فصل (۱۴۹): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت حدیث پرنده بر امامت علیس
رافضی میگوید: «دلیل هشتم حدیث پرنده است: همه علمای حدیث روایت کردهاند که روزی پرندهای بریان شده خدمت پیامبر صآوردند. پیامبر صفرمود: خداوندا محبوبترین مخلوق پیش خود و من را نزد من بفرست تا با من از این پرنده بخورد. علیسآمد و در زد. أنس به او گفت: پیامبر صکار دارد. علیسبرگشت. سپس پیامبر صدوباره همان دعا را تکرار کرد. علیسباز آمد و در را کوبید. أنس جواب داد: مگر نگفتم که پیامبر صمشغول است! علیسبرگشت. پیامبر صدوباره دعا را تکرار کرد. این بار علیسآمد و با شدت بیشتری در را کوبید که صدای آن به گوش پیامبر صرسید و به او اجازه ورود داد. و به او فرمود: چرا دیر آمدی؟ علیسگفت: من آمدم ولی أنس به من اجازه ورود نداد. باز آمدم اما او دوباره مرا رد کرد تا اینکه بار سوم آمدم پیامبر صفرمود: ای أنس چرا این کار را کردی؟ او جواب داد: خواستم که این دعا شامل یکی از انصار شود. پیامبر صفرمود: ای أنس آیا در بین انصار کسی بهتر و برتر از علی وجود دارد؟
پس وقتی که او محبوبترین مخلوق نزد خداست لازم است که او امام باشد».
چند جواب به این ادعا خواهیم داد: میخواهیم که صحت این حدیث را به اثبات برساند. آنجا که میگوید: «همه علما این حدیث را روایت کردهاند، به آنها دروغ بسته است. زیرا این حدیث را هیچکس از نویسندگان کتابهای حدیث صحیح روایت نکرده است و هیچ کدام از ائمه حدیث نیز بر صحت آن رأی ندادهاند. بلکه بعضی از مردم آن را نقل کردهاند همان طور که درباره فضایل افرادی غیر از علیسنیز احادیثی را روایت کردهاند. در مورد فضایل معاویه نیز احادیث فراوانی روایت شده است، و در این باره کتابهایی هم تألیف کردهاند. اما اهل علم به حدیث هیچ کدام از این احادیث را در مورد هیچکس قبول ندارند.
دوم: به نظر اهل علم و شناخت روایت، حدیث پرنده جزو احادیث دروغ و ساختگی است. ابوموسی مدینی میگوید: «تعداد زیای از حافظان حدیث سلسلههای حدیث پرنده را به خاطر شناسایی و بررسی جمع کردهاند. از جمله حاکم نیشابوری، ابونُعیم و ابن مردویه. درباره این حدیث سؤال کردند او با وجود اینکه به تشیع نسبت داده شده است، جواب داد: این حدیث درست نیست و ساختگی میباشد.
سوم: خوردن پرندهای چندان مسأله عظیمی نیست که محبوبترین مخلوق خدا بیاید تا از آن بخورد. زیرا طعام دادن به خوب و بد جایز است. در این باره نزد خداوند هیچ امتیاز و قربی برای این خوراک وجود ندارد. این کار هم هیچ کمک و استفادهای در جهت مصلحت دین و دنیا ندارد. چه کار عظیمی این جاست که محبوبترین مخلوق خدا آن را انجام دهد؟!
چهارم: این حدیث با مذهب رافضیها در تضاد است. زیرا آنها میگویند: پیامبرصمیدانست که علیسمحبوبترین مخلوق خداست و او را به عنوان خلیفه بعد از خود تعیین کرده بود. اما این حدیث بر این امر دلالت میکند که او محبوبترین مخلوق خدا را نمیشناخته است.
جواب پنجم: این است که گفته شود: پیامبر صیا میدانست که علیسمحبوبترین مخلوق خداست و یا اینکه نمیدانست. اگر این مسأله را میدانست، میتوانست کسی را دنبال او بفرستد. همان طور که معمولا به همین صورت یاران خود را دعوت میکرد. یا اینکه دعا کند و بگوید: خداوندا علی را نزد من بیاور! زیرا او محبوبترین مخلوق نزد تو است. چه نیازی بود که دعایش را با ابهام بگوید؟ اگر هم اسم علیسرا میآورد أنس نیز از دست خواسته بیهوده خود راحت میشد و در را بر روی علیسنمیبست. اگر هم پیامبر صاین موضوع را نمیدانست. این ادعای آنها که میگویند پیامبر صاین موضوع را میدانست باطل میشود. علاوه بر این در متن حدیث آمده است: «محبوبترین مخلوق به نزد «خود و من» حال چگونه امکان دارد که پیامبر صمحبوبترین مخلوق به نزد خودش را نشناسد؟!
ششم: احادیث ثابتی که در کتابهای صحیح حدیث آمده است و اهل علم به حدیث نیز بر صحت و قابل قبول بودن آنها اجماع کردهاند مخالف این روایت هستند. حال چگونه میتوان با این حدیث دروغ و ساختگی که به هیچ وجه به صحت آن رأی داده نشده است با آن همه احادیث صحیح معارضه کرد؟