فصل (۹): دربارۀ عصمت انبیاء و ائمه
مولف رافضی میگوید: «غیر از امامیه و اسماعیلیه، همه مذاهب قائل به عدم عصمت پیغمبران میباشند، و به این ترتیب بعثت کسی را که دروغ و اشتباه سهوی وخطا و سرقت در مورد او محتمل است، جایز شمردهاند. با این وجود چگونه عموم مردم به اقوال پیغمبران اعتماد کنند، و چگونه مطیع آنها گردند، و چگونه پیروی از آنها واجب خواهد بود، در حالی که احتمال دارد اوامرشان خطا و اشتباه باشد؟ و تعداد ائمه را در عدد معینی محصور نکرهاند، بلکه گفتهاند: هرکس با یک شخص قریشی بیعت کند، امامت آن قریشی اثبات میشود، و اطاعت از او چنانچه احوالش پوشیده باشد، بر همگان واجب میگردد، حتی اگر در نهایت کفر و فسق و نفاق باشد».
در جواب باید گفت: کلام مولف از چند زاویه قابل بررسی است:
اول اینکه گفته شود: نسبتدادن قول عدم عصمت پیغمبران و تجویز کذب و سرقت و امر به کار ناروا بر آنها به جمهور مسلمانان دروغی آشکار است، زیرا همه بر این امر اتفاق نظر دارند که پیغمبران در تبلیغ رسالت معصوماند، و مستقرشدن یک اشتباه در شریعت به اتفاق همه مسلمانان ممتنع است، و اطاعت از همه اوامر و نواهیای که پیغمبران از جانب خداوند میآورند، به اتفاق همه فرق اسلامی واجب است، باید اخبار پیغمبران را تصدیق کرد و از اوامر و نواهی آنها پیروی نمود، جز گروهی از خوارج که میگویند: پیغمبر صتنها در اموری معصوم است که از جانب خداوند تبلیغ مینماید، و نه در آنچه خودش به آن امر و یا از آن نهی میکند، و این گروه به اتفاق اهل سنت گمراه میباشند.
چندین مرتبه گفتیم که: قول ناروای بعضی از مسلمانان نباید باعث طعن و ایراد به کل مسلمانان گردد، و اگر اینگونه میبود، اشتباه روافض عیب و نقصی در دین مسلمانان به شمار میآمد، زیرا هیچ مذهبی تا این اندازه دچار اشتباه و کذب نشده است. ولی اشتباه روافض مثل اشتباه غیر روافض عیب همگی مسلمانان به حساب نمیآید.
و اکثریت مردم – و یا بسیاری از آنان – ارتکاب کبایر توسط پیغمبران را جایز نمیدانند. جمهور که ارتکاب صغایر را جایز میدانند، و نیز آنهایی که ارتکاب کبایر توسط پیغمبران را جایز شمردهاند، میگویند: پیغمبران ارتکاب آن را تکرار ننمودهاند و بلکه با توبه از آن به منزلت و درجه برتری رسیدهاند، همچنانکه در جای خودش بیان کردهایم. خلاصه اینکه در بین مسلمانان کسی وجود ندارد که بگوید: اطاعت از پیغمبر صبا وجود جواز صدور اوامر نادرست واجب است، بلکه همه اتفاق نظر دارند در اینکه امری که اطاعت از آن واجب است، نمیتواند غیرصحیح باشد، و حتماً امر صحیحی است. بنابراین گفته مولف که: «چگونه پیروی از کسی که جایز است امر اشتباه صادر کند، واجب است؟» متوجه هیچیک از مسلمانان نمیگردد و مسلمانان در مجازشمردن اشتباهات اجتهادی پیغمبران دو دیدگاه معروف دارند و همگی بر این مطلب اتفاقنظر دارند که پیامبران بر آن اشتباه باقی نمیمانند، و اطاعت آنها در اموری واجب است که بر آن میمانند، و نه اموریکه خداوند آن را تغییر داده و از آن نهی کند، و نه اموری که به اطاعت از آن امر نشده است. در مورد عصمت ائمه هم همچنانکه مؤلف میگوید، کسی جز امامیه و اسماعیلیه قائل به آن نیستند، و در اثبات بطلان این دیدگاه همین بس که تنها ملحدان منافق موافق آن هستند، ملحدانی که شیوخ بزرگشان از یهودیان و مسیحیان و مشرکان کافرتر هستند! و این البته شیوه و سنت ثابت روافض است که همیشه در دیدگاههایشان، در اقوال، در موالات، در همکاری و مبارزه و غیره از جماعت مسلمانان بریده و به یهودیان و مسیحیان و مشرکان پیوستهاند.
