۳۳- باب: خَوْفِ المُؤْمِنِ مِنْ أَنْ يَحْبَطَ عَمَلُهُ وَهُوَ لاَ يَشْعُرُ
باب [۳۳]: ترس مسلمان از اینکه عملش باطل گردد و او متوجه نباشد
۴۵- عَنْ عَبْدُ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ س: أَنَّ النَّبِيَّ جقَالَ: «سِبَابُ المُسْلِمِ فُسُوقٌ، وَقِتَالُهُ كُفْرٌ» [رواه البخاری: ۴۸].
۴۵- از عبدالله بن مسعودسروایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «دشنام دادن مسلمان فسق، و جنگ کردن با وی کفر است» [۱۲۱].
۴۶- عَنْ عُبَادَةُ بْنُ الصَّامِتِ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جخَرَجَ يُخْبِرُ بِلَيْلَةِ القَدْرِ، فَتَلاَحَى رَجُلاَنِ مِنَ المُسْلِمِينَ فَقَالَ: «إِنِّي خَرَجْتُ لِأُخْبِرَكُمْ بِلَيْلَةِ القَدْرِ، وَإِنَّهُ تَلاَحَى فُلاَنٌ وَفُلاَنٌ، فَرُفِعَتْ، وَعَسَى أَنْ يَكُونَ خَيْرًا لَكُمْ، التَمِسُوهَا فِي السَّبْعِ وَالتِّسْعِ وَالخَمْسِ» [رواه البخاری: ۴٩].
۴۶- از عباده بن صامتسروایت است که پیامبر خدا جآمدند تا از (شب قدر) برای مردم خبر بدهند، در این وقت دو نفر از مسلمانان باهم به مجادله پرداختند.
پیامبر خدا جفرمودند: «من بیرون شده بودم تا برای شما از شب قدر خبر بدهم، ولی فلانی و فلانی باهم به مجادله پرداختند، و [تعیین آن] از بین رفت، و شاید این کار به خیرتان باشد، و خودتان آن را در شب [بیست و] هفت و [بیست و] نه و [بیست و] پنج جستجو کنید» [۱۲۲].
[۱۲۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) ظاهر این حدیث دلالت بر این دارد که جنگ کردن با مسلمان کفر است، ولی علماء گفتهاند که مراد از کفر، مبالغه در برحذر داشتن از جنگ کردن با مسلمانان است، نه حقیقت کفر، و یا مراد آن است که جنگ کردن با مسلمان، شبیه عمل کفار است، زیرا این کافر است که با مسلمان به جنگ میپردازد، نه مسلمان، و یا نسبت به کسی است که جنگ کردن با مسلمانان راحلال میشمرد، ولی مشکل اینجا است که بعضی از کسانی که با مسلمانان به جنگ و قتال میپردازند، تا جایی که دیدهایم این عمل خود را حلال و حتی احیانا واجب میدانند، نعوذ بالله من الخذلان. ۲) تاویل حدیث هرچه که باشد، دلالت اکید و تحذیر شدید از جنگ کردن مسلمانان با یکدیگر دارد، ولی با تاسف شنیده و دیدهایم که مسلمانان زیادی در هر عصر و زمان جهت رسیدن به مال و منال دنیوی و بالأخص به غرض رسیدن به سلطه و حکمروائی به جان یکدیگر افتاده و خون خود را با تاویلات واهی، و حتی بدون تاویل حلال دانسته و میریزند. ۳) در اینکه جنگ کردن با مسلمان و یا هر معصیت دیگری سبب کفر میشود یا نه؟ سه نظر وجود دارد: أ- نظر اول نظر مرجئه است که میگویند: هیچ گناهی سبب فسق و گمراهی نمیشود، و حتی میگویند: با داشتن ایمان گناه اثری ندارد، و این مذهب ظاهر البطلان است، زیرا آیات و احادیث بسیاری دلالت بر این دارد که مسلمان به سبب معصیتی که مرتکب میشود، مستحق آتش دوزخ میگردد، و اگر رحمت الهی و شفاعت شفاعت کنندگان شامل حالش نشود، به اندازۀ گناهش به آتش دوزخ میسوزد. ب- نظر دوم نظر خوارج است، که میگویند: معاصی سبب کفر و خروج از ملت اسلام میشود، و این مذهب نیز در بطلان خود کمتر از مذهب اول نیست، زیرا آیات و احادیث بسیاری دلالت بر این دارد که مسلمان با وجود ارتکاب معاصی، از دائره اسلام خارج نمیشود. ج- نظر سوم نظر اهل سنت و جماعت است که میگویند: مسلمان به سبب جنگ با مسلمان دیگر و یا به سبب هر معصیت دیگری از اسلام خارج نگردیده و کافر نمیشود، و اینکه ظاهر این حدیث مسلمانی را که به جنگ با مسلمان دیگر بپردازد کافر خوانده است، مراد از آن کفران حقوق مسلمانان است، نه کافر شدن و خارج شدن از دین اسلام، زیرا مسلمان برادر مسلمان است، و حق اخوت آن است که با وی همکاری نموده، و او را نصرت بدهد و از اذیت و آزارش خودداری نماید، و اینکه کسی این کارها را انجام نداده و علاوه بر آن با مسلمان دیگری به جنگ و مقاتله برمیخیزد، کسی است که کفران حقوق مسلمانان را کرده است. [۱۲۲] از احکام مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) خصومت و جنگ کردن مسلمانان با یکدیگر سبب از بین رفتن خیر و برکت، و نزول عقاب خداوندی میگردد، چنانچه در این واقعه که پیامبر خدا جآمده بودند تا از تعیین شب قدر برای مسلمانان خبر بدهند، خصومت و منازعۀ دو نفر با یکدیگر سبب آن شد که مسلمانان از دانستن این شب متبرک برای همیشه محروم بمانند، و ایکاش آنهائی که به جان هم افتاده و صدها و حتی هزارها مسلمان را کشته و میکشند متوجه این کار خلاف شرع خود گردیده و از خدا بترسند، و از این اعمال زشت و ظلم و ستم خود دست بردارند. ۲) عقوبت بعضی از گناهان تنها متعلق به مرتکب آن گناه نیست، بلکه دامن همگان را میگیرد، چنانچه خصومت این دو نفر سبب آن شد، که همۀ امت از تعیین شب قدر محروم بمانند، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَٱتَّقُواْ فِتۡنَةٗ لَّا تُصِيبَنَّ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمۡ خَآصَّةٗ﴾یعنی: از فتنۀ بترسید که تنها دامنگیر کسانی که از شما ظلم کردهاند نشود، [بلکه دامنگیر بیگناهان نیز بشود].