فصل (۱): دربارۀ وجوب علم در زمانی که مردم قرون اواخر این امت پیشگامان آنرا لعنت نمایند
وقتی آن برادران اصرار کردند که در رد این کتاب - منهاج الکرامه – چیزی بنویسیم، و یادآور شدند که رویگردانی از نوشتن ردیه به مثابه خذلان مؤمنان بوده و به علاوه اهل طغیان تصور میکنند از رد این بهتان عاجزیم. بنابراین آنچه را که خداوند بر خاطرم جاری ساخت، نگاشتم تا به عهد و پیمانی که خداوند با علماء و مؤمنان بسته وفا نمایم، و از اقامه قسط و عدالت و گواهی به حقانیت خدا قصور ننمایم، چنانکه خداوند میفرماید: ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّٰمِينَ بِٱلۡقِسۡطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَوِ ٱلۡوَٰلِدَيۡنِ وَٱلۡأَقۡرَبِينَۚ إِن يَكُنۡ غَنِيًّا أَوۡ فَقِيرٗا فَٱللَّهُ أَوۡلَىٰ بِهِمَاۖ فَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلۡهَوَىٰٓ أَن تَعۡدِلُواْۚ وَإِن تَلۡوُۥٓاْ أَوۡ تُعۡرِضُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٗا ١٣٥﴾[النساء: ۱۳۵]. «اى کسانى که ایمان آوردهاید! کاملا قیام به عدالت کنید! براى خدا شهادت دهید، اگر چه (این گواهى) به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد! (چرا که) اگر آنها غنى یا فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند. بنابراین، از هوى و هوس پیروى نکنید؛ که از حق، منحرف خواهید شد! و اگر حق را تحریف کنید، و یا از اظهار آن، اعراض نمایید، خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است».
در این آیه مراد از ﴿وَإِن تَلۡوُۥٓاْ﴾تغییر گواهی به حقانیت خدا بوده، و مراد از ﴿تُعۡرِضُواْ﴾کتمان آن شهادت میباشد.
خداوند به این ترتیب به صداقت و بیان حقیقت امر نموده و از دروغ و کتمان حقیقت در مورد اموری که علم به آن و اظهار آن لازم است، نهی کرده است. همچنانکه پیغمبرصنیز در حدیثی که بخاری و مسلم روایت کردهاند، میفرماید: «البيعان بالخيار ما لم يتفرقا، فإن صدقا وبيّنا بورك لهما في بيعهما، وإن كتما وكذبا محقت بركة بيعهما» [۹].
یعنی: خریدار و فروشنده تا زمانی که از هم جدا نشدهاند، در انجام معامله مختارند. پس اگر راستگو باشند و برای یکدیگر تبیین کنند، در معامله آنها برکت قرار داده میشود، و اگر چیزی را پنهان کنند و به یکدیگر دروغ بگویند، برکت از معامله آنها برچیده خواهد شد.
و خصوصاً کتمان حقیقت در زمانی که مردم قرون اواخر این امت اسلامی، پیشگامان آن را لعنت نمایند، همچنانکه در اثر منقول است که: «هر وقت مردم اواخر این امت، پیشگامان آن را لعنت نمایند، هرکس علمی دارد باید آن را اظهار کند زیرا کسی که در آن روز علمی را کتمان نماید مانند کسی است که قرآن را کتمان میکند» [۱۰].
علت این امر نیز واضح است: پیشگامان این امت همان کسانی هستند که با تصدیق، علم، عمل و تبلیغ به اقامه این دین پرداختند، بنابراین عیبگویی از آنها به مثابه عیبگویی از دین بوده و باعث رویگردانی مردم از رسالات انبیاء میگردد.
و البته اولین کسی که بدعت تشیع را اظهار کرد، همین هدف را داشت؛ میخواست مردم را از راه خدا باز دارد، و رسالات آسمانی را ابطال نماید، و به همین دلیل این نیت خود را به میزان ضعف مردم پیرامون خود اظهار میکردند، و حقیقت این بدعتهای گمراهکننده را در نزد ملحدان کاملاً آشکار نمودند. ولی این گرایش در بین بسیاری از کسانی که از ملحدان منافق نبودند امّا دچار نوعی شبهه و یا جهالت آمیخته با هویپرستی شده بودند، رواج یافت، و این اصل و سرچشمه شیوع هر باطلی است. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢ وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤﴾[النجم: ۱-۴]. «سوگند به ستاره(ثریا) هنگامى که افول(غروب) مىکند. که هرگز (محمد «ص»از حق و هدایت منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است. و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید! آنچه مىگوید چیزى جز وحى که (از جانب الله) بر او نازل شده نیست».
به این ترتیب خداوند، پیامبرشصرا از گمراهی و هویپرستی بری میشمارد. و در جای دیگر میفرماید: ﴿وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَٰنُۖ إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومٗا جَهُولٗا ٧٢﴾[الأحزاب: ۷۲]. «اما انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود».
«ظلوم» کسی است که هویپرستی میکند و «جهول» همان گمراه است.
وضعیت اهل بدعت که مخالف قرآن و سنت هستند، نیز چنین بوده، و جز از ظن و گمان و آرزوها و امیال نفسانیشان پیروی نمیکنند، و دچار گمراهی و هویپرستی شدهاند، مخصوصاً روافض. زیرا از همه بیشتر گمراه و هویپرستند، با بهترین اولیای خدا بعد از پیامبران – که همانا سابقین نخستین مهاجر و انصار و پیروان خوب ایشانند – دشمنی میورزند، و با کفار و منافقان یهودی، مسیحی، مشرک و اصناف مختلف ملحدان مثل نصیریه، اسماعیلیه و غیره دوست بوده و دوستی میکنند. بنابراین هنگام اختلاف و منازعه بین مؤمنان و کفار در مورد پروردگار، چه در عرصه مشاجرات گفتاری، و چه در عرصه عمل مثل جنگهای بین مسلمانان با اهل کتاب و مشرکان، طبیعی است که روافض، مشرکان و اهل کتاب را بر علیه مسلمانان یاری دهند، همچنانکه این کار به مرات تکرار و تجربه شده است، مثل یاری مغولان و غیره بر ضد مسلمانان در خراسان، عراق، جزیره، شام و ... و مثل یاری مسیحیان بر علیه مسلمانان در شام و مصر و موارد متعدد دیگر [۱۱].
در یکی از بزرگترین حوادثی که در قرن چهارم و هفتم روی داد و مغولان کافر به سرزمینهای اسلامی هجوم آورند و تعداد بیشماری از مسلمانان را قتل عام نمودند، روافض بیشترین دشمنی با اسلام و همکاری با کفار را از خود به یادگار گذاشتند. و همچنین همکاریشان با یهود مشهور است، به گونهای که مردم آنها را حمار یهود نامیدهاند.
[۹] - این حدیث را بخاری در مواضع متعدد ذکر کرده است، نگا: ۳/۵۸، کتابالبیوع، ومسلم: ۳/۱۱۶۴، کتاب البیوع. [۱۰] - ابن ماجه این حدیث را به صورت مرفوع از جابر در سنن : ۱/۹۶-۹۷، نقل کرده که ضعیف است. [۱۱] - و عراق و افغانستان در حال حاضر.