مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۴۷): دربارۀ جعل کاری رافضی در استدلال بفضائل علیس بر اینکه او اولی‌تر به امامت بود

فصل (۴۷): دربارۀ جعل کاری رافضی در استدلال بفضائل علیس بر اینکه او اولی‌تر به امامت بود

مولف رافضی می‌گوید: «ششم: امامیه وقتی فضایل و کمالات امیر المؤمنین را دیدند که موافق و مخالف نقل می‌کند و از حد احصاء خارج است و دیدند که جمهور در مورد سایر صحابه جز علی مطاعن زیادی نقل می‌کنند و در مورد علی هیچ طعنی روایت نمی‌کنند، از قول او پیروی کرده و او را امام خود قرار دادند، چرا که موافق و مخالف او را مبرا می‌دانند و غیر علی را بدان سبب ترک کردند که حتی معتقدان به امامتشان نیز مطاعنی در مورد آن‌ها روایت کرده‌اند که باعث مخدوش کردن امامتشان می‌شود. ما در اینجا اندکی از دریای فضایل و کمالات علی را ذکر می‌کنیم که در کتب مورد اعتماد خودشان – اهل سنت – روایت شده است، تا در روز قیامت حجتی علیه آن‌ها باشد:

از جمله ابو الحسن اندلسی در کتاب «الجمع بین الصحاح السته» که جامع موطای مالک، صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود، صحیح ترمذی و صحیح نسایی است، از ام سلمه – همسر پیغمبرجروایت کرده که آیه: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣[الأحزاب: ۳۳].

«خداوند قطعاً می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت (پیغمبر) دور کند و شما را کاملاً پاک سازد».

ام سلمه می‌گوید: این آیه در منزل من بر پیغمبر صنازل شده است، در حالی که من در نزد در نشسته بودم، گفتم: ای رسول خدا! آیا من از اهل بیت نیستم؟ فرمود: (تو بر خیر هستی، تو همسر پیغمبر صهستی. ام سلمه می‌گوید: علی، فاطمه حسن و حسین آنجا بودند، پیغمبر صآن‌ها را با عبای خود پوشانید و فرمود: خداوندا! اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آن‌ها دور و آن‌ها را پاک گردان).

در جواب مولف باید گفت: فضایل ثابت شده در احادیث صحیح در مورد ابوبکر و عمر بیشتر و بزرگتر از فضایلی است که در مورد علی روایت شده است، و احادیثی هم که مولف رافضی در اینجا ذکر کرده و آن‌ها را از دیدگاه جمهور صحیح شمرده و گفته که آن‌ها در اقوال و کتب مورد اعتمادشان آن‌ها را ذکر کرده‌اند. آشکارترین دروغ و افتراء را بر جمهور علماء بسته است، زیرا اکثر احادیثی که ذکر کرده به اتفاق علماء دروغ و یا ضعیف هستند و احادیثی هم که صحیح‌اند دلالتی بر امامت علی و یا حتی برتری او نسبت به ابوبکر و عمر ندارند و حق متضمن خصایص او نیستند و بلکه فضایلی را بیان می‌کنند که غیر علیسنیز با او در آن فضایل شریکند برخلاف فضایل ابوبکر و عمر که بسیاری از آن مختص آن دو است، مخصوصاً در مورد ابوبکر فضایلی روایت شده که عموم آن‌ها مخصوص او بوده و کسی در آن‌ها با او شریک نیست.

در مورد مطاعنی هم که مولف رافضی ذکر کرد، باید گفت: هیچ طعنی بر خلفای ثلاثه وارد نیست، مگر این‌که در مورد علی مثل همان و یا بزرگتر از آن وارد است.

به این ترتیب روشن شد آنچه مولف ذکر کرد از بزرگترین مطالب باطل است و ما بطلان آن را با تفصیل بیان می‌کنیم:

مولف می‌گوید: «امامیه علی را امام خود قرار دادند، چون مخالف و موافق او را منزه می‌نمایند، و دیگران را ترک کردند، زیرا معتقدان به امامتشان نیز مطاعنی در مورد آن‌ها روایت می‌کنند که امامتشان را مخدوش می‌سازد».

