۴۱- باب: الوُضُوءِ مِنَ النَّوْمِ وَمَنْ لَمْ يَرَ مِنَ النَّعْسَةِ وَالنَّعْسَتَيْنِ أَوِ الخَفْقَةِ وُضُوءاً
باب [۴۱]: وضوء به سبب خواب شدن، و کسی که از پینکی وضوء را لازم نمیداند
۱۶۱- عَنْ عَائِشَةَ ل: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ: «إِذَا نَعَسَ أَحَدُكُمْ وَهُوَ يُصَلِّي فَلْيَرْقُدْ، حَتَّى يَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْمُ، فَإِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا صَلَّى وَهُوَ يُصَلِّي فَلْيَرْقُدْ، حَتَّى يَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْمُ، فَإِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا صَلَّى نَاعِسٌ، لاَ يَدْرِي لَعَلَّهُ يَسْتَغْفِرُ فَيَسُبُّ نَفْسَهُ» [رواه البخاری: ۲۱۲].
۱۶۱- از عائشهلروایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «کسی که در حالت نماز پینکی رفت، استراحت نموده و خواب شود، زیرا کسی که در حالت پینکی رفتن نماز میخواند، چیزی نمیداند، و شاید به عوض آنکه استغفار نماید، خودش را دشنام بدهد» [۲۸۳].
۱۶۲- عَنْ أَنَسٍ س: عَنِ النَّبِيِّ جأَنَّه قَالَ: «إِذَا نَعَسَ أَحَدُكُمْ فِي الصَّلاَةِ فَلْيَنَمْ، حَتَّى يَعْلَمَ مَا يَقْرَأُ» [رواه البخاری: ۲۱۳].
۱۶۲- از انسساز پیامبر خدا جروایت است که فرمودند: «کسی که در وقت نماز خواندن خوابش آمد، بخوابد، تا آنکه بداند که چه میخواند» [۲۸۴].
[۲۸۳] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) از این حدیث نبوی شریف دانسته میشود که خواب ناقض وضوء است، ولی آیا بذات خود ناقض وضوء است، و یا مظنۀ بیوضوئی است؟ بعضی از علماء به این نظر اند که خواب به ذات خود ناقص وضوء میباشد، بنابراین کسی که خواب شد، وضویش نقض میگردد، خواه خوابش کم باشد و خواه بسیار، خواه نشسته خواب شود، و خواه به پهلو، و خواه به هرکیفیت و هیئت دیگری، زیرا در حدیث نبوی دیگری آمده است که: «... مگر از غائط، یا بول، و یا نوم»، که فرقی بین این سه چیز گذاشته نشده است، پس همانطوری که مطلق غائط و بول ناقض وضوء است، مطلق خواب نیز ناقض وضوء است. ۲) عدۀ از علماء رحمهم الله بر این نظر اند که خواب مظنۀ نقض وضوء است، به این معنی که اگر کسی خواب شود، احتمال دارد که وضویش نقض شود، و احتمال دارد که نقض نشود، زیرا پیامبر خدا جفرمودهاند که: «چشم متکاء مقعد است، پس کسی که خواب شد وضوء بسازد»، از این جهت اینها میگویند که خواب اندک ناقض وضوء نیست، چنانچه که اگر کسی اینطور بخوابد که مقعدش در جایش محکم باشد، وضویش نقض نمیگردد. ۳) و گروه سومی بر این نظر اند که خواب اصلا ناقض وضوء نیست، و این مذهب ابوموسی اشعری، و ابن عمر و مکحول است، و دلیلشان این است که (صحابه خواب میشدند، و بدون اینکه وضوء بسازند، نماز میخواندند). و هر نظری که در مورد خواب وجود داشت، در مورد جنون و اغماء و مستی نیز وجود دارد، زیرا همانطوری که خواب سبب غفلت و بیخودی انسان میشود، این حالات سه گانه نیز سبب غفلت و بیخودی انسان میشود، و این امر واضح است و احتیاج به دلیلی ندارد. [۲۸۴] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث و حدیث قبلی آنکه: ۱) اگر کسی در وقت نماز خواندن خوابش آمد، باید نماز را گذاشته و بخوابد، ولی علماء گفتهاند که این در حالت غلبۀ کامل نوم است، به طوری که نداند چه میخواند، ولی اگر خواب بر وی غلبه کامل نکرده بود، باید نماز را اداء نموده و بعد از آن بخوابد. ۲) ظاهر این دو حدیث، دلالت بر عموم دارد، یعنی: در هر نمازی – چه نماز فرضی باشد و چه نماز نفلی، چه نماز شب باشد و چه نماز روز – بنابراین اگر شخص پینکی میرفت و خواب بر او غلبه کرده بود، باید نماز را گذاشته و بخوابد، و بعد از اینکه خواب از سرش رفت، وضوء ساخته و نمازش را اداء نماید، گرچه بعضی از علماء میگویند که این حکم، دربارۀ نماز تهجد است است، و دیگر نمازها را شامل نمیشود، ولی ظاهر حدیث جانب عمومیت را ترجیح میدهد، وعلاوه بر آن، کسی که خوابش آمده باشد – طوری که نبی کریم جفرمودهاند – چه بسا که عوض استغفار نمودن، خودش را دشنام بدهد، و یا نفرین کند و یا سخن نا مناسب دیگری بگوید، و در این امور فرق بین نماز فرض و نماز نفل نیست. ۳) همانطوری که در وقت غلبۀ خواب، باید از نماز خواندن خودداری شود، در وقت هر پیش آمد دیگری که بر عقل تاثیر منفی میبخشد، نیز باید تا وقت به جا آمدن عقل، از نماز خواندن خودداری شود، مانند: بیهوشی، دیوانگی، نشه شدن از مخدرات، سستی از مفترات و امثال آنها.