فصل (۱۰۶): بطلان استدلال رافضی به آیۀ تطهیر در مورد امامت علیس
رافضی میگوید: «برهان پنجم: فرموده خداوند متعال است که: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣﴾[الأحزاب: ۳۳].
«خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد».
احمد بن حنبل در مسندش از واثله بن اسقع روایت کرده که گفت به دنبال علی به منزلش رفتم، فاطمهلگفت: نزد رسول خدا صرفته است. گفت: پس علی و فاطمه هردو و من همراهشان بر پیامبر وارد شدیم. ایشان علی را سمت چپ و فاطمه را در سمت راستشان و حسن و حسین را جلو خود نشاند. سپس عبای خود را بر آنان گرفت و فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣﴾خداوندا به راستی که اینان اهل و خاندان به حق من هستند. و از ام سلمه روایت است که گفت: پیامبر صدر منزل فاطمه بود. فاطمه ظرفی که در آن مقداری حریره [۲۲۱]بود را برای پیامبر آورد و روی همان جامهای نشست که ایشان روی آن بودند، پس پیامبر به او فرمود: همسر و دو پسرت را صدا بزن، گفت: پس علی و حسن و حسین آمدند و نشستند و شروع به خوردن از آن غذای حریره کردند و هم پیامبر و هم آنان همگی روی جایی که بستر علی بود قرار داشتند که زیر آن کسائی خیبری بود. ام سلمه میگوید: و من در اتاق کناری نماز میخواندم، که خداوند متعال این آیه را نازل فرمود که: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣﴾. و ادامه میدهد: سپس پیامبر بقیه کسا را گرفت و آنان را بدان پوشانید، بعد دستش را به سوی آسمان گرفت و فرمود: اینان اهل بیت من هستند، پس آلودگی را از آنان بزدا و پاک و پاکیزهشان گردان، و این را تکرار کرد. میگوید: من هم سرم را داخل کردم و گفتم: و من هم با ایشانم ای رسول خدا! فرمود: توهم اهل خیر هستی.
در این آیه دلالت بر عصمت شده همراه با تأکید با لفظ: «انما» و آوردن لام در خبر و پدیده اختصاص در خطاب با عبارت «اهل البیت»، و تکرار با لفظ «ویطهرکم»، و تأکید با لفظ «تطهیراً» و غیر اینان معصوم نیستند. پس امامت مخصوص علی است و برای آنکه وی در چندین جا آن را ادعا کرده است، مانند آنجا که گفت: «به خدا سوگند پسر ابو قحافه پیراهن خلافت را بر تن کرد در حالی که میدانست جایگاه من نسبت به آن مانند نسبت سنگ آسیاب با ستون آسیاب است، نفی آلودگی از وی نیز به اثبات رسیده است، و از آنجا که او صادق است پس او امام است».
پاسخ اینکه: این حدیث در کل، حدیث درستی است: و از پیامبر صحدیث ثابت روایت شده که به علی و فاطمه و حسن و حسین فرمود: «خداوندا به درستی که اینان اهل بیتم هستند پس آلودگی را از آنان بزدا و پاک و پاکیزهشان فرما».
همین را مسلم از زبان عایشه روایت کرده که گفت: رسول خدا صصبحگاهی در حالی که جامهای دوخته نشده و منقش از پشم سیاه بر وی بود خارج شد، سپس هریک از حسن بن علی و حسین بن علی و فاطمه و علی یکی پس از دیگری آمدند و پیامبر هر کدام از آنان را به زیر جامه برد سپس فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣﴾ [۲۲۲]. این حدیث به روایت ام سلمه از روایت احمد و ترمذی معروف و مشهور است، ولی در آن نشانهای و دلیلی بر عصمت و یا امامت این افراد وجود ندارد.
اثبات این امر هم از دو باب است یکی آنکه: فرموده حق تعالی: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣﴾همچون این فرموده است که: ﴿مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجۡعَلَ عَلَيۡكُم مِّنۡ حَرَجٖ﴾[المائدة: ۶].
«خداوند نمىخواهد مشکلى براى شما ایجاد کند».
و مانند فرموده دیگر او: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾[البقرة:۱۸۵].
«خداوند، راحتى شما را مىخواهد، نه زحمت شما را».
