مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۱۳۴): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت آیۀ ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِبر امامت علیس

فصل (۱۳۴): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت آیۀ ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِبر امامت علیس

رافضی می‌گوید: برهان سی و سوم: فرموده خداوند متعال است که: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِ ٧[البينة: ۷].

«کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترین مخلوقات خدا هستند».

ابونعیم حافظ با استناد به سخن ابن عباس هنگام نزول این آیه روایت کرده که: رسول خدا صبه علی فرمود: تو و شیعه تو در روز قیامت راضی و خشنود و در حالی که خدا هم از شما راضی است می‌آیید، و دشمنان شما ناخشنود و خشمناک می‌آیند. و چون علی بهترین آفریده شدگان است پس او امام بر حق است.

پاسخ بر چند وجه است: یکی: مطالبه اثبات درستی این روایت، هر چند که ما در کذب بودن آن تردیدی نداریم ولی درخواست سند کردن از فرد مدعی را تنها افراد معاند رد می‌کنند، از طرف دیگر به اتفاق همه طوایف مسلمین روایت ابو نعیم حجت نیست.

دوم: این هم از آن قبیل روایاتی است که به اتفاق علمای حدیث و روایت جعلی و دروغین است.

سوم: این سخن شبیه سخن کسانی همچون خوارج است که می‌گویند: کسانی که گرویده‌اند و اعمال نیک و صالح انجام می‌دهند ناصبه هستند. و می‌گویند: هرکس با او دوستی بورزد کافر و مرتد است، و در داخل مؤمنان و صالحان نمی‌شود و این فرموده الهی را دلیل می‌آورند که: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٤٤[المائدة: ۴۴].

«و آن‌ها که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمى‏کنند، کافرند».

آنان گویند: «هر که در دین خدا اشخاص را حکم و داور قرار دهد به چیزی غیر از کتاب و آیات خدا حکم کرده و لذا کافر است، هرکس هم با کافر دوستی کند خود کافر است، چون حق تعالی فرمود: ﴿وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ[المائدة: ۵۱].

«و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آن‌ها هستند».

و گفتند: علی و عثمان و دنباله ‌روانشان مرتدند به دلیل این‌که پیامبر صفرمودند: «مردانی از نوشیدن از حوضم باز داشته می‌شوند همچنانکه شتر گمشده از آمدن به سر آبخور باز داشته می‌شود، آنگاه من می‌گویم: پروردگارا! اینان اصحابم هستند، پس گفته می‌شود: تو نمی‌دانی آنان بعد از تو چه کارها کردند، آنان از وقتی که ترکشان گفتی پیوسته به عقب (دوران جاهلیت) شان برگشته‌اند» [۲۴۰].

گفتند: اینان همان‌ها هستند که بر طبق کتاب خداوند در مورد جان‌های مسلمانان قضاوت نکردند.

و این حدیث پیامبر صرا دلیل آوردند که: «پس از من دوباره تبدیل به کفاری نشوید که بعضى از شما گردن دیگرى را می‌زنند» [۲۴۱].

و می‌گویند: آنان که برخى از آنان گردن بعضی دیگر را زده‌اند دوباره کافر شده‌اند. این و امثال این استدلال‌ها از جمله حجت‌های خوارج است. و این‌ها اگر چه بدون شک باطل و بی‌اساس است، اما حجت‌های رافضیان به مراتب از آن بی‌اساس‌تر و سست‌تر است. خوارج از رافضیان عاقل‌تر، صادق‌تر و حق‌پذیرترند؛ چرا که آنان صادقند و دروغ نمی‌گویند، و در ظاهر و در باطن اهل دین و دین ورزی هستند، ولی گمراه و جاهل و خارج از دین شده‌اند همچنانکه تیر از کمان خارج می‌شود، اما رافضیان غرق در جهالت و دروغ و هواپرستی‌اند و بسیاری از امامانشان و عامه پیروانشان زندیق و ملحد گشته‌اند، نیتشان نه به سمت علم است و نه در جهت دین، بلکه: ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا ٱلظَّنَّ وَمَا تَهۡوَى ٱلۡأَنفُسُۖ وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ ٱلۡهُدَىٰٓ ٢٣[النجم: ۲۳].

«آنان فقط از گمان‌هاى بى‏اساس و هواى نفس پیروى مى‏کنند، در حالى که هدایت (قرآن) از سوى پروردگارشان براى آن‌ها آمده است».

وجه چهارم: آیه: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ[البينة: ۷].

عام بوده و شامل تمام کسانی است که متصف به آن هستند، پس دلیلی برای تخصیص دادن آن به شیعه وجود ندارد. و اگر بگویند: چون غیر شیعیان کافرند.

می‌گوییم: اگر برای کافر شمردن غیر شیعیان دلیلی هست، همان دلیل آنان را از این زیاده‌گویی بی‌نیاز می‌کند، اما اگر دلیلی وجود ندارد، این دلایل واهی هم سودی به آنان نمی‌رساند، چون این مسأله از جهت نقل قابل اثبات نیست. اما در هر حال اگر دلیل جداگانه‌ای برای اثبات آن وجود داشته باشد، باید به همان دلیل جداگانه استناد کرد نه به این آیه.

وجه پنجم: از طریق روایات متواتر معلوم شده است که ابن عباس با غیر شیعیان علی بسیار بیشتر از شیعیان دوستی و مراوده داشته است، او حتی با خوارج هم نشست و برخاست و مجالسه و مناظره‌ها داشته است، اگر او معتقد بود که فقط شیعیان دارای ایمان و اعمال صالحند و ماسوای آنان کافر است، چنین عمل نمی‌کرد.

وجه ششم: خداوند پیش از آیه مذکور می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ وَٱلۡمُشۡرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَٰلِدِينَ فِيهَآۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ شَرُّ ٱلۡبَرِيَّةِ ٦[البينة: ۶].

«کافران از اهل کتاب و مشرکان (به این آیین جدید) در آتش دوزخند، جاودانه در آن می‌مانند، و آن‌ها بدترین مخلوقاتند».

سپس خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ خَيۡرُ ٱلۡبَرِيَّةِ ٧.

«کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند بهترین مخلوقات خدا هستند».

و این روشن می‌کند که مصادیق «خیر البریه» افرادی است که جزء مشرکان و اهل کتاب نباشد، قرآن در جاهای متعددی از کسانی که گرودیده و اعمال صالح انجام داده‌اند یاد کرده و هر بار لفظ عام داشته است، حال چه دلیلی برای تخصیص دادن این آیه از میان همه‌ی آیات مشابه دیگر وجود دارد؟

[۲۴۰] - نگا: مسلم (۱/۲۱۸). [۲۴۱] - نگا: بخاری (۱/۳۱) و مسلم (۱/۸۱-۸۲).