فصل (۴۱): دربارۀ خالد بن ولیدس
مؤلف رافضی میگوید: «اهل سنت از روی عناد با امیرالمؤمنین که شایستهتر به این عنوان بود و با شمشیر خودش کفار را به قتل رسانده بود، خالد بن الولید را سیف الله [شمشیر خدا] نامیدند».
در جواب باید گفت: عنوان سیف الله مخصوص خالد بن الولید نبود و بلکه او «شمشیری از شمشیرهای خدا بود که خداوند علیه کفار کشیده بود [۱۲۸]». چنین حدیثی از پیغمبر صروایت شده است و پیغمبر صاولین کسی است که او را «سیف الله» نامیده است، همچنانکه حدیثی در صحیح بخاری آمده که ایوب سختیانی، از حمید بن هلال، از أنس بن مالکساز پیغمبر صروایت کرده که پیغمبر صخبر زید، جعفر و ابن رواحه را قبل از آمدن خبرشان به مردم گفت و فرمود: «أخذ الراية زيد فأصيب، ثم أخذها جعفر فأصيب، ثم أخذها ابن رواحة فأصيب وعيناه تذرفان، حتى أخذها سيف من سيوف الله خالد حتى فتح الله عليهم» [۱۲۹].
یعنی: [در میدان نبرد] زید پرچم اسلام را به دست گرفت تا اینکه مورد اصابت واقع شد. سپس جعفر آن را برداشت، تا اینکه مورد اصابت قرار گرفت. بعد از او ابن رواحه آن را برداشت، تا اینکه مورد اصابت قرار گرفت و اشک در چشمانش آشکار گردید. پس شمشیری از شمشیرهای خدا – خالد – پرچم را برداشت تا اینکه خداوند پیروزی را نصیب آنها کرد.
مؤلف میگوید: «علی برای این عنوان شایستهتر است».
در جواب باید گفت:
اولاً: مگر چه کسی در این مورد با شما نزاع کرده است؟ چه کسی میگوید علی شمشیری از شمشیرهای خدا نبوده است، در حالی که حدیث صحیح پیغمبر صثابت میکند که خداوند شمشیرهای متعددی دارد و تردیدی نیست که علیسیکی از آنها بوده است، و در بین مسلمانان کسی خالد را بر علی برتر نمیداند، تا اینکه گفته شود؛ این عنوان را مختص خالد دانسته است. این نامگذاری از جانب پیغمبر صبوده و او فرموده: خالد شمشیری از شمشیرهای خداست.
ثانیاً: شأن و جایگاه علی از خالد بالاتر است، و شأن علی بالاتر از این است که او را شمشیری از شمشیرهای خدا بنامیم، زیرا علم، بیان، ایمان و پیشگامی علی بزرگتر و بیشتر از آن است که او را شمشیری از شمشیرهای خدا بنامیم، زیرا شمشیر نامیدن مختص قتال است، ولی قتال تنها یکی از فضایل علیسبود، برخلاف خالد که فضیلت ویژهای که او را از سایرین متمایز میکرد، جنگاوری بود وگرنه خالد نه پیشگام بود، نه علم فراوانی داشت، و نه زهد بسیار، و تنها در جنگاوری سر آمد بود. به همین دلیل او شمشیری از شمشیرهای خدا نامیده شده است.
مؤلف میگوید: «علی با شمشیرش کفار را کشت».
شکی نیست که علی تنها تعدادی از کفار را کشته است، همچنانکه سایر صحابه مشهور به جنگاوری مثل عمر، زبیر، حمزه، مقداد، ابوطلحه، براء بن مالک و غیرهشنیز هر کدام تعدادی از کفار را کشتهاند، و براء بن مالک به تنهایی صد مرد مبارز را کشته است، بدون احتساب آنهایی که در قتلشان شرکت کرده است.
مؤلف میگوید: «پیغمبر صدر مورد علی گفت: علی شمشیر خدا و تیر خداست».
این حدیث در هیچ کتاب حدیثی وجود نداشته و سند شناخته شدهای ندارد و معنی آن نیز باطل است، زیرا علی تنها شمشیر و تنها تیر خدا نبود، در حالی که ظاهر عبارات مؤلف مقتضی چنین حصری است.
مؤلف میافزاید: «از علیسروایت شده که بر بالای منبر گفت: من شمشیر خدا بر دشمنانش و رحمت او بر اولیای خدا هستم».
این حدیث نیز نه سندی دارد و نه از صحت برخوردار است ولی اگر علیساین را گفته باشد، معنیاش صحیح بوده و قدر مشترک بین علیسو امثال علی است.
مؤلف میگوید: «و خالد همچنان با پیغمبر صدشمن بود و او را تکذیب میکرد».
