۱۴- باب: فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ
باب [۱۴]: اگر توبه کردند و نماز را اقامه نمودند، و زکات دادند، آنها را به حالشان بگذارید
۲۴- وعَنْهُ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَيُقِيمُوا الصَّلاَةَ، وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ، فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّ الإِسْلاَمِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ» [رواه البخاری: ۲۵].
۲۴- و از ابن عمربروایت است که پیامبر خدا جفرمودند: «به من امر شده است که با مردم تا آن وقت به جنگ ادامه دهم که بگویند: خدای دیگری جز خدای یگانه نیست، و محمد پیامبر خدا است، و نماز بخوانند، و زکات بدهند، و چون چنین کردند، جان و مال خود را از من محفوظ داشتهاند، مگر در حقی که اسلام تعیین کرده است، و حساب آنها با خدا است» [۸۶].
[۸۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) بعضی از علماء میگویند: از این حدیث اینطور دانسته میشود که اگر کسی نماز را ترک کرد، ولو آنکه معتقد به وجوبش باشد، باید کشته شود، ولی امام عینی این چنین استنباطی را صحیح نمیداند، زیرا حدیث نبوی شریف دلالت بر قتال دارد، و قتال مستوجب قتل نیست، و اقوال علماء در مورد کسی که نماز را عمدا ترک میکند قرار ذیل است: أ- در نزد امام شافعی/کسی که حتی یک نماز را عمدا ترک کند، باید با شمشیر گردنش زده شود، و چون این مجازات حدی از حدود شریعت است، لذا بعد از کشته شدن باید بر وی نماز خوانده شود و در قبرستان مسلمانان دفن گردد. ب- امام احمد بن حنبل/میگوید: کسی که نماز را قصدا ترک میکند، کافر گردیده و از ملت اسلام خارج میشود، و حکمش حکم مرتد است، لذا بعد از کشته شدن نه بر وی نماز خوانده شود، و نه در قبرستان مسلمانان دفن گردد. ج- امام ابوحنیفه/میگوید تارک نماز باید حبس شود، تا وقتی که از ترک نماز توبه کرده و نمازش را اداء نماید. و در مورد زکات، عامۀ علماء میگویند که: اگر کسی زکات مالش را اداء نمیکرد، باید به زور از وی گرفته شود، و اگر به سبب ندادن زکات به مقاتله و جنگ برخاست، باید با وی مقاتله شود، چنانچه ابوبکر صدیقسبا کسانی که از دادن زکات خودداری نموده بودند، با آنها به مقاتله برخاست، و اینکه علماء کشتن مانع زکات را اجازه نمیدهند سببش این است که میتوان زکات را بزور از وی گرفت، ولی نماز را نمیتوان به زور بر سرش اداء نمود. ۲) چون ابوبکر صدیقستصمیم گرفت که با مانعین زکات به جنگ بپردازد، و عمر مانعش از این کار شد، هیچکدام از آنها و کسانی که در آنجا حاضر بودند، از این حدیث ابن عمر اطلاع نداشتند، ورنه لزومی نبود که ابوبکر صدیقسدر اقدام جنگ با مانعین زکات به قیاس پرداخته و بگوید که: (هرکس که بین نماز و زکات فرق بگذارد با وی به جنگ خواهم پرداخت، زیرا قرآن مجید زکات و نماز را باهم ذکر کرده است)، و همچنین اگر عمرساز این حدیث اطلاع میداشت، هرگز برایش جای برای اعتراض بر اقدام ابوبکرسدر جنگ با مانعین زکات باقی نمیماند. امام عینی/میگوید: اینکه ابن عمربدر آن وقت برای آنها از این حدیث خبر نداد، شاید به این سبب بود که در این مجلس حاضر نبود، و یا اگر حاضر بود، این حدیث در آن مجلس بیادش نیامده بود. و گرچه احتمال اول قوی به نظر میرسد، ولی احتمال دوم چندان قوی نیست، زیرا اینکه راوی حدیث چنین حدیثی را در جای که تذکرش مناسب است، فراموش کند، تا اندازۀ دور به نظر میرسد، پس آنچه که باقی میماند همان احتمال اول است، و احتمال ممکن دیگر اینکه: با وجود به خاطر داشتن این حدیث، چون دلیل ابوبکرسقناعت کننده به نظرش رسید، لزومی ندید که دلیل دیگری را بر آن بیفزاید، خصوصا آنکه ابوبکرسبه جزء اخیر این حدیث که میگوید (مگر به حق اسلام) نیز استدلال جست، والله تعالی أعلم بالصواب. ۳) و از احکام دیگر متعلق به این حدیث آنکه: ما در این دنیا با مردم به اساس چیزی برخورد مینماییم که از آنها سرمیزند، و چیزهای را که از ما پوشیده نگه میدارند، حساب آنها در آخرت با خدا است، زیرا هیچ چیزی از هیچکسی بر خداوند متعال پوشیده نیست.