فصل (۱۸۱): بطلان ادعای رافضی در مورد امامت امامهای دوازدهگانه شیعه امامیه
رافضی گفته است: (فصل چهارم: در امامت دیگر امامهای دوازدهگانه، ما در این مورد چندین طریق داریم: یکی از آنها: نصّ است، پسینیان شیعه این نصّ را در ممالک دور از پیشینیان به ارث گرفته و از پیغمبر صنقل کردهاند: که پیغمبر به حسین گفت: (این امام پسر امام برادر امام، پدر نه نفر از أئمه، که نهم آنها قائمشان است اسم و کنیهاش اسم و کنیهی من است، زمین را از عدالت و دادپروری پر میکند، همچنانکه از جور و ظلم پر شده است.
جواب از چند جهت:
اوّل: اینکه گفته شود: این دروغی است علیه شیعه، چون این روایت را به جز فرقهای از شیعه روایت نمیکنند، بقیهی فرق شیعه این روایت را تکذیب میکنند، زیدیه که عاقلترین و داناترین و بهترین آن فرقهها است این روایت را تکذیب میکند، اسماعلیه و دیگر فرقههای شیعه این روایت را تکذیب میکنند، به استثنای اثنا عشریه که فرقهای است از فرق هفتادگانهی شیعه. خلاصه، شیعه دارای فرق متعددی است و فرقههای بزرگتر بیست تا هستند که همگی این روایت را تکذیب میکنند، به جز فرقهای، پس تواتر شیعه کجاست؟.
دوّم: اینکه گفته میشود: این نص معارض نصوصی است که فرقههای دیگر غیر از اثنا عشریه روایت میکنند، مانند فرقههایى که قائل به امامت غیر دوازده امام هستند، و همچنین معارض است با آنچه که راوندیه نقل میکند، در حقیقت هریک از فرق شیعه نصّی را ادّعا میکنند که غیر از نص دوازده امامی است.
سوّم: اینکه گفته میشود: در بین علماء متقدم شیعه روایت این نص وجود نداشته، و در کتابهایشان ذکر نشده، و به آن استدلال نکردهاند، و روایات آنها مشهور و متواتر است، پس بدیهی است که این نصّ ساختهی علمای متأخر شیعه است. این روایت زمانی ساخته شده که حسن بن علی عسکری فوت کرده است، و گفته شده که پسرش محمّد غایب شده است، این نص بیش از دویست و پنجاه سال بعد از فوت پیغمبر صپیدا شد.
چهارم: اینکه گفته میشود: اهل سنّت و علمای اهل سنّت چندین برابر شیعه هستند، آنها همگی یقین دارند که این روایت دروغ بر رسول اللّه صاست، چنان یقینی که کمترین شکى در آن نباشد، اهل سنّت مثل عامهی شیعه و علی که دروغ بودن این روایت را میدانند با شیعه در این موضوع مباهله میکنند، پس ادعای علمای شیعه بر دانستن تواتر این روایت مقبولتر از ادعای علمای اهل سنّت بر دروغ آن نیست.
پنجم: اینکه گفته میشود: یکی از شروط تواتر، تحقق تواتر است از اوّل و آخر و وسط، در حالیکه قبل از فوت حسن بن علی عسکری حتّی یک نفر هم قائل به امامت امام منتظر نبوده است، در زمان علی و دولتهای بنی امیه هیچکس ادعای امامت امام دوازدهم امام قائم را نمینمود، ادعایی در آن زمان که بود ادعای نص بر علی یا بر کسانی دیگر بعد از علی بود. و امّا ادعای نص بر امام دوازدهم امام قائم را هیچکس از قدما ندانسته، چه رسد به نقل آن در قدیم.
جهت ششم: اینکه گفته میشود: اهل علم میدانند اوّلین ادعای نصّ از طرف شیعهی امامیه در اواخر دوران خلفای راشدین ظاهر شد، و این افتراء را عبداللّه بن سبأ و فرقهی کذابش اختلاق کردند، قبل از آن زمان وجود نداشتند، پس چه تواتری دارند؟
هفتم: احادیثی را که صحابه در فضائل ابوبکر و عمر و عثمان نقل نمودهاند در نزد عامه و خاصه بیشتر متواترند از روایت این نصّ، پس اگر مخدوش کردن روایات جمهور صحابه بر فضائل اینان جایز باشد، مخدوش بودن نصّ مذکور شایستهتر است و اگر در مخدوش نمودن نصّ(مزعوم) معذور داشته باشیم، در روایات فضائل خلفا بیشتر معذوریم، و اگر فضائل صحابه که نصوص متواتر زیادی برآن دارد ثابت شده باشد، توافق خلاف با این نصوص ممنوع است، چون مخالفت آن - اگر حق باشد - از بزرگترین تجاوزها و گناهان میباشد.
هشتم: هیچ فردی از امامیه این نصّ را با سند متّصل روایت نکرده است چه رسد به اینکه متواتر باشد، و این کلمات نیاز به تکرار دارند، اگر روایت کنندگان آنها را نخوانده و ممارست نکرده باشند نمیتوانستند آنها را حفظ کنند، کجا هستند آن تعداد زیادی که این کلمات را مانند کلمات قرآن و تشهد و اذان نسل به نسل تا پیغمبرصحفظ کرده باشند؟ و ما وقتی که ادّعای تواتر فضائل صحابه را مینماییم: بعضی اوقات تواتر معنی را ادّعا میکنیم، مانند تواتر خلافت خلفای چهارگانه و واقعههای جمل و صفّین و ازدواج پیغمبر صبا عایشه و ازدواج علی با فاطمه و از قبیل اینها که نیاز به نقل الفاظ معیّنی ندارند تا لازم باشد آنها را با درس خواند، و همچنین مانند تواتر پیشی گرفتن و اعمال صحابه و غیره...، و بعضی اوقات ادّعای تواتر الفاظی مینماییم که اهل علم آنرا حفظ و نقل نمودهاند.
جهت نهم: آنچه به صورت متواتر از اهل بیت نقل شده است نصّ مزعوم را تکذیب میکند، آنها ادّعا نمیکردند که از جانب خداوند نصّی بر آنها وارد شده، بلکه کسی را که چنین میگفت: تکذیب میکردند، چه رسد به اینکه نصّی را بر دوازده امام دلالت دارد ثابت کرده باشند.