مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

فصل (۱۵۶): بطلان ادعای رافضی در مورد این‌که علی دنیا را سه طلاق داده است و برخی از مسائل دیگر

فصل (۱۵۶): بطلان ادعای رافضی در مورد این‌که علی دنیا را سه طلاق داده است و برخی از مسائل دیگر

رافضی می‌گوید: علی دنیا را سه طلاقه کرد و غذای او نان جو بود، آن را تمام می‌کرد تا حسنین در آن غذا نریزند. او لباس‌های خشن می‌پوشید. زره‌اش را آنقدر وصله زده بود که دیگر جایی برای وصله زدن نداشت. حمایل و بند شمشیر و کفشهایش از لیف خرما بود. اخطب خوارزم از عمار روایت می‌کند: از پیامبر صشنیدم که می‌فرمود: «ای علی خداوند تو را به وسیله زینتی آراسته است که هیچ بنده‌ای را به وسیله زینتی دوست داشتنی‌تر از آن نزد خداوند نیاراسته است: تو را در دنیا زاهد و آن را در نظرت منفور کرده است. فقرا را در نظرت دوست داشتنی کرده و تو به پیروی آن‌ها از خودت علاقه‌مند شدی، آن‌ها هم تو را به عنوان امام قبول کردند. ای علی! خوش به حال کسی که تو را دوست داشته باشد و تو را تصدیق و به راستی از تو یاد کند. وای بر کسی که از تو منفور باشد و بر تو دروغ ببندد. اما کسی که تو را دوست داشته باشد و صادقانه از تو یاد کند، برادران ایمان و شریکان تو در بهشت هستند. اما کسی که از تو بیزار و متنفر است و به تو دورغ می‌‌بندد بی‌تردید خداوند آن‌ها را در جایگاه دروغگویان و تکذیب‌کنندگان قرار خواهد داد.

سوید بن غفله می‌گوید: عصر هنگام بر علی وارد شدم دیدم نشسته است و جلویش بشقابی است که در آن شیر داغ ریخته شده است و به علت شدت ترشیدگی بوی شدیدی از آن به مشام می‌رسید و در دستش قرص نان جو بود و گاهی آن را با دستش می‌شکست. چنانچه نمی‌توانست با زانویش آن را می‌شکست. نان را در بشقاب شیر ترشیده خرد کرد و گفت: نزدیک شو و از غذای ما بخور. گفتم: من روزه‌ام. گفت: شنیدم که رسول خدا صمی‌فرمود: کسی که روزه او را از غذایی که دوست دارد باز دارد، خداوند بر خود فرض کرده است که او را از غذای بهشت بهره‌مند سازد. سوید می‌گوید: به کنیزش که ایستاده بود گفتم: وای بر تو ای فضه آیا از خدا درباره این پیرمرد نمی‌ترسی؟ آیا غذای او را از اضافات پاک نمی‌کنید؟ پاسخ داد: از ما خواسته است غذایش را غربال نکنیم. از امام پرسیدم: چنین گفته‌ای؟ سوید می‌گوید: قسم به جان پدر و مادرم او کسی بود که غذایش را غربال نکرد و سه روز از غذای جوین سیر نشد تا این‌که خداوند او را قبض روح کرد.

او روزی دو لباس درشت و خشن خرید. قنبر را برای انتخاب یکی از آن دو آزاد گذاشت و خود دیگری را پوشید. مشاهده کرد آستین آن از انگشتانش بلندتراست آن را قطع کرد. ضرار بن ضمره می‌گوید: پس از کشته شدن امیرالمؤمنین علی، بر معاویه وارد شدم. گفت: علی را برایم توصیف کن. گفتم: مرا معذور دار! گفت: باید این کار را بکنی. گفت: حال که چاره‌ای نیست، بدانکه به خدا قسم او دوراندیش و قوی بود. قاطعانه سخن می‌گفت و عادلانه قضاوت می‌کرد و علم از وجودش سرازیر بود. همه وجودش حکمت و از دنیا و زینت‌هایش بیزار بود. با شب و وحشت و تنهایی آن اُنس گرفته بود. به خدا قسم بسیار می‌گریست. آینده‌نگر بود. از لباس خشن و غذای بی‌مزه خوشش می‌آمد. در میان ما همچون فردی عادی بود. هرگاه از او چیزی را می‌پرسیدم پاسخ می‌داد و اگر او را دعوت می‌کردیم به ما پاسخ مثبت می‌داد. به خدا قسم با وجود نزدیکی‌اش به ما و نزدیکی ما به او به علت هیبتی که داشت با او سخن نمی‌گفتیم. اهل دین را بزرگ می‌داشت و مساکین و فقرا را به خود نزدیک می‌کرد. فرد قوی در باطلش به او طمع نمی‌ورزید، و ضعیف از عدلش نا امید نمی‌شد. در برابر خداوند شهادت می‌دهم که او را در حالی دیدم که می‌گفت: ای دنیا کسی دیگر را فریب بده. آیا به من مشغولی یا مشتاق من شده‌ای؟ هیهات! تو را سه طلاق دادم. دیگر راه بازگشتی نیست. عمرت کوتاه و خطرت فراوان و زندگی‌ات حقیر است. آه از اندکی توشه، دوری سفر و ترسناکی راه!

