فصل (۱۰۹): بطلان ادعای رافضی مبنی بر اینکه آیۀ ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ﴾دلالت بر امامت علیسدارد
رافضی میگوید: (برهان هشتم: فرموده حق تعالی است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ﴾[البقرة: ۲۰۷].
«بعضى از مردم جان خود را به خاطر خشنودى خدا (با جهاد در راه او، و فرمان از اطاعت او) مىفروشند».
ثعلبی گفته است: هنگامی که رسول خدا صقصد هجرت کرد علی بن ابی طالب را برای پرداخت دیون و باز گرداندن امانتهایی که نزد وی بود در مکه باقی گذاشت، و شبی که به سمت غار خارج شد و مشرکان خانه او را محاصره کرده بودند، به علی دستور داد تا در بستر او بخوابد و به او گفت: ای علی ردای حضرمی سبزم را دور خود بپیچ، و بر بسترم بخواب که ان شاء الله آزاری از آنها به تو نرسد. و علی چنان کرد پس خداوند متعال به جبرئیل و میکائیل وحی کرد که اینک من میان شما دو فرشتهام برادری برقرار میکنم، و عمر یکی از شما را از عمر دیگری طولانیتر میسازم، حال کدام یک از شما زندگی طولانیتر را برای رفیقش ترجیح میدهد؟ و هر کدامشان زندگی خودش را ترجیح داد، پس خداوند به آن دو ملک دوباره وحی کرد که: چرا همانند علی بن ابی طالب نشدید، من میان او و محمد علیه الصلاه و السلام برادری برقرار کردم، پس او به جای محمد خوابید در حالی که جان خود را فدا و زندگی او را بر زندگی خود ترجیح داده بود؟ به زمین بروید و او را از دشمنانش محافظت کنید. پس آن دو پایین آمدند. جبرئیل کنار سر علی و میکائیل کنار پاهای او قرار گرفتند، جبرئیل÷گفت: به به و آفرین بر امثال تو ای فرزند ابوطالب!! که خداوند به تو بر ملائکه خویش مباهات میکند. پس خداوند متعال این آیه کریمه را بر پیامبرش که به سوی مدینه میرفت درباره علی بن ابی طالب فرستاد: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ﴾.
و این فضیلتی است که برای غیر علی ثابت نشده و دلالت دارد که علی از بقیه صحابه افضل است. پس باید که امام نیز او باشد.
جواب او از چندین وجه است: یکی: مطالبه صحت و درستی این نقل قول. چون باید گفت صرف نقل قول ثعلبی و امثال او و روایتشان به اتفاق گروههای اهل سنت و شیعه حجت و دلیل نمیشود. چون این روایتی متأخر است و سندش هم ذکر نشده است. و این شخص (ثعلبی) در نقلهای خود اسرائیلیات و اسلامیاتی میآورد که همه میدانند روایتهایی باطل و نادرست هستند هر چند که او در آوردن کذب تعمدی هم نداشته باشد.
دوم اینکه: این روایتی که وی نقل کرده با این صورتش به اتفاق اهل اطلاع از علوم حدیث و سیره و صاحبان مراجع و منابع معتبر، کذب و مجعول است.
سوم اینکه: وقتی که پیامبر صبهمراه ابوبکر به مدینه هجرت کردند، مشرکان مکه هیچ قصدی برای دستگیری علی نداشتند بلکه تنها در پی دست یافتن بر پیامبرصو ابوبکر بودند و قرار دادند که دیه هریک از آن دو را به هر کسی که آنان را میآورد بپردازند، چنانکه در صحیح بخاری [۲۲۳]که اهل علم در صحت آن شک نمیکنند آمده است. و علی را در بسترش خواباند تا گمان کنند پیامبر صدر منزل است تا جایش را خالی نیابند، این بود که چون بامدادان به خانه هجوم بردند علی را یافتند و ناکام شدند، آنان علی را اذیت نکردند، بلکه فقط از وی درباره محل پیامبرصسوال کردند که به آنها گفت هیچ اطلاعی از مکان او ندارد، و در آنجا از سوی کسی بیمی بر علی نمیرفت، همگان تنها در مورد جان پیامبر صو صدیق او (ابوبکر) نگران و بیمناک بودند. اگر آنان غرضی به علی داشتند حتماً وقتی او را در بستر پیامبر یافتند تعرضی به او میکردند. اما چون تعرضی به جان او نکردند، نشان دادند که وی مورد هدفشان نبوده است، پس از جان گذشتگیای در اینجا صورت نگرفته است.