در جواب باید گفت: این کلام دروغی آشکار است، زیرا مخالفان علی را منزه ننموده‌اند و بلکه کسانی که بر علی طعن وارد می‌سازند، فرقه‌ها و گروه‌های متعددی بوده و برتر از آن‌هایی هستند که طعنی بر ابوبکر، عمر و عثمان وارد می‌کنند. کسانی که طعنی بر علی وارد می‌دادند از آن‌هایی که در مورد او غلو می‌کنند، برتر هستند. خوارج بر کفر علی اتفاق نظر دارند، و در نزد همه مسلمانان خوارج از غلات شیعه بهترند که ادعای الوهیت علی و یا نبوت او را می‌کنند، و بلکه خوارج و صحابه و تابعینی که با علی جنگیدند در نزد جمهور مسلمانان از روافض اثنی عشری که معتقد به امامت و عصمت او هستند، بهترند.

جز روافض هیچکس دیگری از امت طعنی بر ابوبکر، عمر و عثمان وارد نمی‌سازد، و خوارجی که علی را تکفیر می‌کنند، ابوبکر و عمر را دوست دارد، و بر آن‌ها «رضوان الله» می‌فرستند، و مروانیه که علی را ظالم می‌دانند و می‌گویند: علی خلیفه نبوده است، ابوبکر و عمر را دوست دارند، در حالی که خویشاوندان آن‌ها نیستند. با این وجود، چگونه می‌توان گفت بر خلاف خلفای ثلاثه، موافق و مخالف علی را مبرا می‌دانند؟ بدیهی است که آن‌هایی که این خلفای سه گانه را منزه می‌نمایند بزرگتر، بیشتر و برترند، و طعن زنندگان به علی – حتی آن‌هایی که او را به کفر، فسق و عصیان متهم می‌کنند – مذاهب و فرقه‌های معروفی هستند، و از روافض عالم‌تر و دیندارترند، و روافض در برابر آن‌ها از برافراشتن پرچم و کارزار کردن عاجزند. بنابراین روافض نه توان آوردن حجت و برهانی قاطع علیه آن‌ها دارند، و نه در کارزار با آن‌ها امیدی به پیروزی دارند.

و فرقه‌هایی که به علی ایراد وارد کرده و او را کافر و ظالم می‌نامند، هیچیک به ارتداد از اسلام مشهور نیستند. برعکس، آن‌هایی که علیسرا مدح و خلفای سه گانه دیگری را مورد طعن قرار می‌دهند، کفار و مرتد هستند، مثل غلاتی از قبیل نصیریه و غیره که ادعای الوهیت علی را می‌کنند، و مثل اسماعیلیه ملحد که از نصیریه بدترند، و مثل غلاتی که ادعای نبوت علی را می‌کنند. کافر بودن این فرقه‌ها به خدا و پیغمبرصآشکار بوده و بر هیچ عالمی پوشیده نیست. زیرا هرکس در مورد یکی از انسان‌ها ادعای الوهیت کند و یا این‌که بعد از محمد ص، در مورد شخص دیگری ادعای الوهیت را بکند، و یا این‌که ادعا کند محمد صپیغمبر نبوده و بکلی علی پیغمبر بوده و جبرئیل به اشتباه رفت. صاحبان این دیدگاه‌ها و امثال آن کافر بوده و کفر آن‌ها بر اهل اسلام پوشیده نیست.

بر عکس، کسانی از خوارج که علی را تکفیر و یا او را سب و لعن می‌کنند، و یاران معاویه و بنی مروان و غیره که با علیسجنگیدند و او را سب و لعن کرده‌اند، همه این افراد و گروه‌ها به اسلام و شرایع آن پایبند هستند: نماز می‌خوانند، زکات می‌دهند، رمضان را روزه می‌گیرند، حج خانه خدا را به جا می‌آورند، آنچه را خدا و پیغمبر حرام نموده‌اند، حرام می‌شمارند و مرتکب کفری آشکار نشده‌اند و بلکه شعایر و شرایع اسلام در بین آن‌ها آشکار بوده و آن‌ها را بزرگ می‌شمارند. این حقیقت را هر کسی بر احوال اسلام آگاه باشد، می‌داند، با این وجود چگونه مولف ادعا می‌کند که همه مخالفان علی او را منزه و مبرا می‌دانند؟!