فصل (۱۶۸): رد بر کذب و نادانی رافضی در مورد موقف علیسدر روز احزاب
رافضی میگوید: در جنگ احزاب که همان غزوه خندق است زمانی که پیامبر صاز کندن خندق فارغ شد سپاه قریش در حال که ابوسفیان در پیشاپیش آن بود به همراه کنانه و اهل تهامه که (۱۰) هزار نفر بودند رسیدند.
غطفان و به دنبال آن مردم نجد آمدند. آنها در اطراف مسلمانان خیمه زدند. همچنانکه خداوند درباره آنها میفرماید: ﴿إِذۡ جَآءُوكُم مِّن فَوۡقِكُمۡ وَمِنۡ أَسۡفَلَ مِنكُمۡ﴾[الأحزاب: ۱۰].
«(به خاطر بیاورید) زمانى را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند)».
پیامبر صبه همراه سه هزار نفر از مسلمانان از شهر خارج شد. خندق میان آنها قرار داشت. مشرکان با یهودیان متحد شدند. مشرکان به فراوانیشان و اتحاد با یهودیان مغرور شدند. عمرو بن عبدود و عکرمه بن ابوجهل از تنگه خندق به سوی مسلمانان آمدند و مبارزهطلبی کردند، علی برخاست، و پاسخ او را داد. پیامبر صبه او فرمود: او عمرو است. سپس برای دومین و سومین بار مبارزهطلبی کرد و هر بار علی برمیخاست و پیامبر صبه او میفرمود: او عمرو است. تا اینکه چهارمین بار پیامبر صبه او اجازه داد. عمرو به او گفت: ای برادر زاده برگرد. دوست ندارم تو را بکشم. علی به او پاسخ داد: با خداوند پیمان بستهام که مردی از قریش تو را به یکی از دو راه فرا نخواند مگر آن را از او بستانم و من تو را به اسلام فرا میخوانم. عمرو گفت: مرا بدان نیازی نیست. علی گفت: تو را به مبارزه دعوت میکنم. عمرو گفت: بسیار مشتاقم تو را بکشم. علی گفت: بلکه من بیشتر دوست دارم که تو را بکشم. عمرو خشمگین شد و از اسبش پایین آمد. آن دو با یکدیگر جنگیدند تا اینکه در پایان علی او را کشت و عکرمه شکست خورد. سپس بقیه مشرکان و یهودیان شکست خوردند. پیامبر صدر این جنگ درباره او فرمود: کشتن عمرو بن عبدود توسط علی از عبادت انس و جنّ بهتر و برتر بود.
در پاسخ باید گفت: اولاً اسناد این روایت و بیان صحت آن کجاست؟
ثانیاً: در ذکر این غزوه نیز چندین مورد دروغگویی صورت گرفته است. از جمله اینکه سپاه قریش، کنانه، و اهل تهامه (۱۰) هزار نفر بودند. باید دانست که همه احزاب از قریش، کنانه، اهل تهامه، مردم نجد یعنی تمیم، بنیاسد و غطفان و یهودیان تشکیل شده بود که مجموعاً (۱۰) هزار نفر بودند. احزاب سه دسته بودند:
الف) قریش و هم پیمانانشان که مردم مکه و اطراف آن بودند.
ب) مردم نجد یعنی قبایل تمیم، أسد و غطفان و قبایل دیگر.
ج) یهودیان بنی قریظه.
اما در پاسخ ادعای او که میگوید: عمرو بن عبدود و عکرمه بن ابوجهل سوار بر اسب از باریکه خندق گذشتند و با کشته شدن عمرو مشرکان و یهودیان شکست خوردند، باید گفت: این دروغ آشکاری است. مشرکان و یهودیان پس از کشته شدن عمرو همچنان به محاصره مسلمانان ادامه دادند تا اینکه نعیم بن مسعود در میانشان به تاخت و تاز پرداخت و خداوند از آسمان باد شدید و فرشتگان را نازل کرد.
