۳۴- باب: الغُسْلِ وَالوُضُوءِ فِي المِخْضَبِ
باب [۳۴]: غسل نمودن و وضوء ساختن در طشت
۱۴۸- عَنْ أَنَسٍ سقَالَ: حَضَرَتِ الصَّلاَةُ، فَقَامَ مَنْ كَانَ قَرِيبَ الدَّارِ إِلَى أَهْلِهِ، وَبَقِيَ قَوْمٌ، «فَأُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ جبِمِخْضَبٍ مِنْ حِجَارَةٍ فِيهِ مَاءٌ، فَصَغُرَ المِخْضَبُ أَنْ يَبْسُطَ فِيهِ كَفَّهُ، فَتَوَضَّأَ القَوْمُ كُلُّهُمْ» قُلْنَا: كَمْ كُنْتُمْ؟ قَالَ: «ثَمَانِينَ وَزِيَادَةً» [رواه البخاری: ۱٩۵].
۱۴۸- از انسسروایت است که گفت: وقت نماز داخل شد، کسانی که خانۀ آنها نزدیک بود، [غرض وضوء ساختن] به خانههای خود رفتند، وعدۀ باقی ماندند، برای پیامبر خدا جظرفی آبی آوردند، و این ظرف آنقدر کوچک بود، که دست پیامبر خداجدر آن داخل شده نتوانست، با آن هم تمام مردم از آن وضوء ساختند.
گفتیم: چند نفر بودید؟
گفت: هشتاد نفر و بیشتر [۲٧٠].
۱۴٩- عَنْ أَبِي مُوسَى س: أَنَّ النَّبِيَّ ج«دَعَا بِقَدَحٍ فِيهِ مَاءٌ، فَغَسَلَ يَدَيْهِ وَوَجْهَهُ فِيهِ، وَمَجَّ فِيهِ» [رواه البخاری: ۱٩۶].
۱۴٩- از ابوموسیسروایت است که پیامبر خدا جقدحی را که در آن آبی بود، طلب نمودند، و دست و روی خود را در آن شستند، و آب دهان خود را در آن قدح انداختند [۲٧۱].
۱۵٠- عَنْ عَائِشَةَ لقَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ النَّبِيُّ جوَاشْتَدَّ بِهِ وَجَعُهُ، اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ فِي أَنْ يُمَرَّضَ فِي بَيْتِي، فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ النَّبِيُّ جبَيْنَ رَجُلَيْنِ، تَخُطُّ رِجْلاَهُ فِي الأَرْضِ، بَيْنَ عَبَّاسٍ وَرَجُلٍ آخَرَ. وَكَانَتْ عَائِشَةُ لتُحَدِّثُ: أَنَّ النَّبِيَّ جقَالَ، بَعْدَمَا دَخَلَ بَيْتَهُ وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ: «هَرِيقُوا عَلَيَّ مِنْ سَبْعِ قِرَبٍ، لَمْ تُحْلَلْ أَوْكِيَتُهُنَّ، لَعَلِّي أَعْهَدُ إِلَى النَّاسِ» وَأُجْلِسَ فِي مِخْضَبٍ لِحَفْصَةَ، زَوْجِ النَّبِيِّ ج، ثُمَّ طَفِقْنَا نَصُبُّ عَلَيْهِ تِلْكَ، حَتَّى طَفِقَ يُشِيرُ إِلَيْنَا: «أَنْ قَدْ فَعَلْتُنَّ». ثُمَّ خَرَجَ إِلَى النَّاسِ [رواه البخاری: ۱٩۸].
۱۵٠- از عائشهلروایت است که گفت: وقتی که پیامبر خدا جمریض گردیده و درد بر ایشان غلبه کرد، از همسران خویش اجازه خواستند تا تیمار داریشان در خانۀ من باشد، و آنها برایشان اجازه دادند.
پیامبر خدا جدر وسط دو نفر، بین عباس و شخص دیگری، در حالی که پاهایشان به زمین کشیده میشد، [برای نماز] بیرون شدند.
