فصل (۲۱۳): پاسخ به شبهات رافضی در مورد انفاق نمودن ابوبکر صدیقسبر نبی اکرم ص
رافضی گفته است: (امّا بخشش ابوبکر بر پیغمبر دروغ است، چون او صاحب مال نبوده، پدرش بی نهایت فقیر بود، هر روز بر سر سفرۀ عبدالله بن جدعان میآمد تا مدّی به او بدهند و به آن اقتیات کند، اگر ابوبکر ثروتمند بود پدرش را کفایت میکرد، و ابوبکر در زمان جاهلِیت معلّم بچّهها بود و در اسلام خیّاط بود و وقتی که تولیت امور مسلمین را به عهده گرفت مردم او را از خیّاطی منع کردند و او گفت: من برای خوراک نیازمندم از آن پس در مقابل هر روز سه درهم برایش حقوق قرار دادند).
جواب: اینکه گفته میشود: اوّل: بزرگترین ظلم و بهتان اینست که کسی آنچه را که نقل متواتر آن را ثابت کرده و در بین خاص و عام شایع شده است، و کتابها را از خود پر کرده، کتابهای صحاح، مسانید، تفسیر، فقه، و کتابهایی که در روایات آن قوم و فضائلشان تألیف شده، انکار کند، سپس چیزی را ادّعا کند که تنها خودش آن را نقل نموده، آن هم بصورتیکه نه سند معروفی برایش ذکر نموده، و نه آن را به کتابی که موثوقیّتش معروف باشد نسبت داده، اگر فرض شود که با جاهلترین شخصی مناظره میکند برایش ممکن بود که به او بگوید: آنچه را که گفتهای دروغ است، آنچه را که طرف منازعهات گفته درست است، پس چگونه بدون هیچ سند و مدرکی از امری خبر میدهی، و بدون مدرکی که آن را بشناساند؟ چه کس معتبری آنچه را که تو از ابوبکر میگویی نقل کرده است؟ سپس گفته میشود: امّا اینکه ابوبکر مالش را انفاق نموده از جهتهای فراوانی در حدیث صحیح نقل شده و متواتر است، حتّی پیغمبرصفرموده: «ما نفعني مال قط ما نفعني مال أبي بكر».یعنی: هیچ وقت مالی به مانند مال ابوبکر به من نفع نرسانده است [۲۹۶].
و همچنین فرموده: «إنَّ أَمّن الناس في صحبته وذات يده أبوبكر».یعنی: با منّتترین مردم بر من چه در همراهیش و چه در آنچه در دست داشته ابوبکر است [۲۹۷]و ثابت شده که ابوبکر آنهایی را که به خاطر اسلام اذیّت میشدند از مال خود میخرید و آزاد میکرد از جمله: بلال و عامر بن فهیره، مجموعاً هفت نفر را خریده تا از اذیّت نجات یابند. و امّا قول آنکس که میگوید: (پدر ابوبکر بر سر سفرۀ عبدالله بن جدعان داد میزد). بر این نیز سندی ذکر نکرده تا با آن صحّتش معلوم شود، و اگر ثابت هم باشد مشکلی نیست، و چون این در دوران جاهلیّت و قبل از اسلام بوده، چون جدعان قبل از اسلام مرد، و امّا در اسلام ابوقحافه آنقدر داشت که بینیاز باشد، و هیچکس نشنیده که ابوقحافه از مردم چیزی خواسته باشد، ابوقحافه زندگی کرد تا زمانیکه ابوبکر فوت نمود، و از او یک ششم ارث برد که به علّت بینیازی آن را برای فرزندان ابوبکر برگرداند.
و امّا اینکه گفته است: (ابوبکر در دوران جاهلیّت معلّم بچّهها بود). این چیزی است که اگر صادقانه هم نقل شده باشد طعنهای به ابوبکر نمیزند، بلکه دلالت بر علم و معرفت او دارد. امّا کلام رافضیها مثل کلام مشرکین جاهلیّت است، برای نسب و آباء و اجداد تعصُّب دارند، نه برای دین، از انسان ایرادی میگیرند که نقصی به ایمان و تقوایش وارد نمیکند، و این از عادات جاهلیّت بود، به همین سبب نشانههای جاهلیّت بر آنها آشکار است، آنها از جهتهایی با کفّار شباهت دارند که موجب اختلاف با اهل ایمان و اسلام است.
و اینکه میگوید: (ابوبکر در دوران اسلام خیاط بود و وقتی که ولی امر مسلمین شد مردم او را از خیّاطی منع کردند). دروغی آشکار است، و هر کسی دروغ بودن آن را میداند، اگرچه درست هم باشد ضرری به ابوبکر نمیرساند، چون ابوبکر خیّاط نبود بلکه تاجر بود، بعضی اوقات برای تجارتش به مسافرت میرفت و بعضی اوقات خودش نمیرفت، در زمان اسلام هم برای تجارت به شام سفر کرده، تجارت گرامیترین شغل قریش بود، و بهترین مالدارهای آنها تاجر بودند، و عرب آنها را با تجارت میشناختند، و هنگامی که خلیفه شد میخواست برای خانوادهاش تجارت کند، امّا مسلمانان او را منع کردند و گفتند: تجارت شما را از مصلحت مسلمانان دور میسازد.