آیا گمراهتر از اینان پیدا میشود که با سابقین نخستین مهاجر و انصار دشمنی میورزند، و با کفار رابطه دوستی دارند؟ خداوند فرموده است: ﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مَّا هُم مِّنكُمۡ وَلَا مِنۡهُمۡ وَيَحۡلِفُونَ عَلَى ٱلۡكَذِبِ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٤ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُمۡ عَذَابٗا شَدِيدًاۖ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٥ ٱتَّخَذُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ جُنَّةٗ فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ فَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّهِينٞ ١٦ لَّن تُغۡنِيَ عَنۡهُمۡ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَلَآ أَوۡلَٰدُهُم مِّنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔاۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ١٧ يَوۡمَ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ جَمِيعٗا فَيَحۡلِفُونَ لَهُۥ كَمَا يَحۡلِفُونَ لَكُمۡ وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍۚ أَلَآ إِنَّهُمۡ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ ١٨ ٱسۡتَحۡوَذَ عَلَيۡهِمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَأَنسَىٰهُمۡ ذِكۡرَ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱلشَّيۡطَٰنِ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ١٩ إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحَآدُّونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ فِي ٱلۡأَذَلِّينَ ٢٠ كَتَبَ ٱللَّهُ لَأَغۡلِبَنَّ أَنَا۠ وَرُسُلِيٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٞ ٢١ لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُۖ وَيُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ أُوْلَٰٓئِكَ حِزۡبُ ٱللَّهِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٢٢﴾[المجادلة: ۱۴-۲۲].
«آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند ریختند؟ آنها نه از شما هستند، و نه از آنان (یهود)، سوگند دروغ یاد میکنند (که از شما هستند) در حالی که خودشان میدانند (دروغ میگویند). خداوند عذاب شدیدی برای آنها فراهم ساخته است، چرا که آنها اعمال بدی انجام میدادند. آنها سوگندهای خود را سپری قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند، از این رو برای آنان عذاب خوارکنندهای است. هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهی حفظ نمیکند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن میمانند. روزی را که خداوند همهء آنها را برمیانگیزد (و اعمالشان را بر آنها عرضه میدارد و در دادگاه عدلش از آنها سؤال میکند) ولی آنان برای خدا نیز سوگند (دروغ) یاد میکنند هنانگونه که (امروز) برای شما یاد میکنند، و گمان میکنند کاری میتوانند انجام دهند، بدانید آنها دروغگویانند. شیطان بر آنها مسلّط شده، و یاد خدا را از خاطر آنها برده است، آنان حزب شیطانند، بدانید حزب شیطان زیانکارانند. کسانی که با خدا و رسولش دشمنی میکنند آنها در زمرهء ذلیلترین افرادند. خدا چنین مقرّر داشته که من و رسولانم پیروز میشویم، چرا که خداوند قوی و شکستناپذیر است. هیچ گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارند نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند، آنها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحهء دلهایشان نوشته، و با روحی از ناحیهء خودش آنان را تقویت فرموده است، خداوند آنها را در باغهائی از بهشت داخل میکند که نهرها از زیر (درختان و کاخهایش) جاری است، جاودانه در آن میمانند، خداوند از آنها خشنود است و آنها نیز از خداوند خشنودند، آنها حزب اللهاند، بدانید حزبالله پیروزان و رستگارانند».
این آیات در مورد منافقان نازل شده است و منافقان در داخل هیچ مذهبی مثل روافض یافت نمیشوند، به گونهای که هریک از روافض دچار شعبهای از نفاق هستند.
همچنانکه پیغمبرصمیفرماید: «أربع من كن فيه كان منافقاً خالصاً، ومن كانت فيه خصلة منهن كانت فيه خصلة من خصل النفاق حتى يدعها: إذا حدّث كذب، وإذا أوتمن خان، وإذا عاهد غدر، وإذا خاصم فجر» [۸۲].
یعنی: چهار خصلت وجود دارد که در هرکس یافت شوند، آن شخص منافق خالص است و هرکس یکی از این خصلتها در او باشد دارای یکی از خصوصیات و یکی از شعبههای نفاق است مگر اینکه آن خصلت را ترک نماید: وقتی صحبت کند، دروغ میگوید، و وقتی مورد اعتماد قرار گیرد، خیانت میکند، و وقتی عهد ببندد، خیانت و بیوفایی میکند، و وقتی خصومت بورزد، به فجور و ناسزاگفتن دست میزند.
