فصل (۵۷): رد بر افتراء رافضی در مورد حدیث روز شورا
مولف رافضی میگوید: «از عامر بن واثله نقل شده که گفت: در روز مشورت برای تعیین خلیفه سوم بعد از عمر با علی بودم که به آنها میگفت: حجت و برهانی ارائه میدهم که عرب و عجم قدرت مقابله و هماوردی با آن را نداشته باشد، سپس گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا هیچیک از شما [اهل شوری] قبل از من به توحید خدا نایل شده است؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا هیچیک از شما برادری مثل برادر من، جعفر طیار، دارد که در بهشت با ملائکه باشد؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا هیچیک از شما عمویی مثل عموی من حمزه دارد که شیر خدا و پیغمبر و سید الشهداء باشد؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا هیچیک از شما همسری مثل همسر من فاطمه دارد که دختر محمد صو سرور زنان بهشتی باشد؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا هیچیک از شما جز من دو فرزند مثل حسن و حسین دارد که سروران جوانان اهل بهشت باشند؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا هیچیک از شما ده مرتبه با پیغمبر نجوی نمود که برای نجوی صدقه بدهد؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا پیغمبر به هیچیک از شما جز من فرمود: «هر که من مولای اویم، پس علی نیز مولای اوست، خداوندا! دوست بدار هر که علی را دوست میدارد، و دشمن بدار هر که علی را دشمن میدارد، همانا حاضران این را به غایبان برسانند»؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، وقتی که پیغمبر صدعا کرد که: خدایا! محبوبترین بندگان در نزد خودت و خودم را نزد من بیاور تا با من از گوشت این پرنده بخورد، آیا هیچیک از شما آنجا رفت؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا وقتی دیگران شکست خورده برگشتند و حضرت فرمود: «پرچم را به کسی میدهم که خدا و پیغمبرش را دوست دارد، و خدا و پیغمبر او را دوست دارند و بر نمیگردد مگر بعد از پیروزی» آیا حضرت آن پرچم را به هیچیک از شما داد؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا پیغمبر در مورد هیچیک از شما به بنی وکیعه فرمود که: «یا دست بکشید و یا اینکه مردی را به سوی شما خواهم فرستاد که وجودش چون وجود من است، اطاعتش چون اطاعت من و معصیت از او مانند معصیت از من است و با شمشیر بر شما داوری میکند»؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا پیغمبر در مورد هیچیک از شما فرمود که: «هر کس گمان کند پیغمبر را دوست دارد در حالی که با این شخص دشمنی بورزد، دروغ میگوید»؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا سه هزار ملائکه و از جمله جبرئیل و میکائیل و اسرافیل در لحظهای واحد بر هیچیک از شما سلام کردهاند، که بر من به هنگام آوردن آب برای حضرت صاز چاه بر من سلام کردند؟ گفتند: خیر
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا در مورد هیچیک از شما از آسمان ندا آمده که هیچ شمشیری وجود ندارد جز ذوالفقار و هیچ جوانی [و جوانمردی] نیست جز علی؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا جبرئیل به هیچیک از شما گفته که این یاور رسول است و پیغمبر صبگوید: او از من و من از او هستم و جبرئیل بگوید: من از شما دو نفر هستم؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا پیغمبر به هیچیک از شما فرمود: «تو با پیمان شکنان و ظالمان و در رفتگان از دین میجنگی»؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا پیغمبر به هیچیک از شما فرمود: «من بر سر تنزیل قرآن [با کفار و مشرکان] جنگیدم و تو بر سر تاویل آن [با منافقان] خواهی جنگید»؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا خورشید به خاطر هیچیک از شما به عقب برگشته تا نماز عصر قضاء شده را در وقت خودش بخوانید؟ گفتند: خیر.
علی گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا در بین شما کسی است که پیامبر خدا به او فرموده باشد که سورۀ براءت را از ابوبکر بگیرد، پس ابوبکر گفت: ای رسول خدا! آیا دربارۀ من از طرف خدا چیزی نازل شده است؟ پیامبر به او گفت: غیر از علی، کس دیگری از طرف من چیزی را اداء نمی کند! گفتند: شهادت میدهیم که غیر از تو کسی دیگرد نبود.
