۴۱- باب: بُنْيَانِ المَسْجِدِ
باب [۴۱]: ساختن مسجد
۲۸٠- عَنْ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ ب، قَالَ: أَنَّ المَسْجِدَ كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ جمَبْنِيًّا بِاللَّبِنِ، وَسَقْفُهُ الجَرِيدُ، وَعُمُدُهُ خَشَبُ النَّخْلِ، فَلَمْ يَزِدْ فِيهِ أَبُو بَكْرٍ شَيْئًا، وَزَادَ فِيهِ عُمَرُ: وَبَنَاهُ عَلَى بُنْيَانِهِ فِي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ جبِاللَّبِنِ وَالجَرِيدِ وَأَعَادَ عُمُدَهُ خَشَبًا، ثُمَّ غَيَّرَهُ عُثْمَانُ فَزَادَ فِيهِ زِيَادَةً كَثِيرَةً: وَبَنَى جِدَارَهُ بِالحِجَارَةِ المَنْقُوشَةِ، وَالقَصَّةِ وَجَعَلَ عُمُدَهُ مِنْ حِجَارَةٍ مَنْقُوشَةٍ وَسَقَفَهُ بِالسَّاجِ [رواه البخاری: ۴۴۶].
۲۸٠- از ابن عمربروایت است که گفت: مسجد [نبوی] در زمان پیامبر خداجاز خشت ساخته شده بود، و سقف آن از شاخههای درخت خرما پوشیده شده بود، و ستونهای آن، از تنه درخت خرما بود.
ابوبکرسچیزی بر آن نیفزود، ولی عمرسدر آن چیزی افزود، و به همان شکل زمان پیامبر خدا جاز خشت و شاخۀ درخت استفاده نمود، و پایههای آن را دوباره از تنۀ درخت ساخت [۴۳٩].
بعد از آن عثمانسدر آن تغییراتی وارد کرد، آن را به شکل زیادی توسعه داد، دیوار آن را از سنگهای نقاشی شده و گچ، و پایههای آن را نیز از سنگهای نقاشی شده، و سقف آن را از چوب درخت شمشاد، مسطح نمود [۴۴٠].
[۴۳٩] مقصود آن است که عمرسدر طول و عرض مسجد افزود، ولی در آلات بنای مسجد که خشت و چوب باشد، از همان آلات و وسائلی استفاده کرد که پیامبر خدا جدر بنای مسجد استفاده کرده بودند. [۴۴٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) ابن بطال/میگوید: از این حدیث نبوی شریف اینطور دانسته میشود که نباید در زینت و نقش و نگاری مسجد غلو نمود، زیرا عمرسبا وجود فتوحات بسیاری که در زمان خلافتش نصیب مسلمانان گردید، و اموال بسیاری در تحت تصرفش قرار گرفت، مسجد نبوی را از حالت اصلی آن که در زمان پیامبر خدا جبود تغییر نداد، و چون خلافت به عثمانسرسید، او هم به جز آنکه عوض خشت سنگ و گچ به کار برد، و سقف آن را از ساج بپوشد، تغییر دیگری در آن وارد نساخت، و سبب آنکه این دو خلیفۀ راشد به تزئین و نقش نگاری مسجد نپرداختند، آن است که آنها از اینکه پیامبر خدا جاین عمل را مکروه میدانستند، خبر داشتند. ولی میتوان در مورد نظر امام بطال/گفت که: اول آنکه: عمرسبر وسعت مسجد نبوی افزود، و عثمانساز وسائل ممکنه عصر و زمان خود به مسجد نبوی تغییراتی وارد ساخت، به طوری که در دیوارهای آن به عوض خشت خام از سنگ، و به عوض گِل از گچ، و در سقف آن به عوض شاخههای خرما از چوب ساج استفاده کرد. دوم آنکه: اگر عمر و یا عثمانبدر اینکه زینت کردن در مسجد مکروه است، از پیامبر خدا جخبر و یا روایتی میشنیدند، به گمان غالب که آن را روایت میکردند، همانطوری که دیگر احادیث نبوی را برای امت روایت کردهاند. سوم آنکه: در حدیث (۲۸۲) به طور صریح آمده است که عثمانساز این عمل خود دفاع نموده، و از مشروع بودن آن به حدیث نبوی استدلال جست، این حدیث را بخوانید. ۲) اولین کسی که به زخرفه و نقش و نگاری مساجد اقدام نمود ولید بن عبدالملک بن مروان بود، بعضی از علماء و از آن جمله امام ابوحنیفه/میگویند: اگر نقش و نگاری در مسجد به قصد تعظیم و احترام مسجد باشد، و مصارف آن از پول بیت المال نباشد، باکی ندارد، وعدۀ دیگری از علماء بر این نظر اند که نقش و نگاری در مسجد به هر طریقی که باشد مکروه است. ۳) گرچه اقوال علماء رحمهم الله را در مورد تزئین مسجد بیان نمودم، ولی میخواهم متذکر شوم که: زخرفه مسجد اگر به چیزهای ممنوعه مانند: تصویر انسان و حیوان باشد، به اتفاق همگان حرام مطلق است، و به هیچ وجه جواز ندارد، و اگر نقش و نگار مسجد به گل و درخت و امثال اینها باشد، چون شاید این چیزها سبب تشویش ذهن و ملتفت شدن نمازگذاران شود، لذا انجام ندادن آن بهتر است، ولی اگر تزئین مسجد، به ساختن آن به سنگهایی زیبا، و فرش کردن آن به فرشهای راحت و خوب، و رنگ دادن دیوارهای آن، و آماده کردن تشنابها و وضوء خانههای خوب، و آب گرم در زمستان، و آب سرد در تابستان، و آماده کردن دیگر و سائل راحتی برای نمازگذاران باشد، اینکار نه تنها آنکه جواز دارد، بلکه اجر جزیل و ثواب عظیم نیز دارد، والله تعالی أعلم بالصواب.