این مطلب راجع به قبل از مسلمان شدن خالد است، همچنانکه همه صحابه قبل از مسلمان شدن، او را تکذیب میکردند، چه بنیهاشم و چه غیر بنیهاشم، مثل ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب و برادرش ربیعه، حمزه عموی پیغمبر صو عقیل و غیره.
مؤلف میگوید: «پیغمبر صخالد را به سوی بنیجَذِیمه فرستاد تا زکات را از آنها بگیرد ولی خالد خیانت نموده و با امر پیغمبر صمخالفت کرد و مسلمانان را کشت. پس پیغمبر در رد او به خطبه برخاست و دستهایش را چنان به طرف آسمان بلند کرد که سفیدی زیر بغلش نمایان شد، در حالی که میفرمود: «اللهم إني أبرأ إليك مما صنع خالد».
یعنی: خداوندا! من از آنچه خالد انجام داده، خود را مبرا مینمایم.
پیغمبر صبعد از آن امیرالمؤمنین را برای جبران خسارت بیعدالتی او فرستاد و به او امر کرد که رضایت آن قبیله را جلب نماید».
در جواب باید گفت: این نقل دارای چنان جهالت و تحریفی است که بر آگاهان به سیره پوشیده نمیماند، زیرا پیغمبر صاو را بعد از فتح مکه به آنجا فرستاد تا مسلمان شوند ولی آنها به خوبی به اسلام اقرار نکردند، بلکه میگفتند: «صبأنا صبأنا» یعنی از دین خود خارج شده و به دین دیگری در آمدیم. خالد این را از آنها نپذیرفت و گفت: این مسلمان شدن نیست و آنها را کشت. بزرگان صحابهای که با او بودند، مثل مولی ابوحذیفه، عبدالله بن عمر و غیره کار او را نپسندیدند. وقتی خبر این ماجرا به پیغمبر صرسید، دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا! من از آنچه خالد انجام داده، خودم را مبرا میکنم، زیرا او میترسید خداوند او را به خاطر آن دشمنی و تجاوز به حقوق مؤاخذه نماید. و خداوند میفرماید: ﴿فَإِنۡ عَصَوۡكَ فَقُلۡ إِنِّي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تَعۡمَلُونَ ٢١٦﴾[الشعراء: ۲۱۶].
«اگر تو را نافرمانى کنند بگو: من از آنچه شما انجام مىدهید بیزارم».
پیغمبر صسپس علیسرا فرستاد و مالی را نیز با او فرستاد تا نصف دیه آنها را بپردازد و به آنها تضمین بدهد که همه خسارتشان، حتی قلاده سگ را نیز برایشان جبران میکند و سپس هرچه از آن مال باقی مانده بود، به آنها داد تا مبادا خسارتی از قلم افتاده باشد.
با این وجود، پیغمبر صخالد را از فرماندهی عزل نکرد و بلکه همچنان او را به فرماندهی و امیری انتخاب میکرد، زیرا هر وقت یک فرمانده مرتکب خطا و یا گناهی شود، از او خواسته میشود که توبه کند و بر ولایتش ابقاء میشود. خالد نیز معاند پیغمبر صنبود و بلکه مطیع ایشان بود. خالد در علم و تدین هم شأن دیگران نبوده و به همین دلیل حکم چنین ماجرایی بر او پوشیده مانده است.
و گفته شده که بین او و آن قبیله یک دشمنی از دوران جاهلی باقی مانده بود که باعث تحریک خالد به قتل آنان شد و علی به این خاطر فرستاده شد.
رافضی میگوید: «پیغمبر صبه او امر کرد که رضایت آن قبیله از کار خالد را جلب کند». این کلام جاهلانه است. پیغمبر صعلی را برای رعایت عدالت و جبران خسارت فرستاد، و نه تنها برای جلب رضایت.
رافضی درباره خالد میگوید: «خالد به پیغمبر صخیانت کرده و با امر او مخالفت کرد و مسلمانان را کشت».
این کلام نیز دورغ و افتراء بر خالد است، زیرا خالد تعمد خیانت و مخالفت با پیغمبر صو کشتار کسانی را ندارد که از نگاه او مسلمان هستند، ولی دچار اشتباه شد، همچنانکه اسامه بن زید نیز دچار خطا و اشتباه شده و شخصی را بعد از گفتن «لا اله الا الله» کشت، و مثل قتل چوپانی توسط تعدادی از سپاهیان اسلام که با وجود اقرار چوپان به مسلمان بودن، او را کشتند و گوسفندان او را به غنیمت بردند.
[۱۲۸] - نگا: المسند، ۱/۱۷۳، چاپ المعارف. [۱۲۹] - بخاری، ۵/۲۷، المسند ۳/۱۱۳.