مختصری از منهاج السنة النبویة

فهرست کتاب

شرک بعضی از صوفیه و رافضی‌ها، حتی در ربوبیت خدا

شرک بعضی از صوفیه و رافضی‌ها، حتی در ربوبیت خدا

ثالثاً: بعضی از این صوفیانی که این رافضی آن‌ها را شبیه به روافض برمی‌شمارد، چیزهایی به مشایخشان منسوب می‌کنند که انتساب آن به هیچیک از انسان‌ها روا نیست، مثلاً می‌گویند: غوث و یا قطب است که هدایت، نصرت و روزی را به مردمان روی زمین می‌رسانند، و این هدایت و نصرت جز با نزول آن شیخ بر فرد محقق نمی‌شود.

این دیدگاه به اجماع مسلمانان باطل است، و شبیه سخن مسیحیان می‌باشد. و ادعاهای دیگر صوفیان نیز چنین است که مثلا می‌گویند: فلان شیخ تمامی اولیاء خدا را می‌شناسند، چه آن‌ها که قبلاً زندگی کرده‌اند و چه آن‌ها که بعداً ظهور می‌کنند، و نیز اسم خودشان، اسم پدرشان و منزلت و جایگاهشان را می‌داند ... . و اقوال باطل دیگری از این قبیل که مستلزم شراکت یکی از افراد بشر با خداوند، در بعضی از ویژگیهای خدایی است. مثلاً می‌گویند: فلان شیخ بر هر چیزی عالم و آگاه است و یا بر هر چیزی تواناست و اقوال دیگری از این قبیل، همچنانکه بعضی از آن‌ها درباره پیغمبر صو مشایخشان می‌گویند: علمشان بر علم خدا، و قدرتشان بر قدرت خدا منطبق می‌باشد، بنابراین هرچه را که خداوند می‌داند، این‌ها نیز می‌دانند، و هرچه را که خداوند بر انجام آن قادر است، این‌ها نیز بر انجامش قادرند. این اقوال و امثال آن شبیه اقوال مسیحیان و غالیانی است که در مورد علیسغلو نموده‌اند، و به اجماع مسلمانان اقوال باطلی است.

بعضی از صوفیان نیز چیزهایی به مشایخشان منسوب می‌کنند که کرمات بوده و انتساب آن به پیغمبران و بندگان صالح جایز است، مثل «مستجاب‌‌الدعوه» ‌بودن و یا مکاشفات صالحان و.... این موارد از افراد موجود و حاضر زیاد اتفاق می‌افتد، ولی چنانچه شخصی کراماتی از این قبیل را به کسی نسبت دهد که وجودش معلوم نیست، به اشتباه رفته است، مثل کسی که معتقد است در فلان منطقه تعدادی از اولیای خدا زندگی می‌کنند، ولی در آنجا کسی از اولیای خدا نباشد، و یا مثل کسی است که اشخاص معینی را اولیای الهی بداند در حالی که آن‌ها اولیای خدا نباشند. بی‌شک این کار اشتباه و جهالت و ضلالتی است که بسیاری از مردم گرفتار آن می‌شوند، ولی اشتباه و ضلالت امامیه قبیح‌تر و بزرگتر است.