فصل (۱۳۶): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت آیۀ ﴿وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ﴾بر امامت علیس
رافضی میگوید: برهان سی و پنجم: فرموده حق تعالی است که: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١١٩﴾[التوبة: ۱۱۹].
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید».
خداوند بر ما واجب فرموده که با اشخاص معروف صادق باشیم و کسی جز امام معصوم چنین نیست به خاطر جایز الکذب بودن سایر افراد، آن شخص هم جز علی کسی نیست چون از میان چهار خلیفه تنها او معصوم است، در حدیثی که ابو نعیم از ابن عباس هم روایت کرده تصریح شده که آیه در شأن علی نازل شده است.
پاسخ به چند صورت است: یکی اینکه لفظ «صدیق» صیغه مبالغه از صادق است یعنی هر صدیقی صادق است، ولی هر صادقی صدیق نیست. در مورد ابوبکرسبه دلایل فراوان ثابت شده که صدیق است، لذا به طور قطع آیه شامل وی میشود، و وی را مورد نظر دارد، بلکه شمولیت آیه برای ابوبکر اولیتر از شمول آن بر سایر اصحاب است.
و اگر ما با او بوده و به خلافت او اقرار و اذعان داشته باشیم، نمیتوانیم ادعا هم بکنیم که علی امام بر حق است نه او، در نتیجه آیه ذکر شده دقیقاً بر نقیض و نقطه مقابل برداشت آنان دلالت دارد.
دوم: این آیه در خصوص داستان کعب بن مالک آن گاه که از غزوه تبوک باز مانده بود نازل شده است، و به پیامبر صراست گفت که او عذری نداشته است، خداوند هم به برکت این راستى توبه کعب را پذیرفت.
سوم: این آیه درباره آن ماجرا نازل شد و کسی نگفت: او معصوم است نه درباره علی و نه کس دیگر. لذا معلوم میشود که خداوند منظورش فقط بودن با صادقان است، و معصوم بودن را شرط قرار نداده است.
چهارم: و فرمود: «با راستگویان باشید»، و این صیغه جمع دارد. در حالی که علی یک نفر است، پس مراد آیه فقط او تنها نیست.
پنجم: فرموده: «مع الصادقين»یا میخواهد بگوید: در صدق و همه توابعش با صادقان باشید، یعنی مانند آنان راست بگویید و با دروغگویان نباشید، همچون آنجا که فرماید: ﴿وَٱرۡكَعُواْ مَعَ ٱلرَّٰكِعِينَ ٤٣﴾[البقرة: ۴۳].
«و با رکوعکنندگان رکوع کنید».
و یا میخواهد بگوید: در هر امری با صادقان باشید، حتی اگر آن امر ربطی به صداقت هم نداشته باشد. تفسیر دوم باطل است؛ چرا که بر انسان واجب نیست که در امور مباح مانند خوردن و نوشیدن و پوشیدن هم با صادقان باشد. پس بنابراین اگر تفسیر اول درست باشد، باید گفت در آن امری به بودن با شخص معینی نشده است بلکه مقصودش این است که: راست بگویید و دروغ نگویید.
وجه ششم: اگر مراد آن باشد که: مطلقاً با راستگویان باشید در این صورت این راستی و صداقت مستلزم سایر نیکیها هم خواهد بود، چنانکه پیامبر صفرمود (بر شماست راستگو باشید، چون راستگویى به سوى خوبیتان رهبری میکند. ...) که در این صورت صداقت صفت ثابتی است برای هر کسی که بدان متصف باشد.
وجه هفتم: فرض کنیم که مراد اشخاصی باشد که صداقتشان معلوم و شناخته شده است، و علم دراینجا مانند علم در آیه: ﴿فَإِنۡ عَلِمۡتُمُوهُنَّ مُؤۡمِنَٰتٖ﴾[الممتحنة: ۱۰]. «هرگاه آنها را مؤمن یافتید» است.
در حالی که ایمان از صداقت پنهانتر و پوشیدهتر است، پس اگر علم مشروطی در کار باشد، نمیشود گفت: تنها علم به معصوم وجود دارد، همچنین نمیتوان گفت: فقط صداقت فرد معصوم قابل دانستن است.
وجه هشتم: اگر فرض شود که مقصود آیه: فرد معصوم است، ما نمیپذیریم که وجود عصمت تنها در مورد علی مصداقیت دارد و از غیر علی منتفی است چنانکه پیش از این گذشت؛ به خاطر اینکه بسیاری از مردم نیز که از رافضیان بهترند در مورد امامانشان همین عصمت را ادعا میکند. هر چند با عباراتی دیگر. علاوه بر این: ما معصوم نبودن سایر خلفا را در عین ثبوت عصمت برای علی نمیپذیریم، عصمت یا برای هیچ کدام وجود ندارد، و یا برای همه خلفا عینیت دارد.