مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۷۳): در طعن رافضی بر اینکه ابوبکر صدیق اکثر احکام شریعت را نمی‌دانست

فصل (۷۳): در طعن رافضی بر اینکه ابوبکر صدیق اکثر احکام شریعت را نمی‌دانست

مولف رافضی می‌گوید: «و اکثر احکام شریعت بر او پوشیده مانده است، و لذا حکم کلاله را نمی‌دانست و گفت: با رأی خودم درباره آن اظهارنظر می‌کنم، اگر درست باشد، لطف خداست و اگر اشتباه باشد، از جانب خودم و شیطان است. ابوبکر در مورد ارث جد هفتاد حکم و گونه تقسیم کرده و هفتاد نظر داشته است».

در جواب باید گفت: این بزرگترین بهتان است. چگونه اکثر احکام شریعت بر او پوشیده مانده است. در حالی که در محضر پیغمبر صکسی جز او قضاوت نمی‌کرد و فتوی نمی‌داد؟ و پیغمبر صبیش از سایر صحابه با او و عمر مشورت می‌کرد و هیچ کسی بیش از او با پیغمبر صمراوده نداشت و بعد از او عمر.

و تعداد زیادی مثل منصور بن عبدالجبار سمعانی و دیگران گفته‌اند: اجماع علماء بر این است که ابوبکر صدیق عالمترین شخص امت اسلامی است. و این حقیقت آشکار است، زیرا هیچکس از امت در دوران ولایت او دچار اختلاف نشده، مگر این‌که ابوبکر با علم خود در آن فیصله داده و از قرآن و سنت برای آن‌ها حجت بیان کرده است، هم‌چنانکه وفات پیغمبر صرا برای امت تبیین کرد و آن‌ها را به تثبیت بر ایمان دعوت کرد، و آیه ناظر به این مسأله را بر آن‌ها خواند، سپس موضع دفن پیغمبر صرا بر ایشان تبیین کرد، و جنگ با مانعان زکات را بر ایشان توضیح داد که عمر در آن تردید کرده بود، و در سقیفه برای امت روشن گردانید که خلیفه باید از قریش باشد، چرا که برخی گمان کرده بودند از غیر قریش خلیفه تعیین می‌شود. و پیغمبر صاو را مسئول اولین حجی کرد که از مدینه انجام می‌شد، و علم مناسک حج دقیق‌تر از علم به عبادات است، و اگر صدیق وسعت علم نمی‌داشت، نمی‌توانست از عهده آن بر آید. و همچنین در نماز نیز به عنوان امام جماعت جانشین پیغمبر شد، و اگر به آن علم نداشت، حضرت او را جانشین خود نمی‌کرد.

و کتاب صدقه [زکات] را که پیغمبر صفرض کرده بود، انس از ابوبکر گرفت و این کتاب صحیح‌ترین چیزی است که در این باره شده و فقهاء بر آن اعتماد نموده‌اند.

و خلاصه در مورد هیچ مسأله‌ای از مسایل شریعت بیان نشده که ابوبکر در آن اشتباه کرده باشد، ولی در مورد دیگران اشتباهات زیادی بیان شده که بسط آن در جای خودش می‌آید.

مولف رافضی می‌گوید: «ابوبکر حکم کلاله را نمی‌دانست و با رأی خود درباره آن نظر داد». در جواب باید گفت: این بزرگترین نشانه علم اوست، زیرا رأی و دیدگاه او در این‌باره مورد اتفاق جمهور علمای بعد از اوست، علماء در مورد کلاله دیدگاه ابوبکر را پذیرفته‌‌اند، و مراد از آن ارث مرده‌ای است که نه فرزندی دارد و نه والدی، و این رأی در مورد آن از سایر صحابه معروف است، مثل ابوبکر، عمر، عثمان، علی، ابن مسعود، زید بن ثابت و معاذ بن جبل، ولی رای صحیح و موافق حق باعث رسیدن و اجر و ثواب به حسابش می‌گردد، مثل رای ابوبکر صدیق، این رأی بهتر از رای و نظری است که غایت آن رسیدن یک صواب به صاحبش است.

قیس ‌بن عباد به علی گفت: آیا دیدگاهت در این باره به خاطر عهدی است که پیغمبر صاز تو گرفته و یا این‌که اجتهادی از جانب خودت می‌باشد؟ جواب داد: نه، بلکه اجتهاد کرده‌ام [۱۶۴].

چنانچه نظری این چنین که باعث آن کشت و کشتار مشهور شد، مانع از اطلاق عنوان امام بر صاحبش نشود، در مورد رأی و نظری که جمهور علماء بر صحت و نیک بودن آن اتفاق نظر دارند، چه می‌توان گفت؟

در مورد تقسیم ارث جد به هفتاد گونه و نوع نیز باید، گفت: این دروغ است و قول ابوبکر نیست، و چنین چیزی از او نقل نشده است، و نسبت دادن و نقل این مطلب از ابوبکر دلالت بر نهایت جهالت و دروغگویی این روافض دارد.

[۱۶۴] - نگا: مسلم، ۴/۲۱۴۳ و سنن ابی داود، ۴/۳۰۰.