و فرموده دیگر او: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمۡ وَيَهۡدِيَكُمۡ سُنَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَيَتُوبَ عَلَيۡكُمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٢٦ وَٱللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيۡكُمۡ وَيُرِيدُ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلشَّهَوَٰتِ أَن تَمِيلُواْ مَيۡلًا عَظِيمٗا ٢٧﴾[النساء: ۲۶-۲۷].
«خداوند مىخواهد (با این دستورها، راههاى خوشبختى و سعادت را) براى شما آشکار سازد، و به سنتهاى (صحیح) پیشینیان رهبرى کند. و توبه شما را بپذیرد و خداوند دانا و حکیم است. خدا مىخواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاک نماید)، اما آنها که پیرو شهواتند، مىخواهند شما بکلى منحرف شوید».
آری ارادهی خداوند متعال در این آیات متضمن علاقه او به این امر و رضایت او به آن است، و او آن امور را برای مؤمنان تشریع کرده و به آنها امر نموده است، و در آنها نیامده است که خداوند این مراد و هدف را آفریده است، و نیامده که او چنین چیزی را مقدر فرموده ،و حتماً تحقق خواهد یافت.
دلیل این هم آن است که: پیامبر اکرم صپس از نزول این آیه فرمود: «خداوندا اینان اهل بیتم هستند پس آلودگی را از آنان بزدا و پاک و پاکیزهشان گردان. یعنی از خداوند خواست که آلودگی را از آنان دور کند و پاکشان گرداند، پس اگر آیه متضمن خبر دادن به تحقق این امور بود نیازی به درخواست و دعای پیامبر نمیبود.
حال اگر گفته شود: بر فرض که قرآن از تحقق امر پاک شدن و برداشتن آلودگی خبر نمیدهد، اما دعای پیامبر صبرای آنان بر تحقق این امور دلالت دارد چون دعای ایشان مستجاب است. میگوییم: مقصود این است که قرآن بر ادعای او منبی بر تحقق پاکیزگی و زدودن آلودگی دلالت نمیکند، چه رسد به اینکه دلالت بر عصمت و امامت هم داشته باشد.
اما استدلال به حدیث خود بحث دیگری میطلبد.
سپس در بحث دوم میگوییم: فرض کنید که قرآن بر تحقق طهارت و پاکیزگی و زدودن آلودگی از آنان دلالت دارد چنانکه دعای مستجاب پیامبر هم لزوماً موجب پاکی افراد دعا شده و زدودن آلودگی از آنان میشود، اما در همه اینها چیزی که نشان دهد آنان دارای عصمت از خطا هم میگردند، یافته نمیشود.
دلیل آن هم اینکه: خداوند با دستوری که به همسران پیامبر صداد، نخواست که از هیچیک از آنان هیچ اشتباهی سر نزند، چرا که خطاهای آنان و غیر آنان نیز قابل بخشش و بخشودنی است، سیاق آیه هم اقتضا میکند که مقصود خداوند زدودن آلودگیای باشد که در حد اموری چون فساد و فحشاست. و آنان را از گناهان بزرگی چون زنا و غیر آن پاک و پاکیزه گرداند.
لفظ «رجس» (آلودگی هم لفظی عام و کلی است که اقتضا دارد خداوند خواسته همه انواع آلودگیها را بزداید، پیامبر صهم برای همین مقصود دعا فرمودند.
على کل حال پاک کردنی که خداوند اراده فرموده و آنچه پیامبر صبرای آن دعا کرده، به اتفاق، همان عصمت نیست، چرا که نزد اهل سنت معصومی جز پیامبر صوجود ندارد، و شیعیان میگویند: جز پیامبر صو امام، معصومی وجود ندارد. پس در مورد انتفای عصمت مختص به پیامبر صو امام از همسران و دختران ایشان و سایر زنان اتفاق نظر هست.
حال که چنین است پس جایز نیست که تطهیر خواسته شده برای چهار تن مذکور متضمن عصمتی باشد که از نظر آنان به پیامبر صو امام اختصاص دارد. پس دعای پیامبر صبرای عصمت آنان نبوده، یعنی نه برای علما و نه برای غیر او، بلکه پیامبر دعای پاکی و پاکیزگی برای چهار نفر مشترک فرموده که هیچ کدام از آنان بر سایرین برتری داده نشده است.
