مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۳): روافض دروغگوترین مردم بوده و از قدیم همین گونه بوده‌اند و اهل علم نیستند

فصل (۳): روافض دروغگوترین مردم بوده و از قدیم همین گونه بوده‌اند و اهل علم نیستند

و ما – ان شاء الله – راه درست در معرفت کتاب «منهاج الندامة» را به یاری خدا بیان می‌کنیم. این مرد مسلک شیوخ رافضی متقدم خود مثل ابن نعمان مفید و پیروانش مثل کراجکی، ابوالقاسم موسی، طوسی و امثال آن‌ها را پیموده است.

روافض اساساً اهل علم نبوده و در طریق نظر و مناظره و معرفت ادله و موانع و معارض ادله مهارتی ندارند، همچنانکه نسبت به معرفت منقولات و احادیث و آثار و تفکیک صحیح آن از سقیم، جاهل‌ترین مردم‌اند، و بیشترین اعتمادشان در منقولات بر تواریخی است که سند آن‌ها منقطع بوده، و بسیاری از آن را افراد معروف به کذب و الحاد جعل کرده‌اند.

و علمایشان بر منقولات افرادی مثل ابی‌مخنف لوط بن یحیی، هشام بن محمد بن سائب و امثال این دو که در نزد علماء به کذب و دروغ معروفند، اعتماد می‌کنند. البته امثال این دو از گرانقدرترین معتمدانشان در نقل می‌باشد، زیرا روافض بر افرادی اعتماد می‌کنند که در نهایت جهالت و افتراء هستند، افرادی که حتی در کتب هم ذکر نمی‌شوند و علمای رجال آن‌ها را اصلا نمی‌شناسند.

علمای متخصص در نقل و روایت و اسناد متفق‌اند بر این‌که روافض دروغگوترین طایفه هستند، و دروغگویی در بین آن‌ها سابقه طولانی دارد، و به همین دلیل ائمه این علوم، این طائفه را با کثرت کذب و دروغ از سایرین تفکیک می‌نمایند.

ابوحاتم رازی می‌گوید: از یونس بن عبدالأعلی شنیدم که می‌گفت: اشهب بن عبدالعزیز گفت: از مالک در مورد روافض پرسیده شد، جواب داد: با آن‌ها صحبت نکنید و از آن‌ها روایت ننمایید زیرا آن‌ها دروغگو هستند.

ابوحاتم می‌گوید: حرمله نقل می‌کند که از شافعی شنیدم که می‌گفت: کسی را ندیده‌ام که از روافض بیشتر به دروغ سوگند یاد کند.

مؤمل بن إهاب می‌گوید: از یزید بن هارون شنیدم که گفت: از هر صاحب بدعتی که داعی آن بدعت نباشد، حدیث بنویسید به جز روافض، زیرا آن‌ها دروغگو هستند.

محمد بن سعید اصفهانی می‌گوید: از شریک شنیدم که می‌گفت: علم را از هرکس که ملاقات نمودم، برگرفتم به جز روافض. زیرا آن‌ها حدیث جعل می‌کنند و همان را دین خود می‌شمارند.

و این شریک، همان شریک بن عبدالله قاضی، قاضی کوفه است و از معاصران ثوری و ابوحنیفه می‌باشد و کسی است که خودش به صراحت می‌گوید: من شیعه هستم و با این وجود نظر ایشان در مورد شیعه چنین است.

ابومعاویه می‌گوید: از اعمش شنیدم که می‌گفت: مردم [زیادی] را دیدم که یاران مغیره بن سعید را جز دروغگو و کذاب نمی‌نامند.

اعمش می‌گوید: مبادا این را بگویید، زیرا من می‌ترسم که [روافض] بگویند: اعمش را با زنی دیده‌ایم.

این آثار صحیح بوده وابوعبدالله ابن بطه در «إبانة الکبرى» و نیز دیگران آن را روایت نموده‌اند.

