فصل (۱۶۷): بیان کذب رافضی در مورد موقف علیسدر غزوۀ احد
رافضی میگوید: در جنگ احد زمانی که همه آنها جز علی بن ابی طالب شکست خوردند عده بسیار کمی از آنها به سوی پیامبر صبازگشتند. اولین آنها عاصم بن ثابت، ابودجانه و سهل بن حنیف بودند و عثمان پس از سه روز بازگشت. پیامبر صبه او [علی] گفت: تو به تنهایی مقاومت کردی. جبرئیل در حالی که به آسمان صعود میکرد گفت:
لا فتى إلاَّ على
لا سيف إلاَّ ذوالفقار
و در این جنگ بیشتر مشرکان را به قتل رساند و به وسیله او فتح به دست آمد. قیس بن سعد روایت میکند: از علی شنیدم که میگفت: در جنگ احد (۱۶) ضربه بر من وارد شد که به وسیله چهارتای آنها بر روی زمین افتادم مردی زیباروی و خوشبرخورد و خوشبو به سویم آمد و دستم را گرفت و مرا بلند کرد. سپس گفت: به سوی آنها برو و با آنها در راه اطاعت از خداوند و پیامبر صبجنگ که آن دو از تو راضی و خوشنودند. علی میگوید: به سوی پیامبر صرفتم و جریان را براى او تعریف کردم. پرسید: ای علی! آیا آن مرد را نشناختی؟ گفتم: نه! اما کسی شبیه دحیه کلبی (یکی از یاران پیامبر ص) بود. پیامبر صفرمود: ای علی خداوند به تو خوشبختی و سعادت دهد. او جبرئیل بود.
در پاسخ میگوئیم: این مطلب در میان دروغهای فراوانی که جز برای کسی که اسلام را به خوبی نمیشناسد مشخص و آشکار نیستند. گویی او با این خرافات افرادی را مورد خطاب قرار میدهد که از آنچه در غزوات میگذشت اطلاع ندارند.
او میگوید: علی در این جنگ اکثر مشرکان را کشت و به وسیله او فتح به دست آمد.
در پاسخ باید گفت: نادانی آفت دروغ است. آیا در این جنگ فتحی به دست آمد؟ قطعاً خیر. بلکه در آغاز امر مسلمانان در برابر دشمن شکست خوردند و پیامبر صگروهی تیرانداز را مأمور مراقبت از دره میان کوههای اُحد کرده بود و دستور داده بود همانجا بمانند و مسلمانان چه پیروز شوند یا شکست بخورند از جای خود پایین نیایند. زمانی که در آغاز امر مشرکان شکست خوردند، برخی از آنان فریاد زدند. دوستان غنیمتها را از دست ندهید. عبدالله بن جبیر فرماندهشان آنها را از این کار نهی کرد. اما آنها به سخن او گوش ندادند و دشمن بر آنها عبور کرد. در آن زمان فرمانده مشرکان خالد بن ولید بود. او پشت سر به آنها رسید. شیطان فریاد زد: محمد کشته شد. در آن روز تقریباً (۷۰) مسلمان کشته شدند و جز (۱۲) تن که ابوبکر و عمر در میانشان بودند کسی پیرامون پیامبر صباقی نماند.
ابوسفیان از کوه بالا رفت و گفت: آیا محمد در میان شماست؟ این حدیث در صحیحین آمده است و لفظ آن در صفحات پیشین گذشت. آن روز، امتحان و آزمایش دشواری بود. دشمن با پیروزی بازگشت، پیامبر صمسلمانان را برای تعقیب آنها فرستاد.
گفته میشود آیه زیر درباره آنها نازل شده است که خداوند متعال فرموده است: ﴿ٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡقَرۡحُۚ لِلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ مِنۡهُمۡ وَٱتَّقَوۡاْ أَجۡرٌ عَظِيمٌ ١٧٢﴾[آل عمران: ۱۷۲].
«آنها که دعوت خدا و پیامبر (ص) را، پس از آن همه جراحاتى که به ایشان رسید، اجابت کردند؛ (و هنوز زخمهاى میدان احد التیام نیافته بود، به سوى میدان «حمرار الاسد» حرکت نمودند؛) براى کسانى از آنها، که نیکى کردند و تقوا پیش گرفتند، پاداش بزرگى است».
از جمله این افراد ابوبکر و عمر بودند. عایشه خطاب به ابن زبیر گفت: پدرت (زبیر) و جدت (ابوبکر) در میان آنها بودند. در آن روز جز تعداد اندکی از مشرکان کشته نشدند. دشمن میخواست پیامبر صرا به قتل برساند. از جمله کسانی که در آن روز از او بسیار دفاع کرد، سعد بن ابیوقاصسبود او در دفاع از او تیراندازی میکرد. پیامبر صبه او میفرمود: تیر بینداز پدر و مادرم به فدایت باد!
در صحیحین از سعد روایت شده است که گفت: پیامبر صدر آن روز به من میفرمود: پدر و مادرم فدایت باد. سعد کسی بود که دعایش مستجاب میشد و تیرش به هدف اصابت میکرد. از جمله همراهان پیامبر صدر آنجا ابوطلحه انصاری بود که تیرانداز ماهری بود. همچنین طلحه بن عبیدالله که خودش را در برابر ضربه مشرکان که به سوی پیامبر صاصابت میکرد قرار داد در نتیجه دستش فلج شد. پیامبر صدو زره پوشیده بود و در دفاع از او یک نفر از مسلمانان کشته شد.
