۱٠- باب: مِنَ الدِّينِ الْفِرَارُ مِنَ الْفِتَنِ
باب [۱٠]: گریختن از فتنه، از دین است
۱٩- عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ س، أَنَّهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «يُوشِكُ أَنْ يَكُونَ خَيْرَ مَالِ المُسْلِمِ غَنَمٌ يَتْبَعُ بِهَا شَعَفَ الجِبَالِ وَمَوَاقِعَ القَطْرِ، يَفِرُّ بِدِينِهِ مِنَ الفِتَنِ» [رواه البخاری: ۱٩].
۱٩- از ابوسعید خدریس [۸٠]روایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «نزدیک است که بهترین مال مسلمان چند گوسفندی باشد که آنها را به سر کوهها، و کنار رود برده، و برای حفظ دین خود، از فتنه گریخته باشد» [۸۱].
[۸٠] نامش سعد بن مالک بن سنان خزرجی انصاری خدری است، از فضلاء، و علماء، و عقلای صحابهشاست، خواست که به غزوۀ خندق اشتراک نماید، ولی از اینکه خورد سال بود، پیامبر خدا جبرایش اجازه ندادند، از وی در صحیح البخاری شصت و شش حدیث روایت شده است، و در سال شصت و چهار هجری در مدینۀ منوره وفات نمود، أسد الغابه (۵/۲۱۱). [۸۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) فتنه در قرآن کریم و سنت نبوی در معانی متعددی استعمال شده است، و امام ابن قیم/میگوید: (اگر خداوند متعال نسبت (فتنه) را به خود بدهد، و یا رسولش نسبت فتنه را به خدا بدهد، در این صورت معنایش امتحان و آزمایش است، مانند این قول خداوند متعال که میفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ فَتَنَّا بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ﴾[الأنعام: ۵۳]، و مانند این قول موسی÷که گفت: ﴿إِنۡ هِيَ إِلَّا فِتۡنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَآءُ وَتَهۡدِي مَن تَشَآءُ﴾[الأعراف: ۱۵۵]، این یک معنی از معانی فتنه است، و فتنۀ مسلمان در مال و اولادش رنگ دیگری از فتنه است، و فتنۀ که مسلمانان به هم میافتند، مانند درگیری بین علی و معاویه و بین اصحاب جمل رنگ دیگری از فتنه است...) زاد المعاد (۳/۱٧٠). ۲) یکی از انواع (فتنه) که حدیث نبوی به آن اشاره دارد، این است که جامعه فاسد گردیده و فضیلت و معروف جای خود را به فحشاء و منکر بدهد، مردم به طور عموم به مال حرام آغشته شده باشند، که در این حالت اگر کسی مالی داشته باشد، بهتر است مال خود را برداشته و به جای برود که از این فتنهها دور باشد. ۳) علماء میگویند که لزوم دور شدن از فتنه برای کسی است که قدرت به امر به معروف و نهی از منکر را به دست و یا زبان و یا قلم خود نداشته باشد، و اگر کسی بود که در خود قدرت اصلاح مردم و امر به معروف و نهی از منکر را میدید، بودنش در بین مردم از کنارهگیریاش از آن مردم بهتر، بلکه لازمی است، و گرچه ظاهر حدیث نبوی شریف دلالت بر گوشهگیری مطلق دارد، ولی نسبت به اینکه ترک امر به معروف و نهی از منکر خود یک فتنه و بدبختی دیگری است، بنابراین اگر کسی قدرت به امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشد، و بداند که به گفتههایش گوش شنوای پیدا خواهد شد، ماندنش در بین لازم است. ۴) از مهترین و بارزترین انواع (فتنه) همانطوری که در احادیث نبوی دیگری آمده است این است که در کدام جامعه، مسلمانان اسلحه برداشته و بجان یکدیگر بیفتند، که در این حالت بهترین راه – در صورت قدرت نداشتن به اصلاح بین جانبین – گوشهگیری، و دور شدن از طرفین جنگ است، در صحیح مسلم از ابوبکره سروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «فتنههای خواهد بود، و بدانید که فتنههای خواهد بود، و در این فتنهها شخص نشسته از شخص رونده به سوی این فتنهها، و شخص رونده از شخص درگیر در این فتهها بهتر است، اگر چنین فتنۀ واقع شد، کسی که شترهای دارد در نزد شترهایش برود، و کسی که گوسفندانی دارد در نزد گوسفندانش برود، و کسی که زمین دارد به سرزمینش برود»، کسی گفت: یا رسول الله! اگر کسی بود که نه شتری داشت، و نه گوسفندی و نه زمینی، در این صورت چه باید بکند؟ فرمودند: «شمشیرش را بگیرد و طرف تیزش را به سنگ بزند [تا کند شود و از کار بیفتد]، بعد از آن اگر میتوانست که خود را نجات دهد، نجات بدهد، الهی! آیا تبلیغ کردم؟ الهی! آیا تبلیغ کردم؟ الهی! آیا تبلیغ کردم؟»، کسی گفت: یا رسول الله! اگر روی مجبوریت مرا به طرف یکی از دو صف و یا یکی از دو گروه سوق دادند، و مرا شخصی به شمشیرش زد، و یا تیری آمد و به من اصابت کرد و مرا کشت [سر نوشتم چه خواهد بود]؟ فرمودند: «شخصی که تو را کشته است متحمل گناه خود و گناه تو میشود، و جایش در آتش دوزخ است».