فصل (۲۰۷): ادامه فصل گذشته در مورد فضایل ابوبکر صدیقسو دفاع از وی و اجبار رافضی به تسلیم شدن در برابر این فضایل
آنچه از فضیلت ابوبکر در غار، از قرآن فهمیده میشود: خداوند یاریش را برای پیغمبر صدر این حال ذکر نموده در حالیکه از بقیهی مردم رویگردان بوده بجز کسانی که پیغمبر صرا یاری نمودهاند.
﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ﴾[التوبة: ۴۰].
«آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند».
یعنی: او را بیرون کردند در حالیکه در میان عدّۀ کمی بود، هیچکس او را همراهی ننمود مگر یک نفر، چون یک نفر کمترینی است که تصوّر شود، چون عدم همراهی به جز یک نفر دلیل بر نهایت کم بودن است. سپس فرمود: ﴿إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾[التوبة: ۴۰].
«و او به همراه خود مىگفت: «غم مخور، خدا با ماست».
و این دلیل بر آن است که همراهش دوستدار و یاری دهنده و بر او مشفق بوده به همین سبب محزون گشته، انسان تنها در حالت ترس از دست دادن محبوبی محزون میشود، امّا دشمنش در حالت از بین رفتن او هیچگاه محزون نمیشود، پس اگر ابوبکر از پیغمبر صبغض و کینه داشت همچنانکه اهل افتراء میگویند محزون نمیشد، و پیغمبر صاو را از محزون شدن نهی نمیکرد، بلکه مسرور و خوشحالیش را پنهان میکرد، و پیغمبر صبه او نمیگفت: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾و اگر مفتری بگوید: چون در ظاهر خود را محزون نشان داده حالت درونیش که بغض و کینه است بر پیغمبر صمخفی بوده است.
در جواب گفته میشود: پیغمبر صگفته: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾. این خبر است از اینکه خداوند توسط یاریش با هر دوی آنهاست، ممکن نیست که پیغمبر صاز نصرت خداوند برای رسولش و برای مؤمنین خبر دهد و بگوید که خدا با آنهاست و او در باطن منافق باشد، چون او در خبر دادن از خدا معصوم است، و غیر از حقّ چیزی بر او نمیگوید.
و همچنین: نادانترین کس از همراه خود نمیترسد در همچنین سفری که با او عداوت دارند، قدرتمدارانی که در میانشان زندگی میکرد میخواستند او را بکشند و در حالیکه دوستانش نمیتوانستند او را یاری دهند چگونه فردی را در میان همهی دوستانش برای همراهی انتخاب میکند، که در ظاهر دوستی و حزنش را بر او مینمایاند، امّا در باطن با او دشمن است، در حالیکه او را دوست میپندارد، چنین کاری را هیچکس انجام نمیدهد، مگر آنکه از همه نادانتر و کودنتر باشد. در چنین سفری که تمام قدرتمدارانی که در میانشان زندگی میکرد با او دشمنی داشتند و میخواستند او را بکشند، و دوستانش نیز نمیتوانستند او را یاری دهند، آیا کسی را برای همراهی انتخاب میکند که در ظاهر دوستی و حزنش بر او نمایان میکند و در باطن با او دشمن است؟ چگونه چنین همراهی را انتخاب میکند و از او نمیترسد؟ آیا بجز احمقترین و نادانترین انسان کسی همچنین کاری را انجام میدهد؟ خداوند زشت و رسوا کند آن کسی را که این همه نادانی و نفهمی را به پیغمبرش نسبت میدهد. در حالی که در علم و عقل از همه کاملتر است.
و امّا گفتهی رافضی: (ممکن است او را برای همراهی انتخاب نموده باشد تا کینهاش آشکار نشود چون از او ترسیده است).
جواب: از جهتهای فراوانی این ادّعا باطل است، که بیان کردن همهی آنها ممکن نیست.
اوّل: پیغمبر صدوستی و محبتش را به دلیل قرآن دانسته، نه دشمنی او، پس ادّعایش باطل است.