خداوند متعال میفرماید: ﴿تَرَىٰ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ يَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ أَن سَخِطَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَفِي ٱلۡعَذَابِ هُمۡ خَٰلِدُونَ ٨٠ وَلَوۡ كَانُواْ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِيِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِيَآءَ وَلَٰكِنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨١﴾[المائدة: ۸۰-۸۱].
«بسیارى از آنها را مىبینى که کافران (و بتپرستان) را دوست مىدارند (و با آنها طرح دوستى مىریزند)؛ نفس (سرکش) آنها، چه بد اعمالى از پیش براى (معاد) آنها فرستاد! که نتیجه آن، خشم خداوند بود؛ و در عذاب (الهى) جاودانه خواهند ماند. و اگر به خدا و پیامبر (ص) و آنچه بر او نازل شده، ایمان مىآوردند، (هرگز) آنان (کافران) را به دوستى اختیار نمىکردند؛ ولى بسیارى از آنها فاسقند».
و میفرماید: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ ٧٨ كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٧٩ تَرَىٰ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ يَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ﴾[المائدة: ۷۸-۸۰].
«کافران بنى اسرائیل، بر زبان داوود و عیسى بن مریم، لعن (و نفرین) شدند! این بخاطر آن بود که گناه کردند، و تجاوز مىنمودند. آنها از اعمال زشتى که انجام مىدادند، یکدیگر را نهى نمىکردند؛ چه بدکارى انجام مىدادند بسیارى از آنها را مىبینى که کافران (و بتپرستان) را دوست مىدارند».
و روافض غالباً از منکری که انجام میشود، نهی نمیکنند، بلکه سرزمینشان بیشتر از هر سرزمین دیگری آکنده از امور منکری چون ظلم و فواحش و غیره است. روافض با کفار که مورد غضب خدا واقع شدهاند، رابطه دوستی برقرار میکنند. بنابراین نه با مؤمنان هستند و نه با کفار، همچنانکه خداوند میفرماید: ﴿۞أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ قَوۡمًا غَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مَّا هُم مِّنكُمۡ وَلَا مِنۡهُمۡ﴾[المجادلة: ۱۴].
«آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند ریختند؟ آنها نه از شما هستند، و نه از آنان (یهود)».
به همین دلیل جمهور مسلمانان روافض را از جنس خود نمیدانند، مثلاً: وقتی که در کوهی در ساحل شام مسکن گزیده بودند و به عصیان میپرداختند: خون مسلمانان را میریختند، اموالشان را میگرفتند، راهزنی میکردند و این کارها را مباح و بلکه نشانه تدین میدانستند. گروهی از ترکمنها به جنگ با آنها رفتند. روافض میگفتند: ما مسلمان هستیم. ترکمنها جواب میدادند: نه، شما از جنس دیگری بوده و از دایره اسلام خارج هستید، زیرا با مسلمانان تفاوت داشتند.
و خداوند فرموده است: ﴿وَيَحۡلِفُونَ عَلَى ٱلۡكَذِبِ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٤﴾[المجادلة: ۱۴].
«سوگند دروغ یاد میکنند (که از شما هستند) در حالی که خودشان میدانند (دروغ میگویند)».
و این حال روافض است، و نیز باید آیات زیر را از اوصاف آنها برشمرد: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ جُنَّةٗ فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ﴾[المجادلة: ۱۶].
«آنها سوگندهای خود را سپری قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند».
تا آنجا که میفرماید: ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ﴾[المجادلة: ۲۲].
«هیچ گروهی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارند نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند».
بسیاری از آنان از صمیم قلبشان کفار را بیشتر از مسلمانان دوست دارند، به همین دلیل وقتی کفار تُرک از سمت مشرق هجوم کرده و با مسلمان وارد پیکار شد و در خراسان، عراق، شام، جزیره و غیره خونریزی به راه انداختند، روافض در کشتار مسلمانان به آنها کمک کردند، و علقمی وزیر بغداد و امثال او بزرگترین همدستان کفر در کشتار مسلمانان بودند، و همچنین روافضی که در حلب و شهرهای دیگر شام زندگی میکردند بیشتر از هر کسی با کفار در کشتار مسلمانان همکاری کردند. و نیز در جنگ مسلمانان با مسیحیان در شام، روافض بزرگترین حامیان مسیحیان بودند، و نیز وقتی که یهودیان در عراق و اطراف آن حکومتی برپا کردند، روافض بزرگترین همدستان آنها بودند. به این ترتیب روافض همیشه با کفار یهودی و مسیحی و مشرک دوست بودهاند و در جنگ و دشمنی با مسلمانان آنها را یاری کردهاند.