خداوند متعال میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱذۡكُرُواْ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ جَآءَتۡكُمۡ جُنُودٞ فَأَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحٗا وَجُنُودٗا لَّمۡ تَرَوۡهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرًا ٩ إِذۡ جَآءُوكُم مِّن فَوۡقِكُمۡ وَمِنۡ أَسۡفَلَ مِنكُمۡ وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠ ١٠ هُنَالِكَ ٱبۡتُلِيَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَزُلۡزِلُواْ زِلۡزَالٗا شَدِيدٗا ١١ وَإِذۡ يَقُولُ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ مَّا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ إِلَّا غُرُورٗا ١٢ وَإِذۡ قَالَت طَّآئِفَةٞ مِّنۡهُمۡ يَٰٓأَهۡلَ يَثۡرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمۡ فَٱرۡجِعُواْۚ وَيَسۡتَٔۡذِنُ فَرِيقٞ مِّنۡهُمُ ٱلنَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوۡرَةٞ وَمَا هِيَ بِعَوۡرَةٍۖ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارٗا ١٣ وَلَوۡ دُخِلَتۡ عَلَيۡهِم مِّنۡ أَقۡطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُواْ ٱلۡفِتۡنَةَ لَأٓتَوۡهَا وَمَا تَلَبَّثُواْ بِهَآ إِلَّا يَسِيرٗا ١٤ وَلَقَدۡ كَانُواْ عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ مِن قَبۡلُ لَا يُوَلُّونَ ٱلۡأَدۡبَٰرَۚ وَكَانَ عَهۡدُ ٱللَّهِ مَسُۡٔولٗا ١٥ قُل لَّن يَنفَعَكُمُ ٱلۡفِرَارُ إِن فَرَرۡتُم مِّنَ ٱلۡمَوۡتِ أَوِ ٱلۡقَتۡلِ وَإِذٗا لَّا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلٗا ١٦ قُلۡ مَن ذَا ٱلَّذِي يَعۡصِمُكُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِكُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِكُمۡ رَحۡمَةٗۚ وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا ١٧ ۞قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلۡمُعَوِّقِينَ مِنكُمۡ وَٱلۡقَآئِلِينَ لِإِخۡوَٰنِهِمۡ هَلُمَّ إِلَيۡنَاۖ وَلَا يَأۡتُونَ ٱلۡبَأۡسَ إِلَّا قَلِيلًا ١٨ أَشِحَّةً عَلَيۡكُمۡۖ فَإِذَا جَآءَ ٱلۡخَوۡفُ رَأَيۡتَهُمۡ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ تَدُورُ أَعۡيُنُهُمۡ كَٱلَّذِي يُغۡشَىٰ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِۖ فَإِذَا ذَهَبَ ٱلۡخَوۡفُ سَلَقُوكُم بِأَلۡسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى ٱلۡخَيۡرِۚ أُوْلَٰٓئِكَ لَمۡ يُؤۡمِنُواْ فَأَحۡبَطَ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا ١٩ يَحۡسَبُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ لَمۡ يَذۡهَبُواْۖ وَإِن يَأۡتِ ٱلۡأَحۡزَابُ يَوَدُّواْ لَوۡ أَنَّهُم بَادُونَ فِي ٱلۡأَعۡرَابِ يَسَۡٔلُونَ عَنۡ أَنۢبَآئِكُمۡۖ وَلَوۡ كَانُواْ فِيكُم مَّا قَٰتَلُوٓاْ إِلَّا قَلِيلٗا ٢٠ لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا ٢١ وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُواْ هَٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّآ إِيمَٰنٗا وَتَسۡلِيمٗا ٢٢ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيۡهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ وَمِنۡهُم مَّن يَنتَظِرُۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبۡدِيلٗا ٢٣ لِّيَجۡزِيَ ٱللَّهُ ٱلصَّٰدِقِينَ بِصِدۡقِهِمۡ وَيُعَذِّبَ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ إِن شَآءَ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٢٤ وَرَدَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِغَيۡظِهِمۡ لَمۡ يَنَالُواْ خَيۡرٗاۚ وَكَفَى ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱلۡقِتَالَۚ وَكَانَ ٱللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزٗا ٢٥﴾[الأحزاب: ۹-۲۵].
