل نشده است، لذا او امام بر حق است.
پاسخ او از چند وجه است: یکی: مطالبه صحت و سند این قول. چون به اتفاق علما محض نسبت دادن این روایت به ابو نعیم حجت و دلیل نمیشود. علاوه بر این ابو نعیم کتاب معروفی به نام فضایل صحابه، دارد که در اول بخش «حلیه» آن برخی از فضایل اصحاب را ذکر کرده است، حال اگر اینان واقعاً روایات ابونعیم را حجت میدانند باید یاد آور شویم که همین ابو نعیم در آن بخش کتابش روایاتی هم در باب فضایل ابوبکر و عمر و عثمان دارد که بنیان و ارکان رافضه را در هم میشکند، لذا اگر به این روایات استناد نمیکنند نباید به سایر نقل قولهایشان هم اعتمادی داشته باشند. ما خود درباره صحت روایات او و هرکس دیگری به اهل فن علم حدیث رجوع میکنیم و راههای پی بردن به صدق و کذب احادیث را از قبیل بررسی اعتبار سلسله راویان میپیماییم. که آیا راویان ثقه هستند یا برخی از آنان ثقه نیستند؟ همچنین ما به شواهد حدیث و قرائن مختلف اطراف آن مینگریم تا یکی از اقوال به ما اثبات شود، و برای ما فرقی نمیکند که روایت در فضیلت علی است یا در خصوص فضایل سایر اصحاب، هرچه درستیاش ثابت شود را تصدیق، و هر روایتی را که کذب بودنش ثابت شود، تکذیب میکنیم.
وجه دوم: این حدیث به اتفاق عالمان حدیث دروغ و جعلی است درباره این حدیث - و نظایر آن - ما با قطع و یقین شهادت میدهیم که دروغ و جعلی است، ما - به خدایی که هیچ خدایی بحق جز او نیست - یا یقین و اطمینانی که در دلهایمان است و غیر قابل انکار میدانیم که این حدیث دروغ بوده و ابو هریره آن را روایت نکرده است. امثال آن هم از نظر ما همین طور هستند.
سوم: خداوند میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢ وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيۡنَهُمۡۚ﴾[الأنفال: ۶۲-۶۳].
«و اگر بخواهند تو را فریب دهند، خدا براى تو کافى است؛ او همان کسى است که تو را، با یارى خود و مؤمنان، تقویت کرد. و دلهاى آنها را با هم، الفت داد! اگر تمام آنچه را روى زمین است صرف مىکردى که میان دلهاى آنان الفت دهى، نمىتوانستى! ولى خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد! او توانا و حکیم است».
این آیه تصریح دارد که مؤمنان عدهای هستند که میان قلبهایشان الفت برقرار شده است. در حالی که علی یک تن است و چند قلب ندارد تا میانشان الفت برقرار شود، از طرفی مؤمنان صیغه جمع است. لذا این نص صریح نمیتواند فقط یک شخص معین را قصد کرده باشد، پس جایز نیست گفته شود: مراد از این نص علی به تنهایی است.
وجه چهارم: همه میدانند که بر پا شدن و شکل گرفتن دین پیامبر صتنها به خاطر موافقت و همراه شدن علی نبوده است. علی از نخستین کسانی بود که مسلمان شده و اسلام در آن هنگام ضعیف بود. و اگر خداوند خود افراد را به سمت ایمان و هجرت و نصرت رهبری و هدایت نمیکرد، علی به تنهایی نمیتوانست پیامبر صرا نیرومند گرداند، ایمان آوردن مردم، هجرت کردنشان و نصرتشان نیز به دست علی صورت نگرفت، علی نه در مکه و نه در مدینه برای دعوت به ایمان منتصب نبود، چنانکه ابوبکر برای این کار منتصب بود، روایت نشده است که یکی از پیشگامان مسلمان نخستین توسط علی ایمان آورده باشد نه از مهاجران و نه از انصار، حتی سراغ نداریم که هیچیک از یاران پیامبر صبه واسطه علی ایمان آورده باشد و مسلمان شده باشد. آری وقتی که پیامبر صایشان را به یمن اعزام فرمود ممکن است کسانی بدست او مسلمان شده باشد، که البته آنان جزء اصحاب نیستند. صحابه بزرگ بدست ابوبکر ایمان آوردند. علی آن چنانکه ابوبکر مشرکان را به مناظره دعوت میکرد، هرگز آنان را به مناظره فرا نمیخواند، به همین علت مشرکان هم چنانکه از ابوبکر و عمر میهراسیدند از او نمیترسیدند.
وجه پنجم: هر تأثیر خوبی که علی در اسلام گذاشته است. سایر یاران پیامبر صهم همانند و همشأن و اندازه آن را داشتهاند، و برخی حتی آثار بزرگتری هم به جا گذاشتهاند، این مسأله برای کسانی که سیره درست و مستند نبوی را میشناسند معلوم و روشن است. اما برای کسانی که بخواهند از دروغگویان و جعالان نقل قول کنند، باب کذب باز است، و این کذب مرتبط با همان کذب بر خداوندست: ﴿وَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّنِ ٱفۡتَرَىٰ عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا أَوۡ كَذَّبَ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُۥ﴾[العنكبوت: ۶۸].
«چه کسى ستمکارتر از آن کس است که بر خدا دروغ بسته یا حق را پس از آنکه به سراغش آمده تکذیب نماید؟! آیا جایگاه کافران در دوزخ نیست؟».
پس چگونه تأیید رسول خدا تنها با یک تن از یاران او میسر شدنی بود؟ و تأیید او با همه مؤمنین پیشگام از مهاجرین و انصاری که زیر درخت با او بیعت کردند و پیروان و تابعان نیکوکار آنان چه میشود؟