ابن اسحاق در (السیره النبویه) درباره کسانی که از پیامبر صدفاع میکردند مینویسد: ابودجانهسخودش را به عنوان سپر پیامبر صقرار داده بود. در حالی که بر روی پیامبر صخم شده بود تیر به او اصابت میکرد. تا اینکه تیرهای زیادی به او اصابت کرد. سعد بن ابیوقاصسدر دفاع از پیامبر صتیراندازی میکرد. سعد میگوید: پیامبر صدر حالی دیدم که به من تیر میداد و میفرمود: «پدر و مادرم فدایت باد تیر بینداز!» حتی تیری را که نوک نداشت به من میداد و میفرمود: بینداز!
هنگامی که مشرکان پیامبر صرا محاصره کردند، فرمود: آیا کسی جانش را به ما میفروشد؟ زیاد بن سکن یا پسرش عماره به همراه پنج تن از انصار برخاستند و یک یک از پیامبر صدفاع میکردند تا اینکه همگی کشته شدند، تا اینکه آخرین فردشان که زیاد یا عماره بود، با مشرکان جنگید تا اینکه زخمها او را از پا درآورد. سپس گروهی از مسلمانان برگشتند و ایشان را از دست مشرکان نجات دادند.
پیامبر صفرمود: او را به من نزدیک کنید. جسدش را برای ایشان آوردند. رسول خدا صسر او را روی زانوی مبارکش گذاشت. او در حالی از دنیا رفت که سرش بر روی زانوی رسول خدا صبود [۲۶۸].
میگوید: عاصم بن عمر بن قتاده روایت میکند که پیامبر صآنقدر با کمانش تیر انداخت تا اینکه کمان شکست. قتاده بن نعمان آنرا گرفت. و کمان نزد او ماند. تا اینکه تیری به چشم قتاده اصابت کرد، چشمش از حدقه در آمد و بر روی گونههاش افتاد. عاصم بن عمر بن قتاده میگوید: پیامبر صآن را با دست مبارکش در حدقه قرارداد و چشمش خوب شد و این چشم بهتر از چشم دیگرش بود.
ابوبکر، عمر و علی از جمله کسانی نبودند که به دفاع از پیامبر صپرداختند. بلکه آنها به جنگیدن به مشرکان در قسمتهای دیگر معرکه مشغول بودند، پیشانی مبارک پیامبر صدر این جنگ زخمی شد.
اما علی در این جنگ زخمی نشد. در پاسخ این ادعای او که میگوید: «علی گفته است: در جنگ اُحد (۱۶) ضربه به من اصابت کرد که بر اثر (۴) تا از آنها بر روی زمین افتادم». باید گفت: این سخن دروغ بستن به علی است. این حدیث در کتابهای مشهور نزد علما ذکر نشده است. پس اسناد آن کجاست؟ کدام عالم آن را صحیح دانسته است؟ و در کدامیک از کتابهایی که نقل از آنها مورد اعتماد است، روایت شده است؟ بلکه آنکه زخمی شد پیامبر صو بسیاری از یاران ایشان بودند.
ابن اسحاق میگوید: زمانی که پیامبر صبه دهانه دره رسید، علی بن ابی طالب خارج شد تا اینکه زرهاش را از آب پر کرد و آن را برای رسول خدا صآورد تا از آن بنوشد. پیامبر از آن بویی را استشمام کرد و در نتیجه آن را ننوشید و خون را از چهرهاش پاک کرد و آ نرا روی سرش ریخت و فرمود: «خشم خداوند بر کسانی فزونی باد که چهره پیامبرش را خونین کردند».
و ادعای او مبنی بر اینکه عثمان پس از سه روز بازگشت دروغ دیگری است.
این سخن او که گفت: جبرئیل در حال رفتن به آسمان میگفت:
لا فتى إلاَّ على
لا سيف إلاَّ ذوالفقار
به اتفاق همه مردم دروغ است. ذوالفقار شمشیر علی نبود. بلکه شمشیر ابوجهل بود که مسلمانان در روز بدر آن را به غنیمت گرفته بودند. امام احمد، ترمذی و ابن ماجه از ابن عباس روایت کردهاند: پیامبر صدر جنگ بدر شمشیر ذوالفقار را بر کمرش بست و در جنگ اُحد درباره آن خوابی دید و فرمود: در خواب در شمشیرم (ذوالفقار) شکافی دیدم. آن را به شکاف میان شما تعبیر کردم. دیدم که قوچی را ردیف کردهام. آن را به قهرمان سپاه تأویل کردم. دیدم که زرهام همچون دژی شده است. آن را به مدینه تأویل و تعبیر کردم همچنین دیدم گاوی ذبح میشود. قسم به خدا دیدن گاو در خواب خیر است» [۲۶۹].
آنچه پیامبر صفرموده بود تحقق پیدا کرد.
این دروغ گفته شده درباره ذوالفقار همانند دروغ برخی از نادانان است که ادعا میکنند چنانچه اینگونه یا آنگونه به وسیله آن به دشمن ضربه وارد میکردند، طول آن به اندازه یک ذراع بلند میشد. این امری است که علما نیک میدانند که این امر نه برای شمشیر علی و نه دیگران هرگز ممکن نیست و چنین چیزی روی نداده است. چنانچه شمشیر او بلند میشد در جنگ صفین طول آن را افزایش میداد.
[۲۶۸] - نگا: مختصر السیرة، ابن هشام، ۳/۸۷-۹۱. [۲۶۹] - نگا: سنن ابن ماجه، (۲/۹۳۹)، ومسند،(۳/۶۶-۶۷ و ۳۵۱)، ومختصر السیرة، (۳/۶۷-۶۶).