فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد اول

فهرست کتاب

۵۵- باب: الخَوْخَةِ وَالمَمَرِّ فِي المَسْجِدِ
باب [۵۵]: رخنه، و راهرو، در مسجد

۵۵- باب: الخَوْخَةِ وَالمَمَرِّ فِي المَسْجِدِ
باب [۵۵]: رخنه، و راهرو، در مسجد

۲٩۴- عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ سقَالَ: خَطَبَ النَّبِيُّ جفَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ خَيَّرَ عَبْدًا بَيْنَ الدُّنْيَا وَبَيْنَ مَا عِنْدَهُ فَاخْتَارَ مَا عِنْدَ اللَّهِ»، فَبَكَى أَبُو بَكْرٍ س، فَقُلْتُ فِي نَفْسِي مَا يُبْكِي هَذَا الشَّيْخَ؟ إِنْ يَكُنِ اللَّهُ خَيَّرَ عَبْدًا بَيْنَ الدُّنْيَا وَبَيْنَ مَا عِنْدَهُ، فَاخْتَارَ مَا عِنْدَ اللَّهِ، فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ جهُوَ العَبْدَ، وَكَانَ أَبُو بَكْرٍ أَعْلَمَنَا، قَالَ: «يَا أَبَا بَكْرٍ لاَ تَبْكِ، إِنَّ أَمَنَّ النَّاسِ عَلَيَّ فِي صُحْبَتِهِ وَمَالِهِ أَبُو بَكْرٍ، وَلَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِيلًا مِنْ أُمَّتِي لاَتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ، وَلَكِنْ أُخُوَّةُ الإِسْلاَمِ وَمَوَدَّتُهُ، لاَ يَبْقَيَنَّ فِي المَسْجِدِ بَابٌ إِلَّا سُدَّ، إِلَّا بَابُ أَبِي بَكْرٍ» [رواه البخاری:۴۶۶].

۲٩۴- از ابوسعید خدریسروایت است که گفت: پیامبر خدا جخطبه دادند و فرمودند: «خداوند بندۀ را بین دنیا، و بین آنچه که در نزد او است مخیر ساخت، [آن بنده] آنچه را که در نزد خدا بود، اختیار نمود».

ابوبکرس[از شنیدن این سخن] بگریه افتاد، با خود گفتم: این شیخ را چه چیزی به گریه انداخت؟ سخن پیامبر خدا جاین است که: خداوند بندۀ را بین دنیا و آخرت مخیر ساخته است، و آن بنده آنچه را که نزد خداوند می‌باشد، اختیار نموده است، [و از این چیز نباید گریه کرد]، [ولی بعد از آنکه ابوبکرسبرای ما توضیح داد، و دانستیم] که پیامبر خدا جهمان بندۀ هستند که آنچه را که در نزد خدا می‌باشد اختیار کرده‌اند، و ابوبکرساز همه ما داناتر بود.

و پیامبر خدا جفرمودند: «ای ابوبکر! گریه مکن، و فداکارترین مردمان برایم در جان و مال خود، ابوبکر است، و اگر از امت خود برای خود خلیلی [یعنی: دوست خاصی] انتخاب می‌کردم، همانا ابوبکر را انتخاب می‌نمودم، ولی برادری و دوستی اسلامی او از دیگران بیشتر است، در هیچ خانۀ را در مسجد باز مگذارید، مگر در [خانۀ] ابوبکر را» [۴۵٩].

۲٩۵- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب– قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ جفِي مَرَضِهِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ، عَاصِبًا رَأْسَهُ بِخِرْقَةٍ، فَقَعَدَ عَلَى المِنْبَرِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنَ النَّاسِ أَحَدٌ أَمَنَّ عَلَيَّ فِي نَفْسِهِ وَمَالِهِ مِنْ أَبِي بكْرِ بْنِ أَبِي قُحَافَةَ، وَلَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا مِنَ النَّاسِ خَلِيلًا لاَتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلًا، وَلَكِنْ خُلَّةُ الإِسْلاَمِ أَفْضَلُ، سُدُّوا عَنِّي كُلَّ خَوْخَةٍ فِي هَذَا المَسْجِدِ، غَيْرَ خَوْخَةِ أَبِي بَكْرٍ» [رواه البخاری: ۴۶٧].

۲٩۵- از ابن عباسبروایت است که گفت: پیامبر خدا جدر مرضی که از آن وفات نمودند، در حالی که سرخود را به دستمالی بسته بودند، از خانه برآمده و بر بالای منبر نشستند، بعد از حمد و ثنای خداوند فرمودند:

«در بین مردم هیچ‌کس فداکارتر به جان و مال خود، برای من از ابوبکر ابن ابی قحافه نیست، و اگر کسی را از مردم برای خود خلیل [۴۶٠]انتخاب می‌کردم، همانا ابوبکر را انتخاب می‌کردم، ولی دوستی اسلامی از هر دوستی بهتر است، هر دریچۀ را که در مسجد به طرف من باز است ببندید، بجز از دریچۀ [خانۀ] ابوبکر را» [۴۶۱].

