مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۲۸): دربارۀ مسح دو پا در وضوء

فصل (۲۸): دربارۀ مسح دو پا در وضوء

مؤلف رافضی می‌افزاید: «و مثل مسح دو پا که به نص قرآن ثابت است، آنجا که می‌فرماید: ﴿فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِۚ[المائدة: ۶].

«صورت‌ها و دست‌های خود را همراه با آرنج‌ها بشویید و سرهای خود را مسح کنید و پاهای خود را همراه با قوزک‌های آن‌ها بشویید».

و ابن عباس نیز می‌فرماید: دو عضو شسته می‌شوند و دو عضو مسح می‌شوند، ولی این حکم را تغییر داده و مسح را به شستن تبدیل کرده‌اند».

در جواب باید گفت: آن‌هایی که وضوء را از کلام و افعال پیغمبر صنقل کرده‌اند، و آن‌هایی که وضو را از او یاد گرفته و در زمان او وضو می‌گرفته‌اند، و او آن‌ها را می‌دید و تأیید می‌کرد و سپس همین افراد همین وضو را برای آیندگان نقل کردند، این افراد بیش از کسانی‌اند که لفظ این آیه را نقل کرده‌اند، زیرا جمیع مسلمانان در عهد پیغمبرصوضو می‌گرفتند، و جز از پیغمبر یاد نمی‌گرفتند، چرا که این عمل در جاهلیت وجود نداشت. و صحابه آنقدر زیاد وضوی پیغمبر صرا دیده‌اند که عدد آن را فقط خداوند می‌داند. همین صحابه در روایات بیشماری از آن پیغمبر صروایت کرده‌اند که پاهایش را می‌شست و با اسناد متعددی در کتب صحاح و غیره نقل شده است که فرمود: «ويل للأعقاب من النار»یعنی: کسانی که پشت قوزک پای خود را نمی‌شویند، وارد آتش جهنم می‌شوند.

باید اضافه کرد که چنانچه تنها مسح پشت پا فرض می‌بود، شستن کل آن تکلف و سختی افزونتری دارد که نفوس بشریت از سخنی و شدت گریزانند و طالب رفاه و راحتی هستند، همچنانکه طالب ریاست و ثروت می‌باشند. پس اگر جایز باشد که بگوییم: صحابه در آنچه نقل کرده‌اند، به اشتباه رفته و دروغ بافته‌اند، احتمال کذب و خطا در لفظ آیه بیشتر است [چراکه بنابر استدلال مولف، حکم آیه سبک‌تر و راحت‌تر است].

و اگر گفته شود: الفاظ آیه متواتر بوده و احتمال خطا و اشتباه به آن راه ندارد.

در جواب می‌گوییم: تواتر در نقل وضوی پیغمبر صکامل‌تر بوده و به طریق اولی تحقق یافته است. به علاوه لفظ آیه مخالف سنت متواتر در مورد وضو نیست. زیرا مسح اسم جنس بوده و دو نوع را در بر می‌گیرد: جاری کردن آب بر عضو و جاری نکردن آب بر عضو. همچنانکه عرب می‌گویند: تمسحت للصلاة: یعنی برای نماز غسل کردم. پس هر مسحی که جاری شدن آب در آن باشد، غسل نامیده می‌شود. با پیدا کردن یک اسم مخصوص برای نوعی خاص از مسح، نوع دیگر آن همان نام مسح را به خود گرفت، بنابراین مسح عام بوده که هم غسل را متضمن است و هم نوع خاصی دارد که غسل ندارد.

باید اضافه کرد که در آیه مورد نظر مسح در مقابل غسل به کار نرفته و بلکه مراد از واژه مسح در آیه معنی عام واژه است که هم غسل را شامل می‌شود و هم مسح به معنی خاص را.

زیرا در آیه آمده که «إلى الكعبين» و نفرموده «إلى الكعاب»، چنانکه برای دستها فرموده بود «إلى المرافق» و این تعبیر یعنی این‌که در هر پا یک «کعب» وجود ندارد، آنچنانکه هر دست یک «مرفق = آرنج» دارد، بلکه هر پا دو «کعب = قوزک» دارد و امر خداوند به مسح تا دو قوزک به معنی امر به شستن پا بوده و مسح در اینجا مسح به معنی غسل است و نه مسح به معنی خاص و یا مسح به معنی عام آن. چرا که قائلان به مسح پا، پشت پا را مسح کنند و اصل دو قوزک در هر پا را رعایت نمی‌کنند.

در مورد شستن دو عضو و مسح دو عضو در وضو باید گفت: دو عضوی که مسح می‌شوند، مسح آن‌ها به معنی عام است که اعم از غسل و مسح به معنی خاص است و بنابراین گاهی مسح به معنی خاص اکتفا می‌کند، مثل مسح روی عمامه و مسح بر خفین، و گاهی نیز حتماً باید مسح کامل که همان غسل است، انجام شود، مثل دو پای برهنه که باید شسته شوند.

در سنت پیغمبر صبه تواتر رسیده که پاها باید شسته شوند و خفین مسح گردند. ولی روافض با این سنت متواتر مخالف‌اند، همچنانکه خوارج نیز مخالفند چون توهم می‌کنند که این سنت متواتر مخالف ظاهر قرآن است. ولی باید گفت: شستن پاها و مسح خفین به مراتب بیش از قطع دست به خاطر دزدی چهار دینار و بالاتر، یا سه درهم و یا ده درهم و از این قبیل متواتر است.

خلاصه این‌که قرآن درصدد نقض وجوب شستن پاها نیست و بلکه درصد بیان وجوب حکم مسح است و حال چنانچه تصور شود که سنت چیز زایدی بر قرآن را واجب گردانیده، باز هم این کار به معنی رفع حکم قرآن نیست، چه برسد به این‌که سنت با بیان وجوب غسل، قرآن را تفسیر و تبیین کند. و این مسأله در جای خودش به صورت مبسوط بیان شده است.