و عائشهلقصه میکرد که پیامبر خدا جبعد از اینکه به خانۀ خود آمدند و دردشان شدید گردید، فرمودند: «از هفت مشکی که دهن بندهای آنها باز نشده باشد، [یعنی: مشکها پر باشد] بر بالای من آب بریزید، شاید بتوانم برای مردم وصیت نمایم».
ایشان را در طشتی که از ام المؤمنین حفصهلبود، نشاندند، و بریختن آب از آن مشکها بربالای آن حضرت شروع نمودیم، تا اینکه به طرف ما اشاره نموده و فرمودند: «کار مطلوب را انجام دادید»، سپس نزد مردم رفتند [۲٧۲].
۱۵۱- عَنْ أَنَسٍ سأَنَّ النَّبِيَّ ج«دَعَا بِإِنَاءٍ مِنْ مَاءٍ، فَأُتِيَ بِقَدَحٍ رَحْرَاحٍ، فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَاءٍ، فَوَضَعَ أَصَابِعَهُ فِيهِ» قَالَ أَنَسٌ: «فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَى المَاءِ يَنْبُعُ مِنْ بَيْنِ أَصَابِعِهِ» قَالَ أَنَسٌ: فَحَزَرْتُ مَنْ تَوَضَّأَ، مَا بَيْنَ السَّبْعِينَ إِلَى الثَّمَانِينَ [رواه البخاری: ۲٠٠].
۱۵۱- از انسسروایت است که گفت: پیامبر خدا جظرف آبی را طلب نمودند، برایشان قدح دهان گشادی که در آن اندکی آب بود، آوردند، ایشان انگشتان خود را در آن آب نهادند.
انسسگفت: در آن آب نظر میکردم و آب از بین انگشتان ایشان فوران میکرد.
انسسگفت: کسانی را که از آن قدح وضوء ساختند، اندازه نمودم، بین هفتاد تا هشتاد نفر بودند.
[۲٧٠] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) پیامبر خدا جاز این جهت میخواستند دست مبارک خود را در آن ظرف کنند، تا از آن ظرف با دست خود آب برداشته و وضوء بسازند، ولی از اینکه سر ظرف تنگ بود، دستشان در آن ظرف داخل شده نتوانست. ۲) با آنکه آن ظرف آب به این اندازه کوچک و خورد بود، که دست پیامبر خدا جدر آن داخل شده نتوانست، ولی به معجزۀ نبی کریم جبیش از هشتاد نفر از آن ظرف وضوء ساختند، و در صفحات این کتاب معجزات بسیاری را در مناسبتهای مختلف، و به اشکال مختلف برای نبی کریم جمطالعه خواهید فرمود. [۲٧۱] آنچه که از این حدیث دانسته میشود این است که پیامبر خدا جاز آن قدح دست و روی خود را شستند، و اینکه از آن قدح وضوء ساخته باشند، حدیث از این چیز مسکوت است، و حتی دلالت بر این دارد که در آن قدح وضوء نساختند، ورنه شخصی که شستن دست و رویشان را نقل کرده بود، وضوء ساختنشان را نیز نقل میکرد، و یا آنکه از وضوء ساختنشان به شستن دست و رو تعبیر نمیکرد، والله تعالی اعلم. [۲٧۲] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) نوبت کردن در بین زنها – برای کسی که چند زن دارد – واجب است، ورنه ضرورتی نبود که پیامبر خدا جاز آنها اجازه بخواهند. ۲) برای زن روا است که نوبت خود را به بناغ خود بدهد. ۳) وصیت کردن در وقت مرگ مستحب بوده و کار پسندیده و نیکی است. ۴) معالجه نمودن مریض به نیت شفا یافتن، و یا به نیت تخفیف مرض جواز دارد، ۵) عائشهلبر دیگر ازواج مطهراتی که در وقت نبی کریم جحیات داشتند، فضیلت داشته، و پیامبر خدا جاو را از دیگران بیشتر دوست داشتند.