مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۲۱۱): درهم پاشیدن شبهات رافضی در مورد آیۀ ﴿قُل لِّلۡمُخَلَّفِينَو این آیه به فضایل ابوبکر صدیقسدلالت دارد

فصل (۲۱۱): درهم پاشیدن شبهات رافضی در مورد آیۀ ﴿قُل لِّلۡمُخَلَّفِينَو این آیه به فضایل ابوبکر صدیقسدلالت دارد

رافضی گفته است: (و امّا خداوند که می‌فرماید: ﴿قُل لِّلۡمُخَلَّفِينَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ[الفتح: ۱۶]. «به متخلفان از اعراب بگو».

خداوند منظورش کسانی است که در حدیبیّه تخلف نمودند، آن‌ها التماس کردند که برای غنیمت خیبر بیرون بروند، خدا آن‌ها را منع کرد آنجا که می‌فرماید: ﴿قُل لَّن تَتَّبِعُونَا[الفتح: ۱۵]. بگو: «هرگز نباید بدنبال ما بیایید».

چون خداوند غنیمت خیبر را برای کسانی قرار داده بود که در حدیبیّه شرکت داشتند، خداوند فرمود: ﴿قُل لِّلۡمُخَلَّفِينَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ سَتُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ قَوۡمٍ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ[الفتح: ۱۶]. «به متخلفان از اعراب بگو: «بزودى از شما دعوت مى‏شود که بسوى قومى نیرومند و جنگجو بروید».

رسول الله صآن‌ها را برای غزوات زیادی مانند غزوۀ مؤته و حنین و تبوک و غیر آن‌ها دعوت کرد، و دعوت کننده پیغمبر صبود، و شاید علی باشد از آنجا که با پیمان شکنان و قاسطین و مارقین جنگید و با اطاعت از او به اسلام برگشتند، چون پیغمبر صفرموده: «يا علي حربك حربي، وحرب رسول الله ص كفر»یعنی: ای علی جنگ با تو جنگ با من است، و جنگ با رسول الله صکفر است).

جواب: امّا استدلال به این آیه بر خلافت ابوبکر صدّیق و وجوب اطاعتش از جانب اهل علم من جمله: شافعی، اشعری، ابن حزم، و غیر آن‌ها شده است، و استدلال کرده‌اند به این‌که الله تعالی فرموده است: ﴿فَإِن رَّجَعَكَ ٱللَّهُ إِلَىٰ طَآئِفَةٖ مِّنۡهُمۡ فَٱسۡتَ‍ٔۡذَنُوكَ لِلۡخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخۡرُجُواْ مَعِيَ أَبَدٗا وَلَن تُقَٰتِلُواْ مَعِيَ عَدُوًّا[التوبة: ۸۳].

«هرگاه خداوند تو را بسوى گروهى از آنان بازگرداند، و از تو اجازه خروج (بسوى میدان جهاد) بخواهند، بگو: «هیچ گاه با من خارج نخواهید شد! و هرگز همراه من، با دشمنى نخواهید جنگید».

گفته‌اند: که خداوند پیغمبرش را فرمان داده که به آن‌ها بگوید هرگز با من خارج نخواهید شد، و هرگز همراه من با دشمن نمی‌جنگید، پس معلوم شد که دعوت کننده به جنگ، رسول الله صنیست، پس لازم است که بعد از او باشد، و جز ابوبکر و عمر و عثمان کس دیگری نیست، آن‌ها بودند که مردم را برای جنگ با فارس و روم و غیر آن‌ها دعوت کردند، و با آن‌ها جنگیدند و یا آن‌ها تسلیم شدند، آنجا که می‌فرماید: «تقاتلونهم أو يسلمون.یعنی با آن‌ها می‌جنگید و تا مسلمان می‌شوند». وجه استدلال از آیه اینطور است که گفته شود: قول الله تعالى: ﴿سَتُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ قَوۡمٍ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ تُقَٰتِلُونَهُمۡ أَوۡ يُسۡلِمُونَۖ[الفتح: ۱۶]. «بزودى از شما دعوت مى‏شود که بسوى قومى نیرومند و جنگجو بروید و با آن‌ها پیکار کنید تا اسلام بیاورند».