(در این روایت اشاره به این است که چون سورۀ براءت نازل شد پیامبر ص، ابوبکر صدیق را که در سال نهم هجری از طرف رسول خداصامیر حج فرستاده شده بود تا این سورۀ مبارکه را که در مکه برای زائرین مسجد الحرام برساند و همچنین به آنان اعلان نماید که بعد از امسال هیچ فردی اجازه ندارد که بعد از این عریان و برهنه اطراف خانۀ خدا طواف نماید و چون ابوبکرساز مدینه خارج شد پیامبر خداصعلیسرا فرستاد تا زیر فرمان ابوبکرسعمل نموده و در فسخ بعضی عهود بین مسلمانان و مشرکین سخنگوی ابوبکر باشد و شکى نیست که ابوبکر در این سفر امیر حج بوده و علی پشت سر او نماز جماعت ادا میکرده است. و این از خصوصیات ابوبکرساست که در زمان حیات رسول خدا بر مردم امیر حج بوده، همچنانکه ایشان امام نماز جماعت مسلمانان در مدینه هنگام مریضى رسول خداصبود.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا پیغمبر صدرباره هیچیک از شما فرمود: «جز مومنان، کسی تو را دوست ندارد و جز منافقان، کسی با تو دشمنی نمیکند»؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا میدانید که حضرت دستور داد همه شما ورودیهای خانههایتان به داخل مسجد را مسدود کنید به جز من و چون ایراد کردید، حضرت صفرمودند: من نبودم که درهای خانههای شما بستم و در خانه علی به داخل مسجد را باز گذاشتم، بلکه خدا این کار را کرد». آیا غیر از این است؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خداوند سوگند میدهم که بگویید آیا من نبودم که در طایف مورد نجوای حضرت قرار گرفتم و وقتی نجوا طولانی شد، و گفتید: پیغمبر با او نجوا میکند و با ما نجوا نمیکند. حضرت فرمود: خدا اینگونه خواسته. آیا اینگونه بود یا نه؟ گفتند: آری اینگونه بود.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم که آیا پیغمبر در مورد من نفرمود: «حق با علی و علی با حق است، علی هر جا و هر سو برود، حق به همانجا و همان سو میرود». آیا اینگونه نبود؟ گفتند: آری چنین بود.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم که بگویید آیا پیغمبر صنفرمود: «من دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم را، مادامی که به این دو تمسک کنید، گمراه نمیشوید و این دو از هم جدا نمیشوند تا زمانی که به حوض من برگردند» آیا اینگونه نبود؟ گفتند: آری چنین بود.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا جز من کسی بود که با وجود خودش از پیغمبر حفاظت کند و در بستر حضرت بخوابد؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا وقتی عمرو بن عبدود مسلمانان را به مبارزه میطلبد، کسی جز من به مبارزه او رفت؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا آیه تطهیر در مورد هیچیک از شما نازل شده که میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣﴾[الأحزاب: ۳۳]. «خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد».
گفتند: خیر. گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا حضرت در مورد هیچیک از شما – جز من – فرمود که تو سرور مؤمنان هستی؟ گفتند: خیر.
گفت: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا حضرت صدرباره هیچیک از شما فرمود که من چیزی را از خدا نخواستهام مگر اینکه مثل آن را نیز برای تو از او طلب کردهام؟ گفتند: خیر.
و از جمله فضایل مختص علی روایت ابو عمرو زاهد از ابن عباس است که گفت: علی چهار ویژگی دارد که هیچکس جز او ندارد: علی اولین فرد از عرب و عجم است که با پیغمبر صنماز خواند، علی کسی است که در میدان نبرد پرچم حضرت همیشه در دست او بود. علی همان کسی است که در جنگ حنین صبر پیشه کرد. علی کسی است که غسل حضرت صرا به جا آورد و او را در مقبرهاش گذاشت.
و نیز از پیغمبر صروایت شده که فرمود: «شب معراج از کنار قومی گذشتم که از گوشههای دهانشان [خون] میچکید. از جبرئیل پرسیدم: اینها که هستند؟ گفت: قومی که غیبت مردم را میکنند. و از کنار قومی گذشتم که داد و بیداد میکردند: گفتم ای جبرئیل! اینها که هستند؟ گفت: اینها کفار هستند. حضرت گوید: سپس راه را کج کرده و تا آسمان چهارم رفتیم، علی را دیدم که نماز میخواند. گفتم: ای جبرئیل! این علی است که از ما سبقت گرفته است. گفت: نه این علی نیست. گفتم: پس چه کسی است؟ گفت: ملائکه مقرب و کروبی وقتی فضایل و خصایص علی را شنیدند و از تو شنیدند که درباره او فرمودی: تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیغمبری نیست، بعد از آن این ملائکه مشتاق علی شدند. پس خدا ملائکهای را مانند علی خلق کرد تا هریک از ملائکه که مشتاق دیدار علی شد، به این مکان بیاید و انگار که علی را دیده است».
