مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۱۲۵): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت آیۀ ﴿حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَبر امامت علیس

فصل (۱۲۵): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت آیۀ ﴿حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَبر امامت علیس

رافضی می‌گوید: «برهان بیست و چهارم: فرموده حق تعالی است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٤[الأنفال: ۶۴]. «اى پیامبر! خداوند براى حمایت تو و مؤمنانى که از تو پیروى مى‏کنند، کافى است».

از طریق ابونعیم روایت شده که آیه درباره علی نازل شده است، و این فضیلتی است که از میان اصحاب فقط برای علی احراز شده، پس او امام بر حق است.

پاسخ بر چند وجه است: یکی درستی و صحت این نقل قول مردود است.

دوم: این سخن دلیل و حجت نیست.

سوم: این کلام یکی از بزرگترین افتراهای ناروا در مورد خدا و رسول اوست چون فرموده: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٤.

معنایش این است که: خداوند به تنهایی برای تو و برای همراهان مؤمن تو کفایت می‌کند و این همچون اسلوب معروف عرب‌هاست که می‌گویند: «حسبك وزيداً درهم» (یعنی: برای تو و زید یک درهم کافی است). شاعر هم می‌گوید: «فحسبك والضاحك سيف مهند»یعنی یک شمشیر تیز هندی تو را و ضاحک را کفایت می‌کند.

برخی از افراد از روی اشتباه می‌گویند: معنی آیه این است که: خداوند و مؤمنان برای تو کفایت است، و لذا: «و من اتبعک» را مرفوع و معطوف به لفظ «الله» می‌دانند، و این خطایی زشت و فاحش و مستلزم کفر است: چون خداوند متعال به تنهایی برای همه مخلوقات کافی است.

با علم به این مهم روشن می‌شود که رافضیان لایه‌هایی از جهل را بر هم نهاده و در ظلماتی عمیق به سر می‌برند. آنان گمان کرده‌اند که معنای ﴿حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٤آن است که: خدا و مؤمنان پیرو تو برایت کافی است، آنگاه مؤمنان پیروی کننده او را در علی بن ابی طالب منحصر کرده‌اند.

نادانی آنان در این مسأله آشکارتر از جهلشان در مسأله اول است چون معنای اول ممکن است بر برخی از مردم مشتبه شود، اما این مسأله هرگز بر خردمند پنهان نمی‌ماند، علی به تنهایی برای رسول خدا صکافی نبود و اگر جز علی کسی با او همراه نبود دینش هم استوار نمی‌گشت. علی خودش با وجود همراهی اکثریت سپاه اسلام با او نتوانست بر معاویه غلبه کند و در آن جنگ معاویه و سپاه شام یا برابر علی بودند و یا غالب بر سپاه او، حال چه از لحاظ توان و زور و بازوی جنگی، و چه از لحاظ قدرت حیله و خدعه، چرا که جنگ جز خدعه نیست.

پس می‌توان گفت علی چطور می‌توانست به تنهایی پیامبر صرا در صدر اسلام با آن همه دشمن نیرومند یاری کند در حالی که خود نتوانست خود بعد از ظهور و گسترش اسلام و گرویدن اکثر مردم به آن بر دشمن خود غلبه کند؟ حال اگر گفته شود. علی از آن رو بر معاویه و سپاه او غلبه نکرد چون سپاهش از او فرمانبرداری نمی‌کرد و افرادش از سخنانش سرپیچیدند.

می‌گوییم: اگر مسلمانان همراهش از او اطاعت نمی‌کنند پس چطور کفاری که پیامبر و پروردگار علی را قبول نداشتند از او اطاعت می‌کنند؟

و روشن است که مردم بعد از اسلام آوردن حق پذیر‌تر از زمان جاهلیت بودند، پس کسی که در اقامه دین محمد به یاری خدا شتافته تا کفار را مقهور کرده و مردم را به اسلام گروانده است، چگونه همین نصرت و یاری را برای شکست دادن دسته‌ای طغیانگر و شورشی که تعداد و شوکت‌شان از تعداد و شوکت کفار صدر اسلام کمتر است، از خود بروز نمی‌دهد؟!