دلالت بر این دارد که جنگ با آن‌ها سخت است و نیز بر این‌که آن‌ها می‌جنگند و یا مسلمان می‌شوند. گفته‌اند: ممکن نیست که آن‌ها را برای جنگ با اهل مکّه و هوازن بعد از سال فتح دعوت کرده باشند، چون برای جنگ با آن‌ها در سال حدیبیه دعوت شده بود، و کسانی هم که با خود آن‌ها جنگ نشده بودند از جنس آن‌ها بودند و از آن‌ها مهمتر نبودند، همه عرب و اهل حجاز بودند، و جنگ با آن‌ها مانند جنگ‌های قبلی بود، اهل مکّه و اطرافش در جنگ با پیغمبر صو یارانش در بدر و اُحد و خندق و دیگر سرایا از آن‌ها سخت‌تر بودند. و آنچه در حدیث ذکر نموده (جنگ با تو جنگ با من است) سندی برایش نیاورده است، پس دلیلی نیست که با آن چیزی ثابت شود، با این وصف به اتفاق علمای اهل حدیث ساخته شده و دروغ است.

و امّا قول رافضی: (اینکه ممکن است دعوت کننده علی باشد - نه خلفای قبل از او - آنگاه که با ناکثین و قاسطین و مارقین جنگید) یعنی: اهل جمل و صفّین و حروریه و خوارج.

گفته می‌شود: این قطعاً از چند جهت باطل است: اوّل: آن‌ها مهمتر از همجنس‌های خود (اعراب) نبودند، بلکه مشخص است تعداد کسانی که در جنگ جمل با آن‌ها جنگیدند کمتر از آنان بودند، و لشکر علی بیشتر از آن‌ها بود. و همچنین نسبت به خوارج آن‌ها چند برابر بودند و در جنگ صفّین باز آن‌ها بیشتر بودند، و و در قدرت نیز مثل هم بودند، به همین سبب نمی‌توان برای آن‌ها وصف: ﴿أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ. صاحب قدرت زیاد، به صورتیکه آن‌ها را از دیگران جدا سازد بکار برد. و مشخص است که بنی‌حنیفه و فارس و روم در جنگ با آن‌ها بسیار با قدرتمندتر و مهمتر بودند. و برای یاران علی آنچنان شدّت جنگی حاصل نشد در هنگام جنگ با خوارج مثل آنچه برای لشکر ابوبکر در جنگ با مسیلمه وجود داشت، و دیگر برای هیچ عاقلی جای شک نیست که جنگ با فارس و روم سخت‌تر از جنگ داخلی در بین مسلمانان بوده است، اگرچه جنگ کفّار عرب با مسلمانان در صدر اسلام بزرگتر و با فضیلت‌تر بوده، آن هم بخاطر تعداد کمی مسلمانان و ضعف آن‌ها در ابتدا بوده است، نه به خاطر این‌که دشمنانشان از فارس و روم با قدرت‌تر و مهمتر بوده باشند.

دوّم: علی در جنگ با اهل جمل و خوارج، کسانی را که از خودش دورتر بودند دعوت نکرد، و هنگامی که به بصره رسید قصد جنگ با هیچ کسی را نداشت، بلکه جنگ بدون اختیار او و طلحه و زبیر رخ داد، و امّا خوارج، تعدادی از لشکر علی آن‌ها را کفایت می‌کرد، هیچ کسی را از اهل حجاز برای جنگ با آن‌ها دعوت نکرد.