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! نعمت خدا را بر خود به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهایى (عظیم) به سراغ شما آمدند؛ ولى ما باد و طوفان سختى بر آنان فرستادیم و لشکریانى که آنها را نمىدیدید (و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)؛ و خداوند همیشه به آنچه انجام مىدهید بینا بوده است. (به خاطر بیاورید) زمانى را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و زمانى را که چشمها از شدت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مىبردید. آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختى خوردند!. و (نیز) به خاطر آورید زمانى را که منافقان و بیماردلان مىگفتند: «خدا و پیامبرش جز وعدههاى دروغین به ما ندادهاند!». و (نیز) به خاطر آورید زمانى را که گروهى از آنها گفتند: «اى اهل یثرب (اى مردم مدینه)! اینجا جاى توقف شما نیست؛ به خانههاى خود بازگردید!» و گروهى از آنان از پیامبر اجازه بازگشت مىخواستند و مىگفتند: «خانههاى ما بىحفاظ است!»، در حالى که بىحفاظ نبود؛ آنها فقط مىخواستند (از جنگ) فرار کنند. آنها چنان بودند که اگر دشمنان از اطراف مدینه بر آنان وارد مىشدند و پیشنهاد بازگشت به سوى شرک به آنان مىکردند مىپذیرفتند، و جز مدت کمى (براى انتخاب این راه) درنگ نمىکردند! (در حالى که) آنان قبل از این با خدا عهد کرده بودند که پشت به دشمن نکنند؛ و عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و در برابر آن مسؤولند)! بگو: «اگر از مرگ یا کشتهشدن فرار کنید، سودى به حال شما نخواهد داشت؛ و در آن هنگام جز بهره کمى از زندگانى نخواهید گرفت!». بگو: «چه کسى مىتواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند اگر او بدى یا رحمتى را براى شما اراده کند؟!» و آنها جز خدا هیچ سرپرست و یاورى براى خود نخواهند یافت. خداوند کسانى که مردم را از جنگ بازمىداشتند و کسانى را که به برادران خود مىگفتند: بسوى ما بیایید (و خود را از معرکه بیرون کشید)» بخوبى مىشناسد؛ و آنها (مردمى ضعیفند و) جز اندکى پیکار نمىکنند!. آنها در همه چیز نسبت به شما بخیلند؛ و هنگامى که (لحظات) ترس (و بحرانى) پیش آید، مىبینى آنچنان به تو نگاه مىکنند، و چشمهایشان در حدقه مىچرخد، که گویى مىخواهند قالب تهى کنند! اما وقتى حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهاى تند و خشن خود را با انبوهى از خشم و عصبانیت بر شما مىگشایند (و سهم خود را از غنایم مطالبه مىکنند!) در حالى که در آن نیز حریص و بخیلند؛ آنها (هرگز) ایمان نیاوردهاند، از این رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد؛ و این کار بر خدا آسان است. آنها گمان مىکنند هنوز لشکر احزاب نرفتهاند؛ و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست مىدارند در میان اعراب بادیهنشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند؛ و اگر در میان شما باشند جز اندکى پیکار نمىکنند! مسلما براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند. (اما) مؤمنان وقتى لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود. در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضى دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند. هدف این است که خداوند صادقان را بخاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هرگاه اراده کند عذاب نماید یا (اگر توبه کنند) توبه آنها را بپذیرد؛ چرا که خداوند آمرزنده و رحیم است. خدا کافران را با دلى پر از خشم بازگرداند بىآنکه نتیجهاى از کار خود گرفته باشند؛ و خداوند (در این میدان)، مؤمنان را از جنگ بىنیاز ساخت (و پیروزى را نصیبشان کرد)؛ و خدا قوى و شکستناپذیر است».
این بیان میکند که مؤمنان در آن جنگ با مشرکان نجنگیدند و خداوند مشرکان را به وسیله جنگ باز نگرداند. این امر در نظر علمای حدیث، تفسیر، مغازی و تاریخ متواتر است.
چگونه میتوان گفت با جنگ علی و عمرو بن عبدود و کشته شدن عمرو، مشرکان شکست خوردند؟ حدیثی که از پیامبر صذکر کرد که کشتن عمرو توسط علی از عبادت انس و جن بهتر و برتر است، حدیثی ساختگی و موضوع است. به همین دلیل هیچکدام از علمای مسلمان آن را در کتابهای مورد اعتماد روایت نکردهاند. بلکه برای آن اسناد صحیح و حتی ضعیفی شناخته نشده است. این دروغی است که نسبت دادن آن به پیامبر صروا نیست. چگونه ممکن است کشتن یک کافر از عبادت همه انسانها و جنیان برتر باشد؟! این امر کاملاً محال است.