مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۱۲۶): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت ﴿يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُبر امامت علیس

فصل (۱۲۶): بطلان ادعای رافضی در مورد دلالت ﴿يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُبر امامت علیس

رافضی می‌گوید: «برهان بیست و پنجم: فرموده حق تعالی است: ﴿فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُ[المائدة: ۵۴].

«خداوند جمعیتى را مى‏آورد که آن‌ها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند».

ثعلبی می‌گوید: در شأن علی نازل شده است، و این نشان می‌دهد که او بهتر است و او امام بر حق است.

پاسخ به چند صورت است: اولاً این سخن در مورد ثعلبی واقعیت ندارد و دروغ است، ثعلبی در تفسیرش از این آیه گفته است: «علی، قتاده و حسن گفته‌اند: مراد آیه ابوبکر و یاران اوست، و مجاهد گفته است: مراد اهل یمن است». حدیث عیاض بن غنم هم: مقصود آیه را اهل یمن بر شمرده، و حدیث گفته است: «اهل یمن آمده‌اند» [۲۳۰]. لذا ثعلبی نقل کرده که علی مصداق آیه را ابوبکر و یارانش تفسیر کرده است.

وجه دوم: این سخنی بی‌دلیل است و نباید آن را پذیرفت.

سوم: این حدیث را روایت مشهورتر و شفاف‌تر در این زمینه در تعارض است. یعنی با روایت نازل شدن آیه در شأن ابوبکر و یاران او که در کنار ابوبکر با طوایف مرتد جنگیدند. و این چنانکه گذشت نزد مردم معروف است، ولی این دروغگویان خواسته‌اند فضایلی را که برای ابوبکر آمده به علی نسبت دهند، و این از قبیل خدعه‌های زشتی است که تنها دامن صاحبش را می‌گیرد و بس.

چهارم: چیزی که به طور متواتر از راویان متعدد نقل شده است این است که سرکوب‌کننده اهل رده (طوایف مرتد) ابوبکر صدیقساست. کسی که مسیلمه کذاب مدعی پیغمبری و دنباله‌روانش از بنی حنیفه و اهل یمامه را به هلاکت رساند، که گفته شده: حدود صد هزار یا بیشتر بوده‌اند، و با طلیحه اسدی که در نجد ادعای پیامبری کرده بود و پیروان زیادی از قبایل اسد و تمیم و غطفان داشت جنگید، سجاح نام زنى است که ادعای پیغمبری کرد و مسیلمه کذاب با او ازدواج کرد، یعنی مرد کذاب با زن کذابه وصلت کرد.

آری رزمندگان علیه مرتدین کسانی هستند که خدا دوستشان دارد و خدا را دوست می‌دارند، و همانها شایسته‌ترین افراد به دخول در مصداق آیه هستند، مسلمانانی که با کفار روم و ایران هم جنگیدند همین طور جزء مصادیق آیه‌اند و از آن‌هاست ابوبکر و عمر و دنباله‌روانشان از اهل یمن و سایر مردم، به همین خاطر روایت شده که وقتی این آیه نازل شد از پیامبر صدرباره مصادیق آیه سؤال شد و ایشان اشاره به ابو موسی اشعری کرده و فرمودند: «آنان قوم این مرد هستند» [۲۳۱].

این امری مسلّم از طریق تواتر و منطق است که همه کسانی که اسلام را استوار کرده و در هنگام ارتداد طوایف ایستادگی کردند و با مرتدان و کافران جنگیدند، از مصادیق این فرموده هستند که: ﴿فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ[المائدة:۵۴].

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هرکس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانى نمى‏رساند؛ خداوند جمعیتى را مى‏آورد که آن‌ها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آن‌ها در راه خدا جهاد مى‏کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند».

