فصل (۲۶): دربارۀ ادعای رافضی بر اینکه علمای اهل سنت به ناحق تعصب میورزند و رد بر آن
مؤلف رافضی میگوید: «وجه پنجم در بیان وجوب اتباع از مذهب امامیه اینکه آنها برخلاف غیره جز بر حقیقت تعصب ندارند. غزالی و ماوردی از امامان مذهب شافعی گفتهاند: مسطح نمودن قبرها با سطح زمین مشروع است ولی چون روافض این کار را شعار و نشانهای برای خود کردهاند، ما مقبرهها را از سطح زمین برجستهتر میکنیم که مسطح نباشند. و زمخشری – اگر چه از ائمه مذهب حنفی است – در تفسیر آیه: ﴿هُوَ ٱلَّذِي يُصَلِّي عَلَيۡكُمۡ وَمَلَٰٓئِكَتُهُۥ﴾[الأحزاب: ۴۳].
«او کسى است که بر شما درود و رحمت مىفرستد، و فرشتگان او (نیز) براى شما تقاضاى رحمت مىکنند».
میگوید: به مقتضای این آیه جایز است بر آحاد مسلمانان صلوات فرستاد ولی چون روافض آن را مختص ائمه خود گردانیدهاند، ما از آن منع میکنیم. و مؤلف «الهدایه» که حنفی است، میگوید: مشروع است که انگشتری در انگشتان دست راست باشد، ولی از آنجا که روافض بر آن مصرند، ما آن را به دست چپ میکنیم و امثال این فراوان است. ببینید چگونه شریعت را تغییر میدهند و احکامی را که نص قطعی پیغمبر مشروع ساخته، تغییر و تبدیل میکنند و فقط به خاطر دشمنی با گروه مشخصی، راه صواب را ترک میکنند و به بیراهه میروند. آیا پیروی و تبعیت از چنین مذاهبی جایز است؟»
کلام مؤلف رافضی را میتوان دو گونه جواب داد:
۱- آنچه مؤلف میگوید به روافض بهتر میچسبد تا به اهل سنت.
۲- ائمه اهل سنت از این اتهامات مبرا هستند.
۱- در توضیح جواب اول باید گفت: هیچ فرقهای بیش از روافض بر باطل تعصب ندارند و تنها فرقهای هستند که به شهادت به دروغ به نفع هم مسلک خود مشهورند و بالاتر از دروغ نشانهای بر تعصب نیست. روافض حتی از روی تعصب سهم دختر را کل ثروت پدر میدانند تا بتوانند ثابت کنند که فاطمه به تنهایی وارث پیغمبر صبود، و عمویش عباس از او ارث نمیبرد. حتی بعضی از روافض گوشت شتر را حرام میدانند تنها به این دلیل که عایشه بر روی شتر با علی کارزار کرده است و به این ترتیب با کتاب خدا، سنت پیغمبر صو اجماع صحابه و خاندان پیغمبر صمخالفت میکنند، آن هم به خاطر امری غیرمناسب و ناشایسته. زیرا آن شتر که عایشهلبر آن سوار بود، مرد. و حتی اگر به فرض زنده هم باشد، سوار شدن کفار بر شتر باعث تحریم گوشت آن نمیشود. کفار همیشه بر شتر سوار میشدند و مسلمانان همیشه گوشت همان شترها را میخوردهاند، و گوشت آن شتران بر آنها حلال بوده است. اینکه عایشهلسوار شتری شده باشد، چرا باید گوشت آن شتر تحریم گردد و غایت چیزی که میتوانند بگویند، این است که یک کافر بر یک شتر سوار شده است. البته اگر از افترای آنها در مورد عایشه صصرفنظر کنیم.
از جمله تعصبات روافض اینکه: آنها واژه «عشر» را بکار نمیبرند و به جای آن میگویند: نه تا و یکی. و بخاطر ضدیتی که با عشره مبشره دارند حتی در ساختن بنا و غیره از ده تا بودن ستونها و غیره خودداری میورزند، و در بسیاری از امور این کار را میکنند.
و از جمله تعصباتشان اینکه: افرادی را که اسمشان علی، جعفر، حسن و یا حسین باشد، مورد اکرام قرار میدهند، حتی اگر فاسق هم باشد و در باطن سنّی باشد، زیرا اهل سنت نیز این اسامی را بر فرزندان خود میگزارند. همه این کارهای روافض ریشه در تعصب و جهالت دارد.
از جمله تعصبات و جهالتهای دیگرشان اینکه: روافض نسبت به همه بنیامیه کینه دارند به خاطر اینکه تعدادی از بنیامیه با علیسدشمنی داشتهاند.
