فصل (۱۲۲): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت آیۀ (هل أتی) بر امامت علیس
رافضی میگوید: «برهان بیست و یکم: سوره «انسان» است، در تفسیر ثعلبی از سلسله راویان مختلف روایت شده که گفتهاند: حسن و حسین بیمار شده بودند. جدشان رسول خدا صو عامه مردم به عیادتشان آمده بودند، پس گفتند ای ابا الحسن برای شفای دو فرزندت نذری بکن، پس او نذر سه روز روزه کرد، مادرشان فاطمه هم نذری کرد و کنیزشان نیز بخشش نقرهای را نذر کرد، پس آن دو خوب شدند در حالی که اهل بیت محمد هیچ مالی نه زیاد و نه کم سراغ نداشتند، لذا علی سه پیمانه جو قرض کرد. فاطمه برخاست و یکی از آن سه پیمانه را آرد کرد و از آن پنج قرص نان پخت کرد. برای هریک از اعضای خانواده یک قرص نان جو. آنگاه علی با پیامبر صنماز مغرب گزارد و چون به منزل بازگشت در مقابلش غذا گذشتند که ناگاه مستمندی به در خانه آمد و گفت: سلام علیکم ای اهل بیت محمد صمستمندی از مستمندان مسلمانان هستم، مرا طعامی بدهید، خدا شما را از سفرههای بهشتی اطعام فرماید، علی این سخنان را شنید، و امر کرد چیزی به او بدهند، اهل خانه آن غذا را به مستمند دادند. و آن روز و آن شب را تنها با آب خالی به پایان رساندند.
چون روز بعد شد فاطمه پیمانه دیگری را به نان تبدیل کرده بود. علی با پیامبرصنماز گزارد و به منزل آمد. چون پیش او غذا گذاشتند، یتیمی به در خانه آمد و بر در ایستاد و گفت: السلام علیکم ای اهل بیت محمد صیتیمی هستم از اولاد مهاجرین که پدرم در روز جنگ عقبه به شهادت رسیده است، به من غذایی بدهید خدا شما را از سفرههای بهشتی طعام دهد. علی سخنان یتیم را شنید، لذا امر کرد چیزی به او دهند، اهل خانه غذایشان را به او دادند. و دو روز و دو شب گذشت که در آن آب خالی خوردند. چون روز سوم شد فاطمه برخاست و پیمانه سوم را هم نان کرد. علی با پیامبر صنماز گزارد و به روال قبل به منزل آمد و سر سفره نشست و غذایی پیش او نهادند، ناگاه اسیری آمد و گفت: آیا ما را به اسارت میگیرید و آوارهمان میکنید اما طعامی به ما نمیدهید، مرا غذایی بدهید که اسیر محمدم خداوند از سفرههای بهشت به شما طعام دهد! علی سخنان اسیر را شنید پس امر کرد چیزی به او دهند. اهل خانه غذایشان را به او دادند. و سه روز و سه شب را تنها با آب خالی به پایان رساندند.
چون روز چهارم فرا رسید و آنان نذرهایشان را ادا کرده بودند، علی حسن را با دست راست و حسین را با دست چپ گرفت و نزد رسول خدا صآمد در حالی که هر سه از شدت گرسنگی چون جوجه پرندهها میلرزیدند. چون پیامبر صحسن و حسین را مشاهده کرد فرمود: ای ابا الحسن! از حالتی که در شما میبینم چقدر ناراحت و آزردهام، بیایید با هم به خانه دخترم فاطمه برویم، پس همه به منزل فاطمه رفتند در حالی که او در حجرهی خویش بود و شکمش از شدت گرسنگی به پشتش چسبیده بود. و چشمهایش گود شده بود، وقتی پیامبر صاو را اینگونه دید فرمود: از خدا میخواهم که به فریاد ما رسد اهل بیت محمد از گرسنگی میمیرند!
همان لحظه جبرئیل بر محمد صفرود آمد و گفت: ای محمد دریافت کن تبریک و تهنیت خداوند را درباره اهل بیتت، فرمود: چه چیزی دریافت کنم ای جبرئیل؟ و جبرئیل سوره «هل أتى على الإنسان حين»را بر او خواند.
و این سوره بر فضایل زیادی دلالت دارد که نه در گذشته و نه در آینده برای کسی جز علی مسلّم نشده است، لذا او از دیگران بهتر است پس او امام میشود.
پاسخ به چند صورت است: یکی: در این مورد هم همچون موارد پیشین خواهان ارائه سند صحیحی برای این حدیث هستیم. و میگوییم صرف اینکه ثعلبی و واحدی و امثال اینان روایت را آوردهاند به اتفاق اهل سنت و تشیّع دلیل بر صحت آن نمیشود. و اگر دو فرد در یکی از مسائل احکام و فضایل با هم منازعه کنند و یکی از آن دو به حدیثی استناد کند که دلیلی برای اثبات صحت آن جز روایت یکی از این مفسران نام برده نداشته باشد، دلیل او نه صحت روایتش را ثابت میکند و نه به اتفاق علما حجتی برای فرد مقابلش میشود.؟
دوم: این حدیث به اتفاق حاذقان در علم حدیث از احادیث جعلی و دروغین است، و ما در این باب نظر همین پیشوایان و ارباب نظر را نقل میکنیم.
وجه سوم: دلائل فراوانی هست که کذب بودن این حدیث را نشان میدهد، از آن جمله: علی در مدینه با فاطمه ازدواج کرد، و چنانکه در صحیح آمده بعد از غزوه بدر زندگی مشترکشان را با هم آغاز نمودند. حسن و حسین هم سه یا چهار سال بعد از ازدواج آن دو به دنیا آمدند. همگان بر این متفقند که علی در مدینه با فاطمه ازدواج کرد و جز در مدینه دارای فرزند نشد. و این از جمله علوم عمومی و متواتر است که هرکس کمترین اطلاعی از چنین اموری دارد آن را میداند.
