مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۱۲۷): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَبر امامت علیس

فصل (۱۲۷): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَبر امامت علیس

رافضی می‌گوید: برهان بیست و ششم فرموده: حق تعالی است: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَۖ وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ[الحديد: ۱۹].

«کسانى که به خدا و رسولانش ایمان آوردند و میان هیچیک از آنان فرق نگذاشتند، آن‌ها صدیقین و شهدا نزد پروردگارشانند».

احمد بن حنبل به نقل از ابن ابی لیلی و او از پدرش روایت می‌کند که گفت: رسول خدا صفرمود: صدیقان سه نفر هستند: حبیب بن موسی النجار مؤمن آل یاسین، آن‌که گفت: ای قوم من از فرستاده‌ها پیروی کنید. و حزقیل مؤمن آل فرعون که گفت: آیا مردی را به خاطر آن‌که می‌گوید پروردگار من خداوند است می‌کشید. و علی بن ابو طالب نفر سوم است، و او بهترین‌شان است.

ابن مغازلی فقیه شافعی و مؤلف کتاب «الفردوس» نیز مانند همین روایت را نقل کرده‌اند و این فضیلتی است که بر امامت علی دلالت می‌کند.

پاسخ این روایت رافضی هم‌ از چند وجه داده می‌شود. یکی: مطالبه صحت و درستی حدیث. اولاً این حدیث در مسند احمد نیامده است. مجرد روایت آن هم در باب فضایل اگر احمد آن را روایت کرده باشد – به اتفاق اهل فن نشان دهنده‌ی صحت و سندیت حدیث نیست. او هم تا حدودی روایات دیگران را نقل می‌کند هر چند صحت‌شان ثابت نشده باشد. هر که کمی اطلاع داشته باشد می‌داند که احمد بن حنبل در مورد هر حدیثی که در باب فضایل کتابش می‌آورد نمی‌گوید: این حدیث صحیحی است. احادیثی که وی در مسند خود ذکر کرده احادیثی هستند که از راویان معروف و ناقلان شناخته شده روایت شده و کذب بودنشان معلوم و مشخص نیست، بعضى از این احادیث دلایلی نیز هست که نشان می‌دهد ضعیف یا باطل و بی‌اساس هستند؛ با این حال اکثریت احادیث آن احادیثی خوب و قابل اعتنا و استدلال هستند و از احادیث موجود در سنن ابو داود بهترند. در هر حال احمد در باب کتاب فضایل خود حدیثی چون مورد ذکر شده ندارد.

از آنجا که احمد این حدیث را نه در مسند و نه در کتاب «فضایل» ذکر نکرده، می‌باید گفت که از زیادات قطیعی است.

دوم: این حدیث را درباره رسول خدا صبر ساخته‌اند و حدیثی جعلی است.

سوم: در کتاب صحیح بدون وجه تسمیه بجز علی صدیق دیگر هم داریم همچون ابوبکر صدیق، پس چطور گفته می‌شود: صدیقان سه نفرند؟

علاوه بر این در صحیحین از انس روایت شده که: پیامبر صاز کوه اُحد بالا رفت و ابوبکر و عمر و عثمان به دنبال او بالا رفتند. که کوه به لرزه درآمد، آنگاه پیامبر صفرمود: «ای اُحد استوار بمان که بر تو نیست جز یک پیامبر، یک صدیق و دو شهید» [۲۳۳].

وجه چهارم: خداوند متعال مریم را هم صدیقه نامیده است، پس چطور می‌توان گفت: صدیقان سه نفر هستند؟!

وجه پنجم: اگر مقصود گوینده از قول: صدیقان سه تن هستند، این است که صدیقی جز سه تن مذکور وجود ندارد، که این کذبی مخالف کتاب و سنت و اجماع مسلمانان است. نیز اگر مراد آن باشد که مصادیق صدیق بودن کامل آن سه تن هستند و بس که این هم خطاست. چرا که امت ما بهترین امت در میان همه امت‌هاست، چگونه ممکن است که صدیق‌های موسی و عیسی بهتر از صدیقان محمد باشند؟

وجه ششم: خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَۖ وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ.

اقتضای این عبارت این است که هر فرد مؤمنی که به خدا و رسولانش ایمان بیاورد صدیق می‌باشد.

وجه هفتم: اگر صدیق کسی است که استحقاق امامت دارد، پس سزاوارترین مردم برای صدیق بودن ابوبکر است؛ چرا که او کسی است که این اسم به دلایل فراوان و به تواتر خاص و عام برای او به ثبت رسیده است، بطوری که دشمنان اسلام هم این را می‌دانند، در نتیجه او مستحق امامت است، اما اگر صدیق بودن او مستلزم امامت نیست کلاً حجت مورد بحث باطل می‌شود.

[۲۳۳] - نگا: بخاری کتاب فضائل اصحاب، باب فرموده پیامبرص «لو کنت متخذاً خلیلاً». الخ و نگا: مسلم (۴/۱۸۵۵).