مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۶۳): در بیان رد بر طعن‌های رافضی در مورد صحابهش

فصل (۶۳): در بیان رد بر طعن‌های رافضی در مورد صحابهش

مولف رافضی می‌گویـد: «و اما مطاعن و معایبی که جمهور در مورد آن جماعت – مقابل علی – نقل کرده‌اند، بسیارند و کلبی کتابی در نکوهش صحابه نوشته که در آن حتی یک حدیث هم درباره نقص و عیب اهل بیت ننوشته است».

در جواب مولف باید گفت: قبل از دادن جواب‌های مفصل به مطاعن و معایب، یک نکته ضروری است، و آن اینکه: هر آنچه که در باب نکوهش صحابه ذکر می‌شود دو نوع هست:

نوع اول: دسته‌ای که کذب هستند: یا همه آن دروغ و کذب است، و یا این‌که تحریف شده به طوری که زیاده و نقصانی در آن وارد شده است که معنی مذمت و طعن و سرزنش می‌دهد. و اکثر منقولاتی که در باب نکوهش صحابه صریحاً نقل شده ‌است، از بابی می‌باشد که دروغ‌گویانی معروف به دروغگویی آن‌ها را روایت کرده‌اند، مثل: ابومخنف لوط ‌بن یحیی [۱۶۱]، هشام ‌بن محمد بن سائب کلبی و کذابانی امثال این دو، و به همین دلیل این مولف رافضی به کتابی که کلبی در این باب تصنیف کرده، استشهاد می‌کند، و کلبی دروغگوترین مردم می‌باشد، کلبی شخصی شیعی است که از پدرش و از ابو مخنف روایت می‌کند که هردو کذاب و متروک هستند.

نوع دوم: بعضی از این احادیث نیز صحیح‌اند ولی اکثر این امور نیز اموری هستند که صحابه در انجام آن معذور بوده و عذرشان، آن کار را از دایره گناه خارج می‌سازد و آن را وارد دایره اجتهاد می‌کند که چنانچه راه صواب را پیموده باشند، دو اجر و ثواب می‌برند و اگر در آن به خطا رفته باشند، یک اجر و پاداش بهره می‌برند و عموم منقولات ثابت از خلفای راشدین از این باب هستند و آنچه از این اشتباهات که گناه قطعی هم قلمداد شود، چنین اموری نقص، عیب و رسوایی آن‌ها را باعث نمی‌شود. زیرا فضایل، سوابق و بهشتی بودنشان بدیهی است، و باید اضافه کرد که گناهان قطعی نیز در آخرت عقابشان برداشته می‌شود و این رفع عقاب اسبابی دارد، از جمله: توبه که گناهان را محو می‌کند، و از ائمه امامیه به ثبوت رسیده که آن‌ها (صحابه) از گناهانی که ارتکابشان به آن معروف بوده، توبه کرده‌اند.

و از جمله: کارهای نیک که گناهان را محو می‌نمایند، زیرا کارهای نیک، کارهای بد را از بین می‌برند و خداوند می‌فرماید: ﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ[النساء: ۳۱].

«اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى مى‏شوید پرهیز کنید، گناهان کوچک شما را مى‏پوشانیم».

و از جمله: مصیبت‌هایی که باعث تکفیر و از بین رفتن گناهان می‌شوند.

و از جمله: دعای مؤمنان برای یکدیگر، و شفاعت پیغمبر ص.

اسبابی که باعث اسقاط مذمت و عقاب گناهان امت اسلامی بشوند، در مورد صحابه به طریق اولی باعث اسقاط عقاب و سرزنش می‌گردند: صحابه از همه به مدح سزاوارتر و از مذمت دورترند.

مولف رافضی می‌گوید: «دیگران – غیر کلبی – مسایل بسیاری از این قبیل ذکر کرده‌اند و ما مقدار اندکی از آن را در اینجا می‌آوریم. از جمله: آنچه از ابوبکر روایت می‌کنند که بالای منبر رفت و گفت: پیغمبر صبه وسیله وحی – از اشتباه – محافظت می‌شد ولی من شیطانی دارم که به سراغم می‌آید، پس اگر بر راه حق بودم، مرا یاری کنید. و اگر از راه صحیح کج شدم مرا به راه آورید.

چگونه امامت شخصی جایز است که از رعیت برای پیمودن راه درست کمک می‌گیرد، در حالی که رعیت به او نیازمندند؟».

در جواب مولف باید گفت: این حدیث یکی از بزرگترین فضایل ابوبکر صدیقسمی‌باشد و بیش از سایر فضایل بر این حقیقت دلالت دارد که ایشان خواهان فساد و برتری طلبی بر روی زمین نبوده است. پس صدیق نه طالب ریاست بوده و نه ظالم بود، و او مردم را تنها به اطاعت از خدا و پیغمبر صفرا می‌خواند و می‌گوید: اگر بر اطاعت از خدا استقامت ورزیدم، مرا بر آن یاری کنید و اگر از آن کج شده و به بیراهه رفتم، مرا به راه آورید، همچنانکه در جای دیگر می‌گوید: ای مردم! ... مادام که از خدا اطاعت می‌کنم، از من اطاعت کنید، و اگر از او سرپیچی کردم، می‌توانید از من اطاعت نکنید.

و شیطانی که به سراغ او می‌آید، به سراغ هر انسانی می‌رود، زیرا خداوند بر هر انسانی دو قرین گذاشته که یکی از ملائکه است و دیگری جنی است.

و مقصود صدیق از این کلام این است که: من مانند پیغمبر صمعصوم نیستم. و این کلام حق و صحیح است، و بنابراین سوال «چگونه کسی که برای استقامت بر راه راست از رعیت کمک می‌گیرد، امامتش جایز است».

این سوال نادانان به حقیقت امامت است: امام، پروردگار رعیت نیست تا از آن‌ها بی‌نیاز باشد، و پیغمبر هم نیست که واسطه‌ای بین خدا و بندگان باشد، بلکه امام، با رعیت شریکانی هستند که در راستای مصالح دین و دنیا به هم کمک می‌کنند، بنابراین امام، چاره‌ای جز کمک گرفتن از رعیت را ندارد، و آنان نیز راهی جز کمک به امام را ندارند، مثل امیر کاروانی که راهنمای کاروان است که اگر آن‌ها را از راه درست ببرد، از او اطاعت می‌کنند، و اگر آن‌ها را به بیراهه ببرد، به او تذکر داده و او را به راه می‌آورند، و اگر خطری آن‌ها را تهدید کند، در دفع آن همکاری می‌کنند. ولی اگر این راهنما از نظر علم، قدرت و مهربانی از همه آن‌ها کامل‌تر باشد، این امر بهتر و برای آن‌ها سودمندتر است.

[۱۶۱] - برای اطلاعات بیشتر دربارۀ روایات و شخصیت ابومخنف و شناخت دروغگویی ایشان به کتاب « روایات ابومخنف در تاریخ طبری » نوشته: دکتر یحیی الیحیی مراجعه شود.