پاسخ سخن دیگر او که: «علی ادعای خلافت کرده و نفی آلودگی هم در مورد او ثابت شده است پس او صادق است». از چند وجه است: یکی اینکه: ما باور نمیکنیم که علی ادعای خلافت کرده باشد. بلکه ما علم و آگاهی قطعی و یقینی داریم که علی هرگز تا کشته شدن عثمان ادعای خلافت و امامت نکرد، هر چند قلباً تمایل داشته که خلیفه شود، ولی در هر حال او نگفت: من امام هستم و نگفت: من معصوم هستم و نیز اشاره نکرده که: رسول خدا صمن را امام پس از خود قرار داده است، یا اینکه او پیروی از من را بر مردم واجب شمرده است یا عباراتی از این قبیل.
ما کاملاً یقین داریم که هرکس چنین عباراتی را نقل کرده دروغگوست، نیز میدانیم که علی با تقواتر از آن بود که چنین دروغ آشکاری را ادعا کند که همه صحابه میدانند کذب و دروغ است.
اما نقل ناقل از علی که وی گفته است: «براستی که پسر ابو قحافه در حالی پیراهن آن را بر تن کرد که میدانست جایگاه من از خلافت همچون نسبت سنگ آسیا با ستون آسیاب است».
چند جواب دارد: اولاً: سند این نقل قول کجاست؟ به طوری که تمام حلقههای راویان ثقه آن معلوم باشد؟ که البته چنین سندی هرگز وجود ندارد. و تنها در کتاب «نهج البلاغه» و امثال آن یافت میشود. و اهل علم و دانش میدانند که اکثر خطبههای این کتاب به دروغ به علی نسبت داده شده است. از این روست که غالب خطبهها و نامهای آن در منابع پیش از آن یافت نمیشود و سند شناخته شدهای هم ندارد، پس رافضی باید بگوید این گفته را از کجا نقل کرده است؟
البته در اینجا بر ما واجب نیست که کذب بودن این گفتهها را روشن کنیم، بلکه کافی است تا صحت و سندیت این نقل را مطالبه نمائیم. خداوند نیز بر خلق واجب نکرده چیزی را باور کنند که دلیلی بر راست بودنش اقامه نشده است، چنین چیزی بالاتفاق ممتنع است، به خصوص اگر درباره تکلیفی از نوع مالایطاق باشد؛ چون چنین چیزی یکی از بزرگترین تکلیفهای غیر قابل تحمل است. چطور انسان میتواند ادعای علی برای خلافت را از طریق حکایت گونهای باور کند که در طول صده چهارم درباره وی ساخته شده، آن هم در دورهای که بدخواهان و دروغسرایان علیه او زیاد شده و خود صاحب دولتی شده بودند که گفتههایشان را چه دروغی و چه حقیقت از آنها میپذیرفت، و کسی نبود که صحت و سقم آن گفتهها و حکایات را مطالبه کند و این جواب اصلی ما به چنین قضیهایست و خداوند متعال بین ما قضاوت میکند.
علاوه بر این: ما میدانیم که علی پرهیزگارتر از آن بود که به عمد دروغ بگوید همچنانکه ابوبکر و عمر و عثمان و غیر آنان پرهیزگارتر از آن بودند که بخواهند از روی تعمد دروغی بگویند. ولی اگر به این فرد استدلال کننده به آیه گفته شود: شما دلیلی بر اینکه دروغ هم جزء «رجس» (آلودگی) است، ذکر نکردهای و لذا لزومی ندارد که زدودن آلودگی شامل زدودن هر دروغی هم باشد، و اگر فرض شود که آلودگی رفته است، پس او از کسانی است که به قرآن احتجاج و استدلال میکنند، و در قرآن نه چیزی دال بر زدودن آلودگی وجود دارد، و نه چیزی دال بر اینکه کذب و خطا جزء آلودگیست، و نه اینکه علی چنین چیزی گفته است، اما همه اینها اگر تا حدی هم صحیح باشد، باز قابل اثبات و اعتماد نیست مگر از طریق اثبات مقدماتی که در قرآن نیامده است. پس آن ادله و برهانهایی که در قرآن برای امامت آمده کجاست؟ و آیا ممکن است کسانی جز افراد فرومایه و پشیمان عاقبت، چنین چیزی را ادعا کنند؟
[۲۲۱] - غذایی ساده که از آرد و شیر یا آرد و روغن درست میکردند. [۲۲۲] - نگا: مسلم (۴/۱۸۸۳) و نگا: مسند (۶/۲۹۲، ۲۹۸، ۳۰۴) و ترمذی (۵/۳۰، ۳۲۸).