ابوالقاسم طبری نقل می‌کند که شافعی می‌گفت: از بین اهل هوی و هوس هیچ قومی را ندیده‌ام که بیشتر از روافض شهادت به دروغ بدهد. این معنی اگرچه صحیح است ولی الفاظ سابق این اثر از آن شافعی است.

و مقصود این است که همه علماء بر این قول متفق‌اند که دروغ در بین روافض از همه طوایف بیشتر رایج است.

اصل بدعت روافض از الحاد و زندیقی سرچشمه می‌گیرد، و به عمد دروغ‌گفتن در بین آن‌ها بسیار است، و خود به آن اقرار می‌کنند، به گونه‌ای که می‌گویند: تقیه دین ماست، و تقیه یعنی این‌که یکی از آن‌ها چیزی به زبان بیاورد که مخالف درون و باطنش می‌باشد، و این همان کذب و نفاق است. با این وجود روافض ادعا می‌کنند که تنها آن‌ها مؤمن می‌باشند. و سابقان نخستین را مرتد و منافق می‌دانند، و آنچه را که خود در آن سرآمد همه هستند به دیگران نسبت می‌دهند، زیرا در بین گروههایی که در ظاهر مسلمان شده‌اند، هیچ گروهی از روافض به نفاق و ارتداد نزدیک‌تر نیست. و منافقان و مرتدان هیچ طایفه‌ای به اندازه منافقان و مرتدان روافض نمی‌باشند، و این در بین غالیان از نصیریه و غیره و ملحدان و اسماعیلیه و امثال آن‌ها مشهود است.

و تکیه‌گاه روافض در امور شرعی، مطالبی است که از بعضی از اهل بیت برایشان نقل می‌شود که بعضی از آن منقولات صحیح است و بعضی هم عمداً و یا سهواً به دروغ نسبت داده شده است. و علمایشان مثل علمای حدیث نیستند که بتوانند منقولات صحیح را از ضعیف تفکیک کنند. و در صورت صحت نقل، سه اصل را پشتوانه پذیرفتن خبر واحد اهل بیت نموده‌اند:

۱- اهل بیت مثل پیغمبرصمعصوم هستند.

۲- هرچه را که یکی از اهل بیت می‌گوید، از پیغمبرصنقل می‌کند و به این ترتیب ادعای عصمت آن نقل را می‌کنند.

۳- اجماعی که یکی از عترت در آن باشد، حجت است و ادعا می‌کنند که عترت دوازده نفرند، و ادعا می‌کنند که هرچه از یکی از آن‌ها نقل شود، همه عترت بر آن اجماع نموده‌اند.

این پشتوانه اصول پذیرش اخبار در نزد روافض است، و همچنانکه در جای خود بیان می‌کنیم این اصول فاسد هستند. روافض بر قرآن تکیه نمی‌کنند، بر حدیث اعتماد نمی‌ورزند، و اجماع را تنها به این دلیل می‌پذیرند که معصوم در آن سهیم است، قیاس را نمی‌پذیرند، حتی اگر واضح و آشکار باشد.

و در مسایل عقلی و نظری نیز متأخرانشان فی‌الجمله بر کتب معتزله اعتماد می‌نمایند. و معتزله، هم عاقل‌ترند و هم صادق‌تر. هیچیک از معتزلی‌ها خلافت ابوبکر، عمر و عثمانشرا مورد طعن قرار نمی‌دهد، و بلکه معتزله بر صحت خلافت آن‌ها اتفاق‌نظر دارند.

در مورد تفضیل خلفاء بر یکدیگر نیز بزرگان معتزلی و جمهور ایشان ابوبکر و عمر را افضل می‌دانند، و بعضی از متأخرانشان در مسأله تفضیل قائل به توقف‌اند، و بعضی نیز علی را افضل می‌دانند، و بین این‌ها و بین زیدیه نسبت و ارتباطی به خاطر تشابه در مسایل توحید، عدل، امامت و تفضیل پدید آمده است.