مؤلف ادعای عصمت ائمه را نموده است بدون اینکه دلیلی بر آن بیاورد جز اینکه گفته شود: خداوند جهان را از وجود ائمه معصوم خالی نمیکند، زیرا وجود آنها از باب مصلحت و لطف میباشد. بدیهی است این امام غایب باعث تحقق هیچ مصلحت و لطفی نیست و فرقی نمیکند که این امام همچنانکه جمهور میگویند: مرده باشد، و یا چنانکه روافض امامیه گمان میکنند، زنده باشد. و همچنین پدران و اجداد او نیز باعث تحقق هیچیک از مصالح و الطافی نشدند که نتیجه وجود یک امام معصوم قدرتمند میباشد، همچنانکه پیغمبر صبعد از هجرت، در مدینه امام مؤمنان بود و اطاعتش بر آنان واجب بود و سعادت آنها در گرو همین اطاعت بود و بعد از ایشان برای کسی از صاحبان قدرت – جز علی در زمان خلافتش – ادعای عصمت نشده است.
بسی واضح است لطف و مصلحتی که مؤمنان در دوران خلافت سه خلیفه نخست از آن بهرهمند بودند، بزرگتر از لطف و مصلحتی بود که در عهد خلافت علی محقق شده بود، زیرا مصادف بود با جنگ و فتنه و چند دستگی. بنابراین از آنجا که به جز علی، هیچیک از ائمه معصوم مورد امامیه از طریق بیعت افراد صاحب قدرت و شوکت به حکومت نرسیدهاند و به علاوه مصلحت و لطفی که در زمان علی متوجه دین و دنیای مؤمنان بود کمتر از لطف و مصلحت محقق شده در زمان سه خلیفه نخست بود، پس بطلان قطعی ادعای آنها مبنی بر تحقق لطف و مصلحت به خاطر وجود ائمه معصوم، روشن و آشکار میگردد.
ادعای امامیه از جنس ادعای هدایت و ایمان محقق شده توسط مردان غایبی است که بعضی ادعا کردهاند در کوه لبنان و کوههای دیگری مثل کوه قاسیون در دمشق، و غار الدم، و کوه فتح در مصر، و کوهها و غارهایی از این قبیل وجود دارند. این مواضع، جاهایی هستند که جنیان در آنجا سکونت دارند، و شیاطینی وجود دارند که گاهی خود را برای بعضی از مردم نمایان میسازند، و اکثر اوقات از دیدهها پنهان میشوند. و به این ترتیب بعضی از گمراهان و جاهلان تصور نمودهاند که اینها بشر هستند در حالی که آنها جنی هستند.
همچنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَأَنَّهُۥ كَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا ٦﴾[الجن: ۶].
«مردانی از بشر به مردانی از جن پناه میبردند، و آنها سبب افزایش گمراهی و طغیانشان میشدند».
و گروههای گمراهی به این جنیان و مشایخی که آنها را به تصرف خود درآوردهاند، ایمان میآورند. با این وجود مشایخ گمراهی که این مردان غایب را به کنترل خود درمیآورند باعث فسادی به بزرگی فساد کسانی نمیشوند که ادعای امام معصومی را دارند، بلکه فساد و شر حاصل از این مذهب بیشتر است. چرا که اینان ادعای دعوت به سوی امام معصوم را میکنند، در حالی که هیچ امام صاحب قدرت و شوکتی وجود ندارد که اینها را یاری کند مگر کافران، فاسقان، منافقان و جاهلان، و رؤوس اصلیشان از این اقسام خارج نیست.
و اسماعیلیه از آنها بدترند: اسماعیلیه مردم را به سوی امام معصوم دعوت میکنند ولی غایت دعوتشان به سوی افراد ملحد، منافق و فاسق میباشد و بعضی از آنها در باطن از یهودیان و مسیحیان بدترند.
بنابراین مدعیان دعوت به معصوم، در واقع به جای دعوت به سوی امام معصوم، مردم را به سوی حکومت کفر و ظلم فرا میخوانند، و این امر مشهور بوده و هرکس از اوضاع و احوالشان مطلع باشد، به آن پی میبرد.
خداوند میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا ٥٩﴾[النساء: ۵۹].
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر(حکام و فرماندارن مسلمان) را! و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است».
خداوند در این آیه به مؤمنان دستور داده که به هنگام تنازع به خدا و پیغمبرش مراجعه کنند. در حالی که اگر غیر از پیغمبر ص، امامی معصوم در بین مردم وجود میداشت، خداوند دستور میداد که به آن شخص مراجعه شود، به این ترتیب قرآن بر عدم وجود معصومی غیر از پیغمبر صدلالت دارد.
[۸۲] - بخاری، ۱/۱۲ و مواضع دیگر، مسلم، ۱/۱۰۲.