و از ابن عباس نقل شده که گفت: پیغمبر صروزی که شادمان بود، فرمود: من جوان پسر جوان و برادر جوان هستم. ابن عباس میگوید: من جوان هستم یعنی جوان عرب هستم و فرزند جوان یعنی فرزند ابراهیم÷هستم که خداوند راجع به او فرموده: ﴿سَمِعۡنَا فَتٗى يَذۡكُرُهُمۡ يُقَالُ لَهُۥٓ إِبۡرَٰهِيمُ ٦٠﴾[الأنبياء: ۶۰].
«(گروهى) گفتند: «شنیدیم نوجوانى از (مخالفت با) بتها سخن مىگفت که او را ابراهیم مىگویند».
و برادر جوان هستم منظور برادری با علی است، و این معنی کلام جبرئیل است که در روز جنگ بدر در حالی که شاد بود و به آسمان عروج میکردند فرمود: شمشیری جز ذوالفقار و جوانی جز علی نیست.
و از ابن عباس نقل شده که گفت: ابوذر را دیدم که به پردههای کعبه آویزان شده است و میگوید: هرکس مرا میشناسد که خوب، و هرکس مرا نمیشناسد، بداند که من ابوذر هستم، اگر آنقدر روزه بگیرید تا مانند زهکمان باریک شوید و آنقدر نماز بخوانید که مثل کمان گردید، چنانچه محبت علی در دل شما نباشد، هیچ فایدهای ندارد».
در جواب مولف باید گفت: ماجرای عامر بن واثله و روز مشورت اهل شوری برای تعیین خلیفه سوم، به اتفاق محدثان کذب و دروغ و ساختگی است، علیسدر آن روز نه این کلام و نه چیزی شبیه به این را نگفته است. بلکه عبدالرحمن بن عوفسبه او گفت: آیا اگر تو را خلیفه گردانم، عدالت را رعایت میکنی؟ جواب داد: آری. عبدالرحمن گفت: اگر با عثمان بیعت کنی از او اطاعت و فرمانبرداری مینمایی؟ جواب داد: آری. به عثمان نیز چنین گفت و بعد سه روز صبر کرد که در آن سه روز با مسلمانان مشورت میکرد.
در صحیحین آمده و الفاظ بخاری چنین است [۱۵۵]- که عمرو بن میمون در مورد شهادت عمر میگوید: «وقتی از دفن خلیفه فارغ شدند، این بزرگان جمع شدند، عبدالرحمن گفت: بیایید امر تعیین خلیفه را به سه نفر واگذار کنیم و سه نفر از بین ما داوطلبانه کنار بکشد. زبیر گفت: من به نفع علی کنار میکشم. طلحه گفت: من به نفع عثمان کنار میکشم. و سعد گفت: من به نفع عبدالرحمن کنار میکشم. عبدالرحمن گفت: کدامیک از شما از این امر – خلافت کناره میگیرد تا تعیین خلیفه را به او واگذاریم در حالی که خدا و اسلام مراقبت او هستند، تا برترین را انتخاب کند؟ هردو بزرگوار - علی و عثمان – سکوت نمودند. عبدالرحمن گفت: آیا آن را به من واگذار میکنید، خدا مرا یاری میدهد تا از شما دو نفر در انتخاب بهترین کوتاهی نکنم؟ گفتند: آری [به تو واگذار میکنیم]. عبدالرحمن دست یکی از آن دو نفر را گرفت و به او گفت: تو از نزدیکی با رسول اکرم و سابقه در دین برخورداری و خودت این را نیک میدانی، اگر تو را انتخاب کنم باید عدالت پیشهسازی و اگر تو را انتخاب بکنم باید اطاعت و فرمانبرداری کنی. سپس عبدالرحمن به دیگری نیز چنین گفت و وقتی از هردو عهد و پیمان گرفت، گفت: ای عثمان! دستت را بالا بیاور».
در حدیثی که این مولف رافضی نقل کرد انواعی از دروغ وجود داشت، دروغهایی که خداوند علی را از آن مبرا ساخته است: مثل احتجاج به برادر، عمو و پسرش در حالی که علی خودش از آنان برتر است، و نیز خود علی نیک میداند که گرامیترین شخص نزد خدا متقیترین شخص است. چنانچه عباس میگفت: آیا شما برادری مثل حمزه دارید و برادرزادههایی مثل محمد، علی و جعفر دارید؟ این استدلال و برهان از جنس استدلال علی میبود، و بلکه احتجاج به برادرزاده قویتر از احتجاج به عمو است. و چنانچه عثمان میگفت: آیا کسی از شما مثل من با دو دختر پیغمبر صازدواج نموده است؟ استدلالش از این جنس میبود که شخصی بگوید: آیا کسی هست که همسرش مثل همسر من باشد؟ و فاطمه مثل دو همسر عثمان قبل از آن ماجرا وفات یافته بود، فاطمه حدوداً شش ماه بعد از پیغمبر صوفات کرد.
