فیض الباری شرح مختصر صحیح البخاری- جلد اول

فهرست کتاب

۲۵- باب: مَا جَاءَ فِي القِبْلَةِ وَمَنْ لَمْ يَرَ الإِعَادَةَ عَلَى مَنْ سَهَا فَصَلَّى إِلَى غَيْرِ القِبْلَةِ
باب [۲۵]: آنچه که دربارۀ قبله آمده است، و کسی که اعادۀ نماز را بر کسی که سهوا به غیر قبله نماز خوانده است لازم نمی‌داند

۲۵- باب: مَا جَاءَ فِي القِبْلَةِ وَمَنْ لَمْ يَرَ الإِعَادَةَ عَلَى مَنْ سَهَا فَصَلَّى إِلَى غَيْرِ القِبْلَةِ
باب [۲۵]: آنچه که دربارۀ قبله آمده است، و کسی که اعادۀ نماز را بر کسی که سهوا به غیر قبله نماز خوانده است لازم نمی‌داند

۲۶۳- عَنْ عُمَرَ سقَالَ: «وَافَقْتُ رَبِّي فِي ثَلاَثٍ: فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ جلَوِ اتَّخَذْنَا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى، فَنَزَلَتْ: ﴿وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّىوَآيَةُ الحِجَابِ، قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَوْ أَمَرْتَ نِسَاءَكَ أَنْ يَحْتَجِبْنَ، فَإِنَّهُ يُكَلِّمُهُنَّ البَرُّ وَالفَاجِرُ، فَنَزَلَتْ آيَةُ الحِجَابِ، وَاجْتَمَعَ نِسَاءُ النَّبِيِّ جفِي الغَيْرَةِ عَلَيْهِ، فَقُلْتُ لَهُنَّ: (عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبَدِّلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ)، فَنَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ» [رواه البخاری: ۴٠۲].

۲۶۳- از عمرسروایت است که گفت: در سه واقعه با پروردگارم موافق گردیدم، [یعنی: نظرم با وحی پروردگارم موافق گردید].

گفتم: یا رسول الله! اگر مقام ابراهیم÷را جایی برای نماز خواندن قرار دهیم، و این آیۀ کریمه نازل گردید: ﴿و از مقام ابراهیم جایی برای نماز خواندن قرار دهید.

و در مورد آیۀ حجاب، گفتم: یا رسول الله! اگر همسران خود را امر به حجاب نمائید [بهتر است]! زیرا اشخاص نیکو کار و بدکار با آن‌ها سخن می‌زنند، و آیۀ حجاب نازل گردید. و همسران پیامبر خدا ججهت مجادله و مناقشه نزد پیامبر خدا جآمدند، برای آن‌ها گفتم (چه بسا که اگر [پیامبر خدا ج]شما را طلاق دهد، عوض شما خداوند برایش زنان بهتری بدهد) و همین آیه نازل گردید [۴۱٩].

[۴۱٩] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) مراد از گفته عمرسکه (با پروردگارم موافق گردیدم) این است که: همان چیزی را که برای مشروع شدن بعضی از احکام نظر داده بودم، موافق با آن، وحی نازل گردید، و آن را تایید نمود. ۲) در این مسائل سه گانه وحی موافق نظر عمرسنازل گردیده است، نه آنکه عمرسموافق به وحی نظر داده باشد، به عبارت دیگر: اول عمرسنظر داده است، بعد از آن وحی موافق نظر وی نازل گردیده است، و این امر مستدعی آن بود که می‌گفت: پروردگارم با من موافقت نموده است، ولی با مراعات ادب گفت که: (با پروردگارم موافق گردیدم). ۳) موافقت وحی با نظر عمرسخاص به همین قضیه نیست، بلکه در پانزده موضوع، وحی موافق نظر عمرسنازل گردیده است، و از آن جمله است قصۀ اسیران بدر، قصۀ نماز خواندن پیامبر خدا جبر منافقین، قضیه تحریم شراب، وغیره، و اینکه وی سه قضیه را ذکر کرده است، شاید نظرش مهمترین آن‌ها بوده باشد، و شاید چیز دیگری، ولی اینکه می‌گویند: در وقتی که عمر این سخن را گفت تنها در همین سه مورد، وحی موافق نظرش نازل گردیده بود، و موارد دیگر بعد از این تحقق یافته است، بدون شک قابل قبول نیست، زیرا سخنی را که عمرسدر این حدیث گفته است، بعد از وفات نبی کریم جو بعد از توقف کامل وحی بوده است، والله تعالی أعلم.