دوّم: به تواتر معنوی ثابت شده است که ابوبکر دوستدار پیغمبر صبوده و به او ایمان آورده است، و در این زمینه اضافه بر دیگران دارای ویژگیهای خاصی بوده، تواتر آن از شجاعت عنتره و سخاوت حاتم و دوستی و محبّت علی برای پیغمبر و دیگر متواتراتی که در اخبار موجود بر یک مقصد دلالت دارند، و بر آنها اتفاق است بیشتر است، گمان در محبّت ابوبکر مثل گمان در غیر او و یا سختتر است، بعضی از رافضیها انکار میکنند که ابوبکر و عمر در حجرۀ پیغمبر صدفن شده باشند، و بعضی از غالیان آنها انکار میکنند که ابوبکر در غار همراهش بوده است، و این از بهتانهای آنها بعید نیست، چون این قوم، قوم بهتان هستند، از عقلیات و نقلیات آنچه را که ضرورتاً معلوم و اثبات شده است انکار میکنند، و ادّعا میکنند آنچه را که منتفی است ثابت است.
جهت سوّم: آنکه گفته است: (او را همراهی نموده بخاطر ترس از ظاهر شدن امرش) سخن کسی است که نسبت به آنچه واقع شده از همه جاهلتر بوده است، خارج شدن پیغمبر صاز مکّه واضح است، اهل مکّه آن را میدانستند، صبح آن شبی که پیغمبر صاز مکّه خارج شده بود مردم آنرا فهمیدند، و کسانی را به دنبالش فرستادند، این خبر منتشر شد، و دیه را جهت دستگیری پیغمبر و ابوبکر برای کسانی که دنبالشان میگشتند قرار دادند، دیه را به کسی میبخشیدند که ابوبکر را دستگیر کند، پس چه امری بود که پیغمبر از آن میترسید، اینکه مشرکین برای دستگیری ابوبکر دیه میدادند دلیل بر دوستی او با پیغمبر بود و دلیل بر دشمنی با مشرکین بود، اگر در باطن با مشرکین بود این کار را نمیکردند.
چهارم: پیغمبر صوقتی که از مکّه خارج شد شب بود و هیچکس آن را نمیدانست، پیغمبر همراهی ابوبکر را برای چه میخواست؟
اگر گفته شود: شاید تنها ابوبکر خارج شدن او را میدانست؟
در جواب گفته میشود: پیغمبر برایش ممکن بود زمانی خارج شود که ابوبکر نیز خبر نداشته باشد همچنانکه زمانی خارج شد که مشرکین ندانستند، و باز میتوانست زمان خروجش را تعیین نکند، پس چگونه در صحیحین ثابت شده که ابوبکر برای هجرت از پیغمبر صاجازه گرفت و پیغمبر صبه او اجازه نداد تا زمانیکه با خودش هجرت کند و در هنگام خلوت به او خبر داد [۲۹۱].
جهت پنجم: زمانیکه پیغمبر صدر غار بود، عبداللّه بن ابوبکر برای آنها اخبار میآورد و عامر بن فهیره هم با آنها بود، همچنانکه قبلاً ذکر کردیم، در آن موقع میتوانست مشرکین را از آنها باخبر سازد.
ششم: اگر ابوبکر اینطور بود (که ادّعا میکند) و دشمن هم بالاى سر آنها آمده بود، میتوانست از غار بیرون بیاید و پیغمبر صرا برای دشمن آشکار کند، در حالیکه او تنها بود و هیچکس نبود که دشمن را از او منع کند، اگر کسی کینه کس دیگری را داشته باشد و بخواهد او را نابود کند، در چنین حالتی فرصت را غنیمت شمرده و از آن استفاده میکند، در حالتی که هر دشمنی میتواند در آن دشمن خود را دستگیری نماید، چون او در غار تنهاست.
[۲۹۱] - نگا: البخاری (۵/۴۹) چاپ النهضة.