یهودیان و مسیحیان در دو خصلت از روافض برترند:
از یهود پرسیده شد: از امت شما چه کسانی بهتریناند؟ جواب دادند: اصحاب موسی. و از مسیحیان پرسیده شد: از امت شما چه کسانی بهتریناند؟ جواب دادند: حواریون عیسی. و از روافض پرسیده شد: از امت شما چه کسانی بدتریناند؟ جواب دادند: اصحاب محمد.
به روافض امر شد که برای اصحاب محمدصاستغفار کنند ولی آنها اصحاب محمدصرا سب و لعن نمودند. و تا روز قیامت زیر شمشیر زور خواهند ماند، نه میتوانند پرچمی برافرازند، و نه بر راه خود ثابتقدم باشند، و نه بر شعاری مشترک متحد شوند، و نه دعوتشان راه به جایی میبرد، دعوتشان مردود است، آراء و امیالشان مختلف است، و گردهم آمدنشان عین تفرق است، و هر وقت بخواهند آتش فتنهای به پا کنند، خداوند آن را خاموش خواهد کرد.
در مورد روافض اقوالی از شعبی روایت شده که صحت آنها مورد تأیید است، مثلاً میگوید: اگر شیعیان از چهارپایان میبودند حتماً از صنف الاغ میشدند و اگر پرنده میبودند حتماً از صنف نجاستخواران میشدند.
ابن شاهین میگوید: محمد بن عباس نحوی از ابراهیم حربی از ابوربیع زهرانی از وکیع بن جراح از مالک بن مغول نقل میکند که شعبی گفت: اگر شیعیان از چهارپایان میبودند ... . ولی سند معروف این روایت، نقل آن از عبدالرحمن بن مالک بن مغول از پدرش از شعبی است.
ابوعاصم خشیش بن اصرم [۱۶]جریانی را در کتابش نقل میکند که ابوعمرو طلمنکی در کتابش در علم اصول آن جریان را با ذکر طرق اصرم بازگو میکند، و جریان از این قرار است که: ابوجعفر رقی از عبدالرحمن بن مالک بن مغول از پدرش نقل میکند که گفت: به عامر شعبی گفتم: چه کسی تو را از این قوم(روافض) بازداشت در حالیکه یکی از بزرگانشان بودی؟ جواب داد: این قوم را دیدم که دستاویزهایی بیاساس برای خود میتراشند. سپس گفت: ای مالک! اگر از آنها بخواهم بنده و غلام من شوند، یا بخواهم خانهام را از طلا و جواهرات آکنده سازند، و یا بخواهم که خانهام را طواف کنند تا در قبال آن دروغی را به علیسنسبت دهم، این کار را خواهند کرد، ولی سوگند به خدا! هرگز این کار را نخواهم کرد. ای مالک! من همه طوایف هویپرست را دیدهام ولی احمقتر از خشبیه ندیدهام، چنانچه پرنده بودند از صنف نجسخواران میشدند و چنانچه از چهارپایان بودند، الاغ میشدند. ای مالک! اینان از روی رغبت و رهبت وارد اسلام نشدهاند، بلکه برای انتقام و به منظور فتنهانگیزی به اسلام گرویدهاند.
ای مالک! اینها میخواهند به اسلام طعنه بزنند همچنانکه پاولز بن یوشع، پادشاه یهود، بر مسیحیت طعنه زد، و نماز اینها یک وجب هم بالا نمیرود و مورد قبول واقع نمیشود.
علی بن ابیطالبستعدادی از آنها را به آتش کشید و تعدادی را تبعید کرد، یکی از آن تبعیدیها عبدالله بن سبأ یهودی از یهودیان صنعاء است که به سباباط تبعید شد، یکی دیگر ابوبکر کروس است که به جابیه تبعید شد. و علیسگروهی از آنها را با آتش سوزاند، همان گروهی که به نزد ایشان آمده و گفتند: تو همان هستی. فرمود: من چه کسی هستم؟ گفتند: تو پروردگار ما هستی. علیسدستور داد آتشی برافروختند و آنها را در آن انداخت و در مورد آنها فرمود:
لما رأيت الأمر أمراً منكراً
أججت ناري ودعوت قنبراً
یعنی: وقتی آن واقعیت زشت و ناپسند را دیدم آتشم را برافروختم و قنبر – غلامم – را صدا زدم.
ای مالک! مصیبت و بلای اینها بسان مصیبت و بلای یهودیان است:
یهودیان میگویند: فرمانروایی از آن آل داود است، روافض نیز میگویند: امامت جز از آن فرزندان علیسنیست.
یهودیان میگویند: تا هنگام خروج مسیح دجال و نزول شمشیر از آسمان جهاد در راه خدا لازم نیست، و روافض نیز میگویند: تا زمان خروج مهدی از آل محمد و ندا آمدن از آسمان مبنی بر تبعیت از او، جهاد در راه خدا لازم نیست.
یهودیان میگویند: خداوند در هر شبانهروز پنجاه نماز بر ما فرض کرده است، و روافض نیز چنین میگویند.
یهودیان تا آشکارشدن ستارگان نماز مغرب را نمیخوانند و روافض نیز چنیناند و از پیغمبرصروایت شده که: «لا تزال أمتي على الإسلام ما لم تؤخر المغرب إلى اشتباك النجوم» [۱۷].