و اینکه گفته است: (پیغمبر صقبل از هجرت به خاطر ثروت خدیجه ثروتمند بود، و برای جنگ هم محتاج کمک دیگران نبود).
جواب: بخشش ابوبکر بر پیغمبر صبرای خوراک و پوشاک نبود، خداوند پیغمبرصرا از مال تمام مردم بینیاز کرده بود، بلکه بخشش او بخاطر کمک کردن بر استوار نمودن دین بود، بخشش او در چیزهایی بود که خدا و رسولش دوست داشتند، نه اینکه نفقه باشد بر نفس رسول الله ص، او عذاب داده شدگانی را مانند بلال و عامر بن فهیره و زنیره و عدّهای دیگر میخرید.
و اینکه گفته است: (بعد از هجرت قطعاً ابوبکر چیزی نداشت). این دروغی آشکار است، بلکه او با مالش پیغمبر صو مردم را کمک میکرد، پیغمبر صمردم را بر صدقه تشویق نمودند، ابوبکر تمام ثروتش را آورد، اصحاب صفّه فقیر بودند، پیغمبرصمردم را به اطعام آنها تشویق نمود، ابوبکر سه نفر آنها را با خود برد، آنچنان که در صحیحین از عبدالرحمن بن ابوبکر نقل شده، گفت: اصحاب صفّه مردمی بودند فقیر، یکبار پیغمبر صفرمود: هرکس خوراک دو نفر از آنها را دارد سه نفر را با خود ببرد، و هرکس خوراک چهار نفر دارد پنج یا شش نفر از آنها را با خود ببرد - و یا آنچنانکه فرمود - ابوبکر سه نفر را با خود برد و پیغمبر صده نفر را با خود برد، حدیث را ذکر نمود [۲۹۸].
و امّا اینکه گفته است: (پس اگر او انفاقی داشت لازم بود قرآن در مورد او نازل شود همچنانکه در مورد علی «هَل أَتى» نازل شده است).
جواب: امّا نازل شدن «هَل أَتى» در مورد علی از مطالبی است که اهل علم اتفاق بر دروغ و ساختگی بودن آن دارند، و تنها کسانی از مفسرین آن را ذکر نمودهاند که به ذکر موضوعات (ساختگیها) عادت دارند. دلیل بر دروغ بودن آن آشکار است: اینکه سورۀ «هَل أَتى» به اتفاق مردم مکّی است و قبل از هجرت نازل شده است، و قبل از اینکه علی با فاطمه ازدواج کند و حسن و حسین متولد شوند، در چند جایی بحث در مورد آن بحث بسط شده است، و هیچ وقت قرآنی در مورد انفاق علی بصورت خاصّ نازل نشده است، چون او مالی نداشت، بلکه او قبل از هجرت عضو خانوادۀ پیغمبرصبود، و بعد از هجرت هم بعضی اوقات کارگری میکرد: هر دلو آبی را از چاه بیرون میکشید در مقابل مقداری خرما، و هنگامی که با فاطمه ازدواج نمود، مهریهای نداشت به غیر از زرهاش، و در عروسیش آنچه را که در غزوۀ بدر غنیمت گرفته بود مصرف کرد. و امّا صدّیقسهر آیهای در مدح بخشش گنندگان در راه خدا نازل شده است او جزءِ اوّلین مشمولان آن از امت اسلامی است، مثل قول الله تعالى: ﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ﴾[الحديد: ۱۰]. «برابر نیست از شما کسی که قبل از فتح مال خرج نموده و جنگیده است، آنها درجهاشان بزرگتر است از کسانی که بعد از فتح انفاق نموده و جنگیدهاند».
ابوبکر بزرگترین و اوّلین آنها بود.
و همچنین: ﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ﴾[التوبة: ۲۰]. «کسانی که ایمان آوردهاند و هجرت نمودهاند و در راه خدا با جان و مال خود جهاد کردهاند».
و همچنین: ﴿وَسَيُجَنَّبُهَا ٱلۡأَتۡقَى ١٧ ٱلَّذِي يُؤۡتِي مَالَهُۥ يَتَزَكَّىٰ ١٨﴾[الليل: ۱۷-۱۸].
مفسّرینی مانند ابن جریر طبری و عبدالرحمن بن ابی حاتم و غیر آنها با سندهایی از عروة بن زبیر و عبدالله بن زبیر و سعید بن مسیّب و غیر آنها ذکر کردهاند که در شأن ابوبکر نازل شده است [۲۹۹].
[۲۹۶] - چندین بار ذکر گذشته است. [۲۹۷] - تخریج آن گذشت. [۲۹۸] - نگا: بخاری (۱/۱۲۰) و (۴/۱۹۴). [۲۹۹] - نگا: تفسیر طبری (۳۰/۲۲۸).