[۴۵٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) محبت به معنی دوستی است، و خلت مرتبۀ بالاتر از محبت است، و محبوب‌ترین مردمان در نزد پیامبر خدا جابوبکر صدیقسبود، ولی رابطۀ (خلت) نبی کریم جبا خداوندأبود، و چون قلب نبی کریم در مرتبۀ (خلت) از محبت و مراقبت خداوندی سرشار گردیده و به اوج و کمال خود رسیده بود، لذا جایی برای این نوع رابطه با دیگری باقی نمانده بود. ۲) دوست‌ترین صحابه و خصوصی‌ترین صحابه برای پیامبر خدا جابوبکر صدیقسبود. ۳) ابوبکر صدیقسداناترین صحابه بود. ۴) اگر کسی سبب انجام دادن کار خوب و مؤثری می‌شود، باید (ولی امر) از این کارش تقدیر به عمل آورد. ۵) مسجد را نباید راه رفت و آمد مردم قرار داد. [۴۶٠] خلیل به معنی دوست خاص است، و این نوع دوستی، خاص بین پیامبر خدا جو بین خداوندأبود. [۴۶۱] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) این گفته پیامبر خدا جکه «و فداکارترین مردمان برایم در جان و مال خود، ابوبکر است»، و پیامبر خدا جطوری که در احادیث دیگری آمده است این موضوع را توضیح داده و فرمودند: «از مال خود بلال را آزاد ساخت، و مصرف راه هجرتم را داد، و دخترش را برایم به نکاح داد»، و مقدار مالی را که ابوبکرسدر راه خدا مصرف کرده بود، طوری که عائشهلمی‌گوید: (شصت هزار درهم) بود، و این تمام دارائی ابوبکرسبود، زیرا بعد از این که مال را در راه خدا خرج کرد، اولادش از وی پرسیدند: برای ما چه نگهداشتی؟ گفت: خدا و رسولش را. ۲) در این گفتۀ پیامبر خدا جکه: «و اگر از امت خود برای خود خلیلی انتخاب می‌کردم، همانا ابوبکر را انتخاب می‌نمودم، ولی برادری و دوستی اسلامی او از دیگران بیشتر است»، توضیح این امور لازمی است: أ- علاقۀ قلبی که بین یک شخص و شخص دیگر می‌باشد، به نام صداقت، مودت، محبت، و خلت یاد می‌شود، و خلت بالاترین درجۀ این مفاهیم است، تا جایی که قلب را کاملا پُر می‌کند، و این علاقۀ بود که بین پیامبر خدا جو پروردگارش وجود داشت. ب- در حدیث دیگری از ابی بن کعب آمده است که گفت: «آخرین باری که نزد پیامبر شما رفتم، پنج روز پیش از وفات‌شان بود، در این وقت می‌گفتند که «هیچ پیامبری نبوده است مگر آنکه از امت خود خلیلی داشته است، و خلیل من ابوبکر است، و خداوند همانطوری که ابراهیم را خلیل خود قرار داده است، مرا خلیل خود قرار داده است». ولی در صحیح مسلم آمده است که پیامبر خدا جپیش از وفات خود به پنج روز فرمودند که: «من از اینکه از شمایان کسی را برای خود خلیل انتخاب کنم، به خدا پناه می‌جویم»، و بعد از صحت حدیث ابی بن کعب بین این دو حدیث اینطور جمع کرده‌اند که: چون پیامبر خدا جاز روی تواضع و جهت تعظیم پروردگار خود از خلیل گرفتن بیزاری جست، خداوند چون از آرزوی نبی خود در خلیل گرفتن ابوبکرسآگاه بود، برایش اجازه داد تا ابوبکر را برای خود خلیل بگیرد. ۳) این گفتۀ پیامبر خدا جکه: «دروازۀ هیچ خانۀ را در مسجد باز مگذارید، مگر دروازۀ [خانۀ] ابوبکر را»، این سخن را پیامبر خدا جوقتی گفتند که عدۀ از صحابه که خانه‌های‌شان به جوار مسجد بود، برای خود دریچه از داخل مسجد باز کرده بودند، و از جملۀ این اشخاص ابوبکر صدیقسبود، پیامبر خدا جامر کردند که همۀ دریچه‌ها بسته شود، مگر دریچۀ خانۀ ابوبکر ج. در احادیث دیگری آمده است که پیامبر خدا جفرمودند: «تمام دروازه‌ها را ببندید مگر دروازۀ خانه علی را»، و به این اساس همانطوری که پیامبر خدا جبرای ابوبکر صدیقساجازه دادند که دریچۀ خانه‌اش بسته نشود، برای علیسنیز اجازۀ دادند، و در این صورت این مزیت خاص برای ابوبکر صدیق نبود، ولی علماء گفته‌اند که خانۀ علیستنها یک دروازه داشت، و همان دروازه از مسجد باز می‌شد، اگر این دروازه را می‌بستند، برای علیسراهی برای رفت و آمد به خانه‌اش باقی نمی‌ماند، ولی خانۀ ابوبکرسدروازۀ مستقلی از بیرون داشت، و با آن‌هم برایش اجازه دادند، که دریچۀ خانه‌اش را از داخل مسجد باز بگذارد، بنابراین اجازه دادن برای بازگذاشتن دروازۀ خانۀ علیسروی ضرورت بود، و اجازه دادن برای بازگذاشتن دریچ خانۀ ابوبکرسجهت فضیلت، و البته این به آن معنی نیست که علیسدارای فضیلت نیست، نه خیر چنین نیست، بلکه فضائل علیسبسیار است، و مناقبش بی‌شمار، ولی فضیلت بازگذاشتن دریچه در داخل مسجد، خاص برای ابوبکرساست، نه برای دیگران.