یعنی: امت من همچنان بر اسلام میماند تا زمانی که نماز مغرب را تا هنگام آشکارشدن ستارگان – مثل یهود – به تأخیر نیندازند.
یهودیان به هنگام نماز قدری از قبله منحرف میایستند و روافض نیز چنیناند.
یهودیان لباسشان را در نماز پایین میاندازند، روافض نیز چنیناند. روایت شده که پیغمبرصاز کنار مردی گذشت که ردایش را پایین کشیده بود، پیغمبر آن را برایش بالا زد.
یهودیان تورات را تحریف کردند، روافض نیز قرآن را تحریف کردند.
یهودیان سجدهگاهی بلند برای نماز صبح اتخاذ میکنند، روافض نیز چنیناند.
یهودیان مخلصانه سلام نمیکنند و بلکه میگویند: السام علیکم و «سام» یعنی مرگ و نابودی، روافض نیز چنیناند.
یهودیان دشمن جبرئیلاند و میگویند: او دشمن ماست، روافض نیز میگویند: جبرئیل درآوردن وحی دچار اشتباه شد.
یهودیان اموال مردم را مباح میشمارند و خداوند در مورد آنها میفرماید: ﴿قَالُواْ لَيۡسَ عَلَيۡنَا فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ سَبِيلٞ﴾[آل عمران: ۷۵]. «ما در برابر امیین (غیر یهود)، مسؤول نیستیم».
و روافض نیز اموال هر مسلمانی را مباح میدانند.
یهودیان مهریهای به همسرانشان نمیدهند و تنها از آنها تمتع میبرند، روافض نیز متعه را جایز میشمارند.
یهودیان [ریختن] خون هر مسلمانی را مباح میدانند، روافض نیز چنیناند.
یهودیان فریبدادن مردم را روا میدانند، روافض نیز چنیناند.
یهودیان میگویند: طلاق جز به هنگام قاعدگی واقع نمیشود، روافض نیز چنیناند.
یهودیان جدایی از کنیزی را که با او همبستر شدهاند، روا نمیشمارند، روافض نیز چنیناند.
یهودیان گوشت ماهی جرّی و مارماهی را حرام میدانند، روافض نیز چنیناند.
یهودیان گوشت خرگوش و طحال را حرام میدانند، روافض نیز چنیناند.
یهودیان مسح بر خفین را جایز نمیدانند، روافض نیز چنیناند.
یهودیان در گور لحد نمیسازند، روافض نیز چنیناند، در حالی که برای پیغمبرصلحد ساخته شد.
یهودیان شاخۀ تر درخت خرما را در کفن مردگانشان میگذارند، روافض نیز چنیناند.
سپس گفت: ای مالک! یهودیان و مسیحیان در یک ویژگی بر روافض فضیلت دارند: از یهودیان پرسیده شد: بهترین امت شما چه کسانی هستند؟ جواب دادند: اصحاب و یاران موسی. از مسیحیان پرسیده شد: بهترین امت شما چه کسانی هستند؟ جواب دادند: حواریون عیسی. و از روافض پرسیده شد: بدترین امت شما چه کسانی هستند؟ جواب دادند: حواریون محمد – که مرادشان طلحه و زبیر است - به روافض امر شد برای یاران محمدصستغفار کنند، ولی آنها را سب و لعن نمودند و تا روز قیامت شمشیر زورگویی بر آنها حاکم خواهد بود، دعوتشان مردود، پرچمشان به زیر و آرایشان پراکنده خواهد بود: ﴿كُلَّمَآ أَوۡقَدُواْ نَارٗا لِّلۡحَرۡبِ أَطۡفَأَهَا ٱللَّهُۚ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادٗاۚ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٦٤﴾[المائدة: ۶۴].
«هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و براى فساد در زمین، تلاش مىکنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد».
ابوالقاسم طبری لالکائی در کتاب «شرح اصول السنة» نیز چنین کلامی را با طرق متعدد که بعضی کاملاً مشابهاند و بعضی دارای زوایدی هستند از وهب بن بقیه واسطی از محمد بن حجر باهلی از عبدالرحمن بن مالک بن مغول نقل میکند. عبدالرحمن بن مالک بن مغول ضعیف است ولی ذم روافض توسط شعبی از طرق دیگر به اثبات رسیده است.
توجه به این نکته ضروری است که واژه رافضی با رد و انکار زید بن علی بن حسین در دوره خلافت هشام مصطلح شد، و این ماجرا به بعد از سال ۱۲۰ یعنی به ۱۲۱ و یا ۱۲۲ هجری، و اواخر خلافت هشام برمیگردد. ابوحاتم بستی میگوید: زید بن علی بن حسین در سال ۱۲۲ و در کوفه به قتل رسید و بر چوب ضخیمی به صلیب کشیده شد، زید از بزرگان و علمای اهل بیت بود و شیعه او را به خود منتسب مینمایند.
[۱۶] - مراد خشیش بن أصرم بن أسود، ابوعاصم نسائی متوفی ۲۵۳ میباشد، نگا: تهذیب التهذیب، ۳/۱۴۲. [۱۷] - منابع این حدیث قبلا ذکر گردید.