مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۷۸): در طعن رافضی بر ابوبکر که میراث فاطمه را نداد و اتهام او که خود را خلیفه خواند

فصل (۷۸): در طعن رافضی بر ابوبکر که میراث فاطمه را نداد و اتهام او که خود را خلیفه خواند

مولف رافضی می‌گوید: «ابوبکر با امر پیغمبر صمبنی بر ارث بردن فاطمه از حضرت مخالفت کرده و فدک را از او گرفت. و خود را خلیفه رسول اکرم نامید بدون این‌که حضرت او را خلیفه خودش کرده باشد».

در جواب باید گفت: در مورد میراث، همه مسلمانان به جز بعضی از شیعه با ابوبکر موافق‌اند و ما قبلاً در این مورد صحبت کردیم و بیان کردیم که کار و موضع ابوبکر به خاطر علم ثابت و قطعی منقول از پیغمبر صبوده است، و قول روافض در این باره قطعاً باطل است.

در مورد فدک نیز ماجرا همین است. و خلفای بعد از ابوبکر نیز بر همین دیدگاه بوده‌اند. و ابوبکر و عمر نه از فدک و نه غیر آن هیچ فایده‌ای نبردند، و نه از آن به اهل و خانواده خودشان چیزی دادند، و در عین حال چندین برابر آن را به بنی هاشم دادند، و به علاوه اگر شخصی بگوید: علی‌، ابن عباس و سایر بنی هاشم را از بیت المال منع می‌کرد، تا این‌که بیت المال از بصره آمد و ابن عباس بخشی از آن را برای خودش برداشت. در این صورت تنها جوابی که در مورد علیسمی‌توان داد، این است که: علی امام عادلی بود و تنها می‌خواست حق را به پا دارد، و در این مورد نمی‌توان او را به چیزی متهم کرد.

همین جواب را در مورد ابوبکر به طریق اولی می‌توان بیان کرد: محبت فاطمه و مراعات حال او از جانب ابوبکر بیش از محبت ابن عباس توسط علی بوده، و شباهت ابن عباس به علی بیش از شباهت فاطمه به ابوبکر بوده است، زیرا فضل ابوبکر بر فاطمه بیش از فضل علی بر ابن عباس است.

در مورد تسمیه ابوبکر به خلیفه رسول خدا نیز باید گفت: مسلمانان او را خلیفه نامیدند. حال اگر اطلاق خلیفه بر شخصی مستلزم استخلاف و جانشین گردانیدن او باشد، همچنانکه این رافضی ادعا می‌کند، پس حضرت صاو را جانشین خودش ساخته است، همچنانکه بعضی از اهل سنت قائل به این دیدگاه هستند. و اگر خلیفه کسی است که به جای دیگری می‌نشیند – بدون این‌که نیازی به استخلاف باشد، چنانکه جمهور می‌گویند – در این صورت اطلاق خلیفه بر ابوبکر به استخلاف و تعیین ایشان به عنوان خلیفه توسط پیغمبر صنیازی نیست.

استعمال این واژه در قرآن و سنت نیز بر این مطلب دلالت دارد که خلیفه به معنی کسی است که به دنبال دیگری و به جای او می‌آید، چه از جانب اولی به عنوان خلیفه تعیین شود، و چه تعیین نشود، مثلاً خداوند می‌فرماید: ﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكُمۡ خَلَٰٓئِفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لِنَنظُرَ كَيۡفَ تَعۡمَلُونَ ١٤[يونس: ۱۴].

«سپس شما را جانشینان آن‌ها در روى زمین -پس از ایشان- قرار دادیم؛ تا ببینیم شما چگونه عمل مى‏کنید».