در مورد علیستردیدی نیست که از کسانی است که خدا را دوست داشته و خدا دوستشان دارد. اما او از ابوبکر و عمر و عثمان برای مصداق این آیه بودن سزاوارتر نیست. جهاد او با کفار و مرتدین نیز ارزشمندتر از جهاد این سه تن با آنان نیست. مصحلتی هم که بواسطه او برای دین بدست آمده عظیم‌تر از مصلحت بدست آمده توسط ایشان نیست. هریک از این اصحاب بزرگوار دارای سعی مشکور و عمل مبرور و آثار و اعمال صالح و ارزنده در اسلام هستند. که خداوند نیز بهترین پاداش‌ها را در عوض کارشان به ایشان خواهد داد، آری آنان خلفای راشد و پیشوایان هدایت یافته‌ای هستند که به حق داوری کردند و به حق عدالت پیشه کردند.

اما کافر و فاسق دانستن امامان سنت و جماعت که نفعشان در دین و دنیا بیشتر بوده، و خدا یا شریک خدا و رسول خدا صشمردن کسی که به اندازه‌ی هیچیک از آن افراد منشأ خیر نبوده است. نیز امام معصوم دانستن، چنین کس، و فرض این‌که هرکس به معصومیت او ایمان نیاورد کافر است، و مسلمان دانستن کفار مرتدی که ابوبکر و عمر با آنان جنگیدند. و کافر شمردن مسلمانانی که پنج بار نماز می‌گزارند و ماه رمضان را روزه می‌گیرند، و به حج خانه خدا می‌روند، و به قرآن ایمان دارند ؛ کافر شمردن اینان صرفاً به خاطر جنگیدن و پیکار با آن مرتدان؛ این‌ها همه کار افراد اهل جهل و دروغ و ظلم و الحاد در دین اسلام است، کار کسانی است که نه عقل دارند و نه دین و نه ایمان.

وجه پنجم: بر فرض که آیه در شأن علی نازل شده باشد. آیا می‌توان ادعا کرد: آیه مختص به اوست در حالی که لفظ آن تصریح دارد که مراد یک گروه یا جماعت است؟ خداوند می‌فرماید: ﴿مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓتا آنجا که فرمود: «لومة لائم» [۲۳۲]آیا این الفاظ تصریح ندارد که اینان یک مرد نیستند؟ و اصلاً مرد در زبان عربی گروه نامیده نمی‌شود: نه در حقیقت و نه مجازاً.

اگر بگویند: مراد علی و شیعه اوست.

جواب می‌دهیم: اگر آیه افراد دیگری غیر از علی را قصد کرده باشد، پس شکی نیست که مقابله‌کنندگان با کفار و مرتدان از کسانی که با اهل قبله جنگیدند برای دخول در مصداق‌های آیه سزاوارترند، مثلاً تردیدى نیست که یمنی‌هایی که در صف ابوبکر و عمر و عثمان جنگیدند از رافضیان برای دخول در مصداق آیه شایسته‌ترند. رافضیانی که با یهود و نصارا و مشرکین دوست و با پیشگامان نخستین اصحاب دشمن‌اند.

وجه ششم: فرموده: ﴿فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥلفظی مطلق و کلی دارد که کسی یا کسان خاصی را تعیین نکرده است، و هرکس را که دارنده این صفات باشد در بر دارد، و این صفات به ابوبکر و علی اختصاص ندارد، و اگر به یکی از آن دو مختص نیست پس از جمله خصائص‌شان هم قرار نمی‌گیرند، لذا بهتر بودن فرد بخاطر این امر از سایرین بی‌اساس و باطل است، چه رسد به این‌که به خاطر داشتن آن مستحق امامت هم بشود.

این آیه می‌خواهد بگوید که تا روز قیامت هر گاه کسی یا گروهی از دین اسلام برگردد و مرتد شود خداوند گروه‌هایی را به جای آن می‌آورد که دوستشان دارد و دوستش می‌دارند، آنان بر مؤمنان فروتن و بر کافران سرافرازند و با آن مرتدان به جنگ و پیکار می‌پردازند.

[۲۳۰] - نگا: بخاری کتاب مغازی باب «قدوم الأشعریین.» [۲۳۱] - نگا: تفسیر طبری (۱۰/۴۱۴-۴۱۵) تصحیح محمود شاکر. [۲۳۲] - ترجمه کامل آیه در صفحات پیش آمد.