۳- مسألهی امامت
علما و قلم بدستان روافض بیشتر عمر خویش را صرف این مسأله نمودهاند که چه کسی بعد از وفات رسول خدا مستحق امامت بود؟
و چون در قرآن کریم (حبل الله المتین) آیهای و یا اشارهای دربارهی علی و یا ولایت و فضایل او نمییابند، مبادرت به نوشتن کتاب "فصل الخطاب فی إثبات تحریف کتاب رب الأرباب" نموده و کتابی که پروردگار بزرگ از فوق آسمانها ضمانت حفظ و بقای آن را برای نسلهای بعدی به عهده گرفته و فرموده: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾[الحجر: ۹]. «ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما به طور قطع نگهدار آنیم». را دستخورده و تحریف شده قلمداد کرده، و آن را از اعتبار ساقط و فاقد استدلال میدانند. یا بعضى به گونهی دیگرى آن را تحریف مىکنند و مىگویند: قرآن کریم بدون تفسیر و سخنان أئمه اعتبارى ندارد، یعنى حالا که ائمه وجود ندارند قرآن نیز اعتبارى ندارد [۵].
و یا اینکه صدها روایت و حدیث به نام ائمّه جعل کرده و نصوص صریح قرآن کریم را با آن رد نمودند.
و اما احادیث: جعل در آن را آسان دانسته و روایتهای زیادی در امامت بلافصل علی بن ابی طالب و اسامی و علایم ائمهی بعد از او (حتی امام مزعوم و مجهول) و فضایل اهل بیت و در ذم و شتم صحابهی کرام و دوست داران آنها بوجود آوردهاند که شیخ الإسلام ابن تیمیه این روایات بی سند و بی ارزش را نقد نموده و آنها را همچون کالای بی ارزش بدور می اندازد.
و همچنین از احادیث صحیح پیامبر و اجماع بهترین این امت (صحابهی کرام) ولایت صدیق و فاروق و افضلیت آنها را بر جمیع امت محمد ثابت نموده مؤمنین را سربلند کرده و سرور و خرسندی را به آنها هدیه میکند.
[۵] شاید روافض در جواب بگویند این گفتار و سخنان و احادیث از ائمه در کتابهای ما نقل شده است, در جوابشان میگوییم: اگر کتابهای حدیثی رافضه را بر اساس منهج علمی (که نزد خودشان نیز معتبر است) نقد و بررسی کنیم, چیزی از آن باقی نخواهد ماند, آنچنانکه علامه برقعی قمی : کتاب اصول کافی را در کتابی به نام «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» بررسی و نقد کردند و به این نتیجه رسیدند که اکثر احادیث وارده در این کتابها دروغ و ساختگی است, برای پی بردن به این حقیقت به کتاب مذکور مراجعه کنید.