سوّم: اگر فرض شود که اطاعت از علی در جنگ با آن‌ها واجب بوده، محال است که خداوند دستور به اطاعت کسی بدهد که با اهل نماز بجنگد، بخاطر برگشتن به اطاعت از ولیّ امر، و حال آن‌که امر به اطاعت از کسانی نفرموده که با کفّار می‌جنگند تا ایمان به خدا و رسولش بیاورند. و معلوم است آن‌که از اطاعت علی خارج شده است بعیدتر از ایمان به خدا و رسولش نیست از کسی که پیغمبر صو قرآن را تکذیب نموده، به هیچ چیزی از آنچه که رسول خدا آورده است اقرار نمی‌کند، بلکه گناه اینان بزرگتر و دعوت آن‌ها به اسلام و جنگ با آن‌ها با فضیلت‌تر است، اگر فرض شود آن‌هایی که با علی جنگیده‌اند کافر هستند. و اگر گفته شود آن‌ها مرتدّ بودند همچنانکه رافضه می‌گویند، بدیهی است ردّۀ کسی که ایمان به پیغمبر دروغینی مثل مسیلمه کذاب آورده باشد بزرگتر است از کسیکه اقرار به اطاعت از امام نمی‌کند - امّا به پیغمبر صایمان دارد. در تمام حالات هیچ گناهی برای کسانی که با علی جنگیده‌اند نیست، اگر هم باشد، از گناه کسانی که با خلفای سه گانه جنگیده‌اند کوچکتر بوده است، و هیچ فضیلتی برای کسانی که همراه علی جنگیده‌اند نیست، اگر هم باشد، از فضیلت کسانی که همراه آن سه خلیفۀ دیگر جنگیده‌اند کمتر است. این در صورتی است که فرض شود آن‌هایی که با علی جنگیده‌اند کافر بوده‌اند، بدیهی است که این تقدیر باطل است مگر تفالۀ شیعه و إلاَّ هیچکس چنین نمی‌گوید، و عقلاء شیعه اینطور نمی‌گویند، به روایات متواتری از علی و أهل بیتش دانسته شده که آن‌ها کسانی را که با علی جنگیده‌اند تکفیر ننموده‌اند، این در صورتی است که بگوییم جنگ از جانب خداوند به آن امر شده، و چگونه تسلیم می‌شویم در حالی که نزاع در بین صحابه و علماء بعد از آن‌ها در مورد این جنگ معروف است: که آیا از نوع جنگ با تجاوزکارانی است که شرایط واجب بودن جنگ در آن متوفر بوده، یا این‌که شرایط واجب بودن جنگ در آن حاصل نشده است؟! آنچه که بزرگان صحابه و تابعین برآنند این است که: جنگ جمل و صفّین جنگی نبوده که از جانب خداوند به آن دستور داده شده باشد، و ترک آن از داخل شدن در آن بهتر است، حتّی آن را در جنگ فتنه به حساب آورده‌اند، جمهور اهل حدیث و أئمّه فقه بر این نظر هستند.

چهارم: قطعاً آیه شامل جنگ با علی نمی‌شود، چون می‌فرماید: ﴿تُقَٰتِلُونَهُمۡ أَوۡ يُسۡلِمُونَ. «یعنی با آن‌ها می‌جنگید و یا مسلمان می‌شوند» آن‌ها را توصیف نموده که باید یکی از دو امر جنگ و یا مسلمان شدن در آن‌ها تحقق یابد، و بدیهی است در آن‌هایی که علی مردم را جهت جنگ با آن‌ها دعوت کرده بود کسانی بودند که با علی نجنگیدند، بلکه جنگ را چه با او و چه همراه او ترک کردند. آن‌ها گروه سوّم بودند نه با او و نه همراه او نجنگیدند و از او اطاعت نکردند، و همۀ آن‌ها مسلمان بودند، بر مسلمان بودن آن‌ها هم قرآن و هم سنّت و هم اجماع صحابه، و هم علی، و هم غیر او دلالت می‌کنند.

خداوند فرموده: ﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٩[الحجرات: ۹].

«و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آن‌ها را آشتى دهید؛ و اگر یکى از آن دو بر دیگرى تجاوز کند، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد)، در میان آن دو به عدالت صلح برقرار سازید؛ و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست مى‏دارد».

با وجود جنگ و تجاوز خداوند آن‌ها را به ایمان توصیف نموده است و خبر داده که آن‌ها با هم برادرند، و برادری ممکن نیست مگر در بین اهل ایمان، کافر و مؤمن برادر نمی‌شوند. و امّا این‌که این را نفی و امثالش آن را تکفیر می‌کنند و برگشتن به اطاعت از علی را مسلمان بودن به حساب می‌آورند، به خاطر این‌که به گمان خودش پیغمبرصفرموده است: ای علی جنگ تو جنگ من است. گفته می‌شود: آنچه از عجایب است و از بزرگترین مصیبت‌هاست بر آن بی‌چاره‌ها این است که این اصل عظیم را به همچنین حدیثی ثابت می‌کنند که در هیچکدام از کتاب‌های معتمد حدیث اعمّ از صحاح و سنن و مسانید و فوائد و غیر آن‌ها از آنچه که علمای اهل حدیث نقل کرده‌اند و در بین آن‌ها متداول بوده و حتّی در غیر آن‌ها وجود ندارد نه صحیح و نه حسن و نه ضعیف، بلکه این روایت از این کمتر است که دارای یکی از این صفات باشد، این از واضح‌ترین دروغهای ساختگی‌ است، چون این روایات خلاف معلوماتی است که توسط احادیثی متواتر از رسول الله صثابت شده است. از این‌که ایشان هردو گروه را مسلمان گفته است، و از این‌که جنگ نکردند در آن فتنه را بهتر از جنگیدن قرار داده، و آن‌هایی را که در بین دو گروه اصلاح می‌کنند تمجید نموده است.