و نیز عبارت «آیا هیچیک از شما فرزندی مثل فرزند من دارد» همین گونه است! و در حدیث دروغهای متعددی است، مثل عبارت نسبت داده شده به حضرت صکه «هر چه برای خودم از خدا خواستهام، برای تو – علی – نیز خواستهام». و نیز «عبارت جز علی کسی نمیتوان آن را از جانب من اداء و ابلاغ نماید»، دروغ است.
خطابی در کتاب «شعار الدین» میگوید: عبارت «کسی جز یکی از افراد اهل بیتم آن را از جانب من ابلاغ نمیکند» عبارتی است که اهل کوفه آن را از زید بن یثیع نقل کردهاند و این شخص در روایت متهم بوده و به روافض بودن منسوب است. و عموم کسانی که جانب حضرت صچیزی را ابلاغ کردهاند از غیر اهل بیت ایشان بودهاند. حضرت صاسعد بن زراره را به مدینه فرستاد تا مردم را به اسلام دعوت کند و به انصار قرآن یاد بدهد و آنها را با دین آشنا نماید. و علاء بن حضرمی را به همین منظور به بحرین فرستاد و معاذ و ابو موسی را به یمن و عتاب بن اسید را به مکه فرستاد. پس چگونه میتوان ادعا کرد جز اهل بیت حضرت، کس دیگری نمیتواند از جانب او چیزی را ابلاغ نماید؟!
حدیث ابن عباس نیز مشتمل بر دروغهایی است، از جمله: پرچم حضرت در هر جنگی به دست علی بود، کذبی آشکار است. زیرا پرچم حضرت در روز اُحد به اتفاق همه در دست مصعب بن عمیر بود، و در روز فتح به دست زبیر بن عوام بود، و حضرتصبه او دستور داد که پرچمش را در حجون متمرکز و محل تجمع گرداند. عباس به زبیر گفت: آیا پیغمبر صدستور داده که آن را در اینجا بر افرازی؟ [۱۵۶].
و نیز عبارت «علی بود که در روز حنین صبر پیشه کرد» دروغ است، زیرا معلوم است که علی از عباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب به حضرتصنزدیکتر نبوده است، عباس افسار قاطر او را گرفته بود و ابو سفیان بن حارث رکاب او را گرفته بود و پیغمبر صبه او فرمود «اصحاب السمرة» را صدا بزن و او با صدای بلند فریاد بر آورد که: «اصحاب السمرة» کجا هستند؟! ابو سفیان بن حارث گوید: به خدا سوگند! وقتی صدایم را شنیدند مانند چسبیدن گاو به گوسالهاش به من چسبیدند و گفتند: لبیک، لبیک. پیغمبر صمیفرمود: «من پیغمبر صهستم و دروغی در کار نیست، من ابن عبدالمطلب هستم» و از قاطر پیاده شد و مشتی ریگ برداشت و آنها را به سوی دشمن پرت کرد و فرمود: «سوگند به پروردگار کعبه! شکست خوردند» عباس میگوید: «به خدا سوگند! همین که آن ریگها را پرت کرد، دیدم که شمشیرهای دشمن کند شده و کم کم رو به عقبنشینی گذاشتند، تا اینکه خداوند آنها را شکست داد». این حدیث در صحیحین آمده و بخاری میگوید: ابو سفیان افسار قاطر حضرت صرا گرفته بود. و در روایت بخاری آمده که عباس گفت: من و ابو سفیان در روز حنین ملازم حضرت بود و از او جدا نشدیم [۱۵۷].
در مورد انجام غسل حضرت صو گذاشتن ایشان در مقبره نیز باید گفت: اهل بیت حضرت در این کار شرکت کردند، مثل عباس و فرزندانش، و مولای او شقران و بعضی از انصار ولی علی مباشر غسل بود و عباس به خاطر جلالتش در آنجا بود و علی شایستهترین آنها به مباشرت در غسل حضرت بود.
و نیز عبارت: علی اولین فرد از عرب و عجم بود که با حضرت نماز خواند با روایتی از ابن عباس تناقض دارد.
[۱۵۵] - نگا: بخاری، ۵/۱۵-۱۸. [۱۵۶] - نگا: بخاری، ۵/۱۲۱. [۱۵۷] - بخاری این حدیث را در جاهای زیادی نقل کرده، نگا: مغازی، باب ۵۶ و مسلم، ۳/۱۳۹۸.