مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۲۴): دربارۀ متهم کردن علمای اهل سنت به رافضی بودن

فصل (۲۴): دربارۀ متهم کردن علمای اهل سنت به رافضی بودن

مؤلف رافضی می‌گوید: «گمان نمی‌کنم هیچیک از حقیقت‌جویان و طالبان علم به این مذاهب واقف گردند و از صمیم قلب مذهبی غیر از مذهب امامیه برگزینند، اگرچه در ظاهر برای طلب دنیا به غیر این مذهب در آیند، چرا که مدارس و وقف‌هایی به آن‌ها اختصاص داده می‌شود تا بنی‌عباس [عباسیان] از این طریق سلطه خود را استمرار بخشند و باور به امامت خودشان را به عوام بقبولانند».

در جواب باید گفت: این کلام را کسی نمی‌گوید، مگر این‌که نسبت به احوال اهل سنت از همه مردم جاهل‌تر باشد و یا این‌که دروغگوترین و یا دشمن‌ترین مردم باشد.

بطلان این کلام از وجوه مختلفی بدیهی است: اهل سنت قبل از تأسیس مدارس قوی‌تر و ظاهرتر بوده‌اند. مدارس در بغداد و در اثنای صده پنجم تأسیس شدند: نظامیه در حدود چهار صد و شصت تأسیس شد و بر محوریت یکی از چهار مذهب بود، در حالی که مذاهب اربعه شرق و غرب جهان اسلام را فرا گرفته بود و هیچیک مدرسه‌ای نداشتند. عباسیان نیز در نزد مالکیه در مغرب اصلاً مطرح نمی‌شده‌اند.

به علاوه اهل سنت قبل از عباسیان ظاهرتر و قوی‌تر بوده‌اند، زیرا بسیاری از شیعیان و سایر بدعت‌گذاران در دولت عباسیان نفوذ کردند. از این گذشته اهل سنت به هیچ وجه خلافت را مختص عباسیان نمی‌دانند و بلکه چنانچه علویان، امویان و یا هر شاخه دیگری از قریش متولی و متصدی آن گردد، از نظر اهل سنت جایز است. باید اضافه کرد که علمای اهل سنت مثل مالک، احمد و غیره بیش از هرکس دیگری از مداهنه و سازش‌کاری و یا نزدیکی با زمامداران مبرّا هستند. از طرف دیگر اهل سنت خلفای راشدین را بزرگ می‌شمارند که هیچیک از آن‌ها از عباسیان نبوده‌اند.

هر عاقلی هم می‌داند که هیچیک از علمای مشهور مسلمانان رافضی نبوده‌اند، بلکه همه بر جهالت و ضلالت روافض اتفاق‌نظر دارند و کتب همگی آن‌ها گواه این مطلب است و می‌توان به کتب همه فرق نگاه کرد که این مطلب را بیان کرده‌اند در حالی که هیچ کسی آن‌ها را به ذکر روافض و ذکر جهالت و ضلالت آن‌ها مجبور نکرده است.

علماء دائماً در مورد جهل و ضلالت روافض صحبت می‌کنند، به گونه‌ای که می‌توان یقین پیدا کرد که بر این باور بوده‌اند که روافض جاهل‌ترین و گمراه‌ترین مردم بوده و از همه فرقه‌ها بیشتر از هدایت فاصله گرفته‌اند. چگونه می‌تواند جز این باشد در حالی که امامیه بزرگترین بدعتهای ناپسند را یکجا جمع کرده و حاصل جمع جهمیه، قدریه، و روافض گردیده است، کلام سلف در ذم هریک از این سه صنف به حدی است که فقط خدا حجم آن را می‌داند و کتب همه مملو از این مذمت‌هاست، مثل کتب حدیث، آثار، فقه، تفسیر، اصول، فروع و غیره. و این سه صنف از سایر بدعت‌گزاران مثل مرجئه و حروریه بدترند.

و خدا را گواه می‌گیرم که با وجود تحقیق فراوان و اطلاع بر اقوال و مذاهب مردم، شخصی را نیافتم که به مذهب امامیه متهم باشد و امت اسلام از او به نیکی یاد کنند، چه برسد به کسانی که از صمیم قلب به مذهب امامیه معتقدند.

حسن بن صالح بن حیّ به زیدی بودن متهم است و فقیهی صالح و زاهد می‌باشد، و گفته شده که این اتهام به دروغ بر او بسته شده و کسی از او نقل نکرده که طعنی بر ابوبکر و عمر وارد سازد، چه برسد به این‌که در امامت آن‌ها شک کند. و گروهی از شیعیان نخست متهم‌اند به تفضیل علی بر عثمان و هیچیک از آنان به تفضیل علی بر ابوبکر و عمر متهم نیستند، و بلکه عموم شیعیان نخست که دوستدار علی بوده‌اند، ابوبکر و عمر را برتر می‌شمردند و تنها گروهی از آنان علی را بر عثمان مقدم می‌دانستند و در فتنه شهادت عثمان مردم دو فرقه شدند: هواداران عثمان، و هواداران علی. و این گونه نبود که هرکس در رکاب علی باشد، او را بر عثمان مقدم بداند، و بلکه بسیاری از آنان عثمان را بر او مقدم می‌شمردند، همچنانکه قول سایر اهل سنت همین است.