آن کسی که بدون تردید جانش را برای پیامبر در طبق اخلاص گذاشت و با جان خود قصد دفاع از وی را داشت و همه آسیبها و آزارها را برای خود میخواست، ابوبکر بود که چون به یاد جویندگان پشت سر میافتادند در پشت حضرت قرار میگرفت، و چون بیم از دیده شدن بود جلوی ایشان سپر میشد و برای خبر گرفتن از حضرت دور میشد و هر گاه نگرانی از جانبی پیش میآمد دوست میداشت که آن نگرانی و خطر متوجه او باشد نه متوجه پیامبر ص. افراد متعددی از میان صحابه جان خود را در میدانهای جنگ و کارزار فدای پیامبر کردند. برخی از آنان در جلو دیدگان حضرتش کشته شدهاند، و بعضی دستشان را از دست دادهاند همچون طلحه بن عبیدالله، و این بر همه مؤمنین واجب بود. پس اگر فرض کنیم که کار علی از جان گذشتگی هم بوده، مطمئناً این از فضیلتهای مشترک برای او و تعداد دیگری از اصحاب است، اما اگر واقعاً هیچ بیم و خطری متوجه شخص علی نشده باشد چه؟
علاوه بر این پیامبر صفرمود: (این ردای سبزم را در خود بپیچ و در آن بخواب، که امر ناپسندی از آنان به تو نخواهد رسید). و با این سخن به او وعده داد و او صادق است که بدی و آزاری به وی نخواهد رسید، علی این دلگرمی و اطمینان را به وعده رسول خدا پیدا کرده بود. و خیالش آسوده بود.
چهارم: در این حدیث دلائل کاملاً آشکاری بر کذب بودنش وجود دارد، مثلاً در مورد ملائکه چنین اباطیلی گفته نمیشود که در خور شأنشان نیست. هیچیک از آن دو گرسنه نبوده تا آن دیگری غذایش را برای او ایثار کند، هیچ بیمی هم بر جان یکى از آن دو نبوده تا آن دیگری جان خود را به خاطرش به خطر اندازد، پس چگونه خدا به آن دو میگوید: کدام یک از شما زندگی رفیقش را بر زندگی خود ترجیح میدهد؟ مواخات و برادری بین ملائکه هم اصل و اساسی ندارد، جبرئیل وظیفهای دارد که تنها به او اختصاص دارد و میکائیل هم کار و وظیفه مختص به خودش را دارد که ربطی به جبرئیل ندارد. و در آثار و اخبار آمده است و مثلاً حمل وحی و نصرت کار جبرئیل، و بردن رزق و باران وظیفه میکائیل است.
وجه پنجم: پیامبر صنه با علی، و نه با هیچکس دیگر پیوند برادری نبست، و هرچه در این خصوص روایت شده کذب و دروغ است.
آن حدیث اخوتی هم در این باره روایت شده – با وجود ضعف و بیاساس بودنش – طبق روایت ترمذی تنها بیانگر مواخات او با علی در مدینه است، اما اینکه ایشان در مکه با علی پیمان اخوت بسته باشند علی التقدیرین بیپایه و اساس است.
علاوه بر اینها دانستیم که کار علی به اتفاق علمای نقل و حدیث از جان گذشتگی و ایثار نبوده است.
وجه ششم: نزول جبرئیل و میکائیل برای حفظ یک تن از مردم از بزرگترین منکرات است؛ اصولاً خداوند هر که را بخواهد بدون چنین کاری حفظ میکند. نزول این دو فرشته تنها در روز جنگ بدر برای پیکار و موارد بسیار مهم دیگری روایت شده است، و اگر قرار بود برای محافظت از یکی از افراد امت این دو نزول کنند مطمئناً برای حفظ پیامبر صو همراه صدیقش پایین میآمدند چرا که دشمنان از هر سو در تعقیبشان بودند، و دیه هریک از آن دو را در جهت دستگیری و قتلشان هزینه کرده بودند و نسبت به آن دو سیاهترین کینهها و شدیدترین خشونتها را اعمال میکردند.
هفتم: این آیه در سوره بقره است که در مدنی بودن آن اختلافی نیست، آیه در مدینه و بعد از هجرت پیامبر صبه این شهر نازل شده است، نه در زمان هجرت ایشان، همچنین گفته شده که آیه مذکور وقتی نازل شد که صهیب هجرت کرد و دارایی خود را در ازای آزادیاش به مشرکانی که سد راه وی شده بودند پرداخت کرد سپس به مدینه آمد. آنگاه پیامبر صدر مورد کار او گفت: «ای ابو یحیی معاملهی پر سودی کردی». این قصه در تفاسیر مشهور است و افراد چندی آن را روایت کردهاند.
هشتم: در مورد این گفته او که: «این فضیلتی است که تنها نصیب علی شده و بر افضلیت او دلالت میکند، پس او امام است».
باید گفت: تردید نیست فضیلتی که ابوبکر در ماجرای هجرت حاصل کرد به گواهی کتاب و سنت و اجماع نصیب هیچیک از اصحاب دیگر نشده است. به طوری که این فضلیت نه برای عمر و عثمان و علی و سایر صحابه، بلکه تنها برای او به ثبت رسیده است، پس او باید امام میگردید.
فرموده خداوند دلیل کامل و درستی است که دروغ در آن نیست میفرماید: ﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾[التوبة: ۴۰].
«اگر او را یارى نکنید، خداوند او را یارى کرد؛ (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود مىگفت: «غم مخور، خدا با ماست».
همانند چنین افتخار و فضیلتی قطعاً برای هیچکس غیر از ابوبکر حاصل نگردیده است. بر خلاف سپر بلا کردن جان که اگر درست هم باشد باید گفت تنها یک نفر از یاران پیامبر صبا جان خویش را سپر ایشان نکرده است، اصولاً این کار بر هر مؤمنی واجب است و تنها از فضیلتهای مختص و ویژه اصحاب بزرگ پیامبر صنمیباشد.
[۲۲۳] - نگا: بخاری (۵/۵۸-۶۰).