در این هنگام معاویه شروع به گریستن کرد و گفت: خداوند تو را رحمت کند ای اباالحسن! به خدا قسم چنین بود. ای ضرار تو چقدر به خاطر وفاتش اندوهگینی؟ ضرار گفت: همانند کسی که پسرش در اتاقش در برابر چشمانش کشته شود و او قادر به کنترل اشکهایش نباشد و اندوهش کم و قلبش آرام نشود.

در پاسخ باید گفت: اما درباره زهد علیسدرباره اموال دنیا هیچ تردیدی نیست. اما مسأله این است برای ادعای این‌که او از ابوبکر و عمر پرهیزگارتر بود، در آنچه ذکر شد هیچ دلیلی وجود ندارد. بلکه آنچه در آن ذکر شد حقیقتی است که در آن هیچ دلیلی بر آنچه ادعا می‌کنند یافت نمی‌شود و بقیۀ آن یا دروغ است یا در آن مدحی وجود ندارد.

اما درباره این‌که او دنیا را سه طلاقه کرده است باید گفت: از او مشهود است که او گفت: «ای زرد ای سفید (دنیا) تو را سه طلاقه کردم. فرد دیگری را فریب بده. دیگر راه بازگشتی برایت نیست». اما این دلالت نمی‌کند که او از کسانی که این سخن را بر زبان نیاورده‌اند زاهدتر و پرهیزگارتر بوده است. رسول خدا صو عیسی÷و دیگران از او پرهیزگارتر بودند اما این سخن را بر زبان جاری نکردند. زیرا چنانچه فردی پرهیزگار باشد ضرورتی نیست که با زبان خودش بگوید: من زاهد و پرهیزگار شده‌ام و همه کسانی که چنین بگوید ضرورتاً زاهد و پارسا هستند. پس نه نگفتن این کلام بر زاهد نبودن فرد دلالت دارد، و نه گفتن آن پارسا بودن فرد را اثبات می‌کند.

اما درباره ادعای او که می‌گوید: او همواره نان خشک جوین را بدون غذا می‌خورد.

در این سخن هیچ دلیلی وجود ندارد. زیرا اولاً دروغ است. ثانیاً در آن هیچ مدح و ستایشی وجود ندارد. پیامبر صامام و سرور همه پارسایان و پرهیزکاران است او از آنچه در اختیار داشت استفاده می‌کرد. بلکه چنانچه گوشت مرغ یا گوسفند یا حلوا و عسل و میوه را برایش می‌آوردند از آن می‌خورد، و اگر هم چیزی نمی‌یافت برای او سخت نبود و هرگاه غذایی برایش می‌آوردند، اگر به آن رغبتی داشت از آن می‌خورد. در غیر این صورت آن را رها می‌کرد، و برای به دست آوردن آنچه در اختیار نداشت خود را مجبور نمی‌کرد. گاهی از شدت گرسنگی و بی‌غذایی به شکمش سنگ می‌بست. گاهی یکی دو ماه می‌گذشت اما برای پخت غذا در خانه‌اش آتشی روشن نمی‌شد اما ادعای او که می‌گوید: حمایل و بند شمشیر و کفش‌هایش از لیف (برگ درخت) خرما بود باید گفت چنین سخنی دروغ است و در آن مدحی وجود ندارد.

زیرا از پیامبر صروایت شده که کفش ایشان از پوست و حمایل و بند شمشیرش از طلا یا نقره بود. در حالی که خداوند به آن‌ها روزی کافی ارزانی داشته بود، پس چه مدح و ستایشی در این‌که با وجود راحت‌تر بودن استفاده از پوست آنرا کنار بگذارند وجود دارد؟ این امر زمانی مدح است که آن را در اختیار نداشته باشند.

همچنانکه ابوامامه باهلی می‌گوید: اقوامی سرزمین‌ها را فتح کردند که دهنه و لگام اسبهایشان لیف خرما و رکابشان از چرم بود [۲۵۸].

همچنین حدیث عمار ساختگی است و سند حدیث سوید بن عفله به پیامبر صنمی‌رسد و سلسله آن قبل از پیامبر صقطع شده است.

اما حدیث پیراهنی که علی آن را خرید مشهور است، و در حدیث ضرار بن ضمره نیز روایت شده است و در هیچیک از این دو حدیث دلالت بر این نیست که علیساز ابوبکر و عمربزاهدتر باشد.

بلکه به آنچه که از سیرت عمر بن خطابسنقل شده است، از قبیل عدالت و پرهیزگاری آن جناب و این‌که شغلها و مناصب را به اقوام و خویشاوندان خویش واگذار نمی‌کرد و مستمری برای فرزند خویش از بقیه کمتر می‌داد، و برای دختر خویش نسبت به بقیه‌ی امهات مؤمنین مستمری کمتری می‌داد، وغذای سادۀ او در حالی بود که او گنج‌های کسری و قیصر را بین صحابه کرام تقسیم نمود، و این‌که آنچه علیستقسیم می‌نمود باقی مانده فتوحات عمرسبود، و عمرسدر حالی وفات یافت که حدود هشتاد هزار درهم مقروض بوده است، هرکس آشنایی داشته باشد در می‌یابد که عمر نسبت به علی از زهد و تقوای بالاتری برخوردار بوده و شکی نیست که ابوبکر از عمر زاهدتر بوده است.

[۲۵۸] - نگا: صحیح بخاری،(۴/۳۹).