سوره (هل أتى) به اتفاق اهل تفسیر و نقل و حدیث مکی است، و هیچکس از علمای نص نگفته که آن سورهای مدنی است. سبک و سیاق آن هم همان اسلوب سورههای مکی در بیان اصول دینی مشترک انبیاء همچون ایمان به خداوند و روز آخرت و یادآوری آفرینش و رستاخیز موجودات است.
لذا چنانچه سوره در مکه و پیش از ازدواج علی با فاطمه نازل شده باشد، معلوم میشود که روایت نزول سوره بعد از مریض شدن حسن و حسین دروغ و کذب محض است.
وجه چهارم: سیاق این حدیث و عبارات آن نشان میدهد که ساخته و پرداختهی جاهلان دروغگویان است، از جمله در عبارت: «جدشان و عموم عربها به عیادتشان آمدند». باید گفت: عموم عربها در مدینه ساکن نبودند، عربهای کافر هم برای عیادت بالین حسن و حسین نمیرفتهاند، نیز در خصوص عبارت: «گفتند: ای ابا الحسن برای شفای دو فرزندت نذری بکن». باید گفت علی دینش را از آن عربها نمیگرفت بلکه آن را از پیامبر صفرا میگرفت، پس اگر سخن آنان امر به معروف یا عبادتی بود، مطمئناً رسول خدا صاز آن عربها برای اظهار آن سزاوارتر بود. و اگر عبادت نبوده، علی هم مطابق خواسته آنان عمل نمیکرده است، علاوه بر این چطور علی این سخن را بدون مراجعه و نظرخواهی از رسول خدا صمیپذیرد؟!
وجه پنجم: در صحیحین از پیامبر صروایت است که ایشان از نذر کردن نهی کرده و فرمودند: «نذر خیری را به دنبال نمیآورد، بلکه بوسیله آن تنها از بخیل چیزی گرفته میشود» [۲۲۷].
عدم آگاهی علی و فاطمه و سایر اهل بیت از چنین چیزی که عموم امت از آن مطلعاند خللی در علم آنان به شمار میآید، که در آن صورت پس ادعای عصمتشان چه میشود.
اما اگر از این حدیث و نهی پیامبر صخبر داشتهاند و علیرغم این، کاری را انجام دادهاند که نه اطاعت از فرمان خدا و رسول اوست، و نه فایدهای برایشان در بر دارد، حتی از آن نهی هم شدهاند – حال چه آن نهی، نهی تحریم باشد و چه نهی تنزیه – در آن صورت خللی یا در دینشان آمده و یا در عقل و علمشان.
وجه ششم: علی و فاطمه کنیزی به نام فضه نداشتهاند، حتی اطلاعی نیست که در شهر مدینه کنیزی فضه نام وجود داشته است. هیچیک از علمای معتبر هم که احوال جزئی و کلی و ریز و درشت زندگی پیامبر صو اصحاب ایشان را ذکر کردهاند چنین کنیزی را نشناختهاند.
وجه هفتم: در صحیح حدیث صحیحی درباره یکی از انصار آمده که وی شام خانهاش را به مهمانش داد و دختر کوچکش را گرسنه خواباند. خود و همسرش هم گرسنه سر به بالین شب گذاشتند، خداوند متعال هم چنین نازل فرمود که: ﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ﴾[الحشر: ۹]. «آنها (مهاجرین) را بر خود مقدم میدارند هر چند در خودشان احتیاجی مبرم باشد».
این مدح و ستایش بزرگتر از مدح به فرموده دیگر الهی است که: ﴿وَيُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡكِينٗا وَيَتِيمٗا وَأَسِيرًا ٨﴾[الإنسان: ۸]. «و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند».
و این چون فرموده دیگر است که: ﴿وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ﴾[البقرة: ۱۷۷]. «و مال (خود) را، با همه علاقهاى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان».
هشتم: در این قصه اموری است که روا نیست به علی و فاطمه (ك) نسبت داده شوند؛ چون بر خلاف فرامین و دستورات شرع است: از آن جمله گرسنه نگه داشتن کودکان به مدت سه روز تمام، چرا که چنین گرسنگی طولانیای ممکن است باعث تباه شدن عقل و جسم و دین کودک بشود.
البته این با قصه آن مسلمان انصاری فرق میکند چون انصاری تنها یک شب خانوادهاش را بدون شام خوابانید، این را غالباً کودکان میتوانند تحمل کنند، بر خلاف سه روز و سه شب متوالی که غیر قابل تحمل است.
نهم: در قصه آمده است که پسر بچه یتیم گفت: «پدرم در روز عقبه شهید شد» و این دروغی آشکار است. چون در شب عقبه جنگی رخ نداد. پیامبر صپیش از هجرت در شب عقبه با انصار بیعت کردند و این پیش از فرمان یافتن پیامبر صبرای جهاد بود. این نشان میدهد که این روایت دروغین بر ساختهی جاهلترین افراد نسبت به سیره پیامبر صاست، و اگر او میگفت: «پدرم روز احد شهید شد»، قابل باورتر بود.
دهم: باید گفت: پیامبر صنفقهی فرزندان شهدایی را که در غزوهها همراه او به شهادت میرسیدند به عهده میگرفتند، از این رو بود که وقتی فاطمه از ایشان خادمی خواست به او فرمود: «یتیمان بدر را رها نمیکنم تا به تو بدهم».
[۲۲۷] - نگا: بخاری : (۸/۱۲۶-۱۲۵) و مسلم (۳/۱۲۶۰-۱۲۶۱).