در حالی که در بین بنیامیه افراد صالحی وجود داشتهاند که قبل از فتنه [قتل عثمانس]وفات کردهاند. بنیامیه بیش از هر قبیله دیگری عمال و کارگزاران پیغمبرصبودهاند: بعد از فتح مکه عتاب بن أسید بن أبی العاص بن امیه والی مکه گردید. خالد بن سعید بن عاص بن امیه و دو برادرش أبان بن سعید و سعید بن سعید نیز در جاهای دیگری به کار گماشته شدند. ابوسفیان بن حرب بن امیه و یا پسرش یزید بر نجران گماشته شد و به هنگام وفات [پیغمبر ص]والی آنجا بود. و نیز پیغمبرصسه دختر خودش را به عقد افرادی از بنیامیه درآورد: بزرگترین دخترش، زینب، را به عقد ابیالعاص بن ربیع بن امیه بن عبدالشمس درآورد، و پیغمبر صهنگامی که علی خواست با دختر ابوجهل ازدواج کند، در مورد دامادش از بنیامیه صحبت نموده و از او تمجید کرد و فرمود: «این داماد راستگو بوده و به وفایش با من پایبند بوده است». و دو دختر دیگرش را – یکی بعد از دیگری – به عقد عثمان بن عفان درآورد و فرمود: «اگر دختر دیگری نیز داشتیم، او را به عقد عثمان در میآوردیم».
و از جمله تعصب و جهل روافض اینکه: نسبت به اهل شام کینه دارند. زیرا بعضی از آنها با علیسمبارزه کردهاند، در حالیکه بدیهی است که در مکه هم مسلمانان بودهاند و هم کفار، و نیز مدینه هم مؤمنان را در خود جای داده بود و هم منافقان را. به علاوه که امروزه دیگر کسی در شام یافت نمیشود که با علی دشمنی ورزد ولی شدت جهالت، روافض را کر و کور کرده است.
و از جمله تعصب و جهل دیگرشان اینکه: کسی را که از آثار بنیامیه استفاده کند، نکوهش میکنند، مثل نوشیدن از جویباری که یزید حفر کرده باشد، تازه یزید تنها آنها را توسعه داده و خودش حفر نکرده است. و مثل نماز خواندن در مسجدی که بنیامیه آن را ساخته باشند، در حالی که بدیهی است که پیغمبر به سوی کعبه نماز خوانده که مشرکان آن را تجدید بنا نمودهاند، و در خانههایی زندگی میکرد که مشرکان ساخته بودند، و از چاههایی آب مینوشید که مشرکان حفر کرده بودند، و لباسی میپوشید که مشرکان بافته بودند، و با درهمهایی معامله میکرد که مشرکان آن را ساخته بودند. چنانچه استفاده از خانه، لباس، آب و مساجد ساخت مشرکان جایز باشد، ساختۀ اهل قبله چه حکمی دارد؟!
به فرض که یزید کافر بوده و رودی احداث کرده باشد، به اجماع مسلمانان نوشیدن از آب چنین رودی بدون کراهت است، ولی تعصب و جهل با جاهل متعصب چنین میکند. یک شخص مورد اعتماد برای من تعریف کرد که یکی از روافض سگی داشت. یکی دیگر از روافض سگ او را بکیر صدا زد. صاحب سگ گفت: آیا اسم اصحاب جهنم را بر روی سگ من میگذاری؟ نزاع و درگیری درگرفت و بالاخره به قتل انجامید. آیا جاهلتر از اینان هم وجود دارد؟
۲- در توضیح جواب دوم باید گفت: اگر آراء واقوال ائمه اسلامی مشروع باشد به صرف موافقت با اهل بدعت – روافض و غیر روافض – آن دیدگاه و رأی متروک نمیگردد و اصول ائمه همین است.
مثلاً در مورد مسأله مسطح نمودن مقابر که مؤلف به آن اشاره کرد، باید گفت: ابوحنیفه و احمد بر این رأی هستند که برجستهتر بودن سطح قبر نسبت به زمین بهتر است، همچنانکه در حدیث صحیح آمده که مقبره پیغمبر صبرجسته است، و نه مسطح، به علاوه این کار باعث میشود کمتر به بناهای دنیا شبیه باشد و بیشتر مانع نشستن بر روی مقابر میشود، و شافعی به خاطر روایتی که در آن به تسویه قبور امر شده، مسطح بودن سطح مقابر را مستحب میدانست، و بر این باور بود که تسویه همان مسطح نمودن سطح قبر است. سپس بعضی از اصحاب او گفتهاند: مسطحنمودن شعار روافض است، پس مکروه است. ولی جمهور اصحاب شافعی با همین تعداد اندک مخالفت کردهاند و گفتهاند: مسطح نمودن مستحب است اگرچه با رأی روافض موافق باشد.
جهر به بسمله نیز دیدگاه روافض است، و بعضی به خاطر همرأی بودن شافعی با آنها شافعی را به خاطر جهر به بسمله و قنوت مورد ایراد قرار دادهاند و گفتهاند: این قول روافض و قدریه است. چراکه در عراق مشهور بود که جهر شعار روافض است، و قنوت در نماز صبح شعار قدریه از روافض است، و حتی سفیان ثوری و بعضی از ائمه دیگر ترک جهر به بسمله را در عقاید خود آوردهاند. زیرا آن را شعار روافض میدانستند، همچنانکه در مورد مسح بر خفین نیز همین کار را کردهاند، چرا که ترک مسح بر خفین شعار روافض است. با این وجود چون شافعی آن را سنت دانسته، همین دیدگاه را برگزیده، اگرچه موافق و مطابق روافض باشد.
و همچنین احرام در عقیق که اهل عراق انجام میدادهاند و کارهای دیگری از این قبیل، اگرچه مذهب روافض است ولی از دیدگاه شافعی مستحب است.