۶۱- باب: المَسَاجِدِ الَّتِي عَلَى طُرُقِ المَدِينَةِ، وَالمَوَاضِعِ الَّتِي صَلَّى فِيهَا النَّبِيُّ ج
باب [۶۱]: مساجدی که در راه مدینه قرار دارد، و جاهایی که پیامبر خدا جدر آنها نماز خواندهاند
۳٠۲- عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ ب: أَنَّهُ كَانَ يُصَلِّي فِي أَمَاكِنَ مِنَ الطَّرِيقِ ويقولُ: «أَنَّهُ رَأَى النَّبِيَّ جيُصَلِّي فِي تِلْكَ الأَمْكِنَةِ» [رواه البخاری: ۴۸۳].
۳٠۲- از عبدالله بن عمربروایت است که: او در جاهایی معینی از راه، نماز میخواند، و میگفت که: پیامبر خدا جرا دیده است که در همین جاها نماز میخواندند.
۳٠۳- وعَنْه س: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جكَانَ يَنْزِلُ بِذِي الحُلَيْفَةِ حِينَ يَعْتَمِرُ، وَفِي حَجَّتِهِ حِينَ حَجَّ تَحْتَ سَمُرَةٍ فِي مَوْضِعِ المَسْجِدِ الَّذِي بِذِي الحُلَيْفَةِ، وَكَانَ إِذَا رَجَعَ مِنْ غَزْوٍ كَانَ فِي تِلْكَ الطَّرِيقِ أَوْ حَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ هَبَطَ مِنْ بَطْنِ وَادٍ، فَإِذَا ظَهَرَ مِنْ بَطْنِ وَادٍ أَنَاخَ بِالْبَطْحَاءِ الَّتِي عَلَى شَفِيرِ الوَادِي الشَّرْقِيَّةِ، فَعَرَّسَ ثَمَّ حَتَّى يُصْبِحَ لَيْسَ عِنْدَ المَسْجِدِ الَّذِي بِحِجَارَةٍ وَلاَ عَلَى الأَكَمَةِ الَّتِي عَلَيْهَا المَسْجِدُ»، كَانَ ثَمَّ خَلِيجٌ يُصَلِّي عَبْدُ اللَّهِ عِنْدَهُ فِي بَطْنِهِ كُثُبٌ، كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جثَمَّ يُصَلِّي، فَدَحَا فِيهِ السَّيْلُ بِالْبَطْحَاءِ، حَتَّى دَفَنَ ذَلِكَ المَكَانَ، الَّذِي كَانَ عَبْدُ اللَّهِ يُصَلِّي فِيهِ [رواه البخاری: ۴۸۴].
۳٠۳- و از ابن عمربروایت است که پیامبر خدا جدر هنگام [نیت] عمره و حج، در منطقۀ (ذو الحلیفه) [۴٧۱]در زیر درخت خارداری، در همان جایی که مسجد (ذو الحلیفه) قرار دارد، توقف میکردند.
و وقتی که از کدام غزوۀ برمیگشتند، و از همان راه میآمدند، یا از حج و یا عمره برمیگشتند، در دامن دشت، استراحت میکردند.
و اگر راه ایشان از پشت دشت بود، در مسیل وادی که به جانب شرق، قرار داشت توقف مینمودند، و در همانجا تا صبح استراحت میکردند، نه در نزدیک مسجدی که از سنگ ساخته شده، و نه هم بر بالای بلندی که مسجد روی آن بنا یافته بود.
در آنجا وادی عمیقی بود که عبدالله بن عمربدر آنجا نماز میخواند، و در داخل آن [وادی عمیق]، تپههای ریگی، بود، که پیامبر خدا جروی آنها نماز خوانده بودند، و سیل آن تپهها را به داخل وادی آورده بود، و آن جایی را که عبداللهسدر آن نماز میخواند، مدفون ساخته بود [۴٧۲].
۳٠۴- وحدَّث عبدُ الله: «أَنَّ النَّبِيَّ جصَلَّى حَيْثُ المَسْجِدُ الصَّغِيرُ الَّذِي دُونَ المَسْجِدِ الَّذِي بِشَرَفِ الرَّوْحَاءِ، وَقَدْ كَانَ عَبْدُ اللَّهِ يَعْلَمُ المَكَانَ الَّذِي كَانَ صَلَّى فِيهِ النَّبِيُّ جيَقُولُ: ثَمَّ عَنْ يَمِينِكَ حِينَ تَقُومُ فِي المَسْجِدِ تُصَلِّي، وَذَلِكَ المَسْجِدُ عَلَى حَافَةِ الطَّرِيقِ اليُمْنَى، وَأَنْتَ ذَاهِبٌ إِلَى مَكَّةَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ المَسْجِدِ الأَكْبَرِ رَمْيَةٌ بِحَجَرٍ أَوْ نَحْوُ ذَلِكَ» [رواه البخاری: ۴۸۵].
۳٠۴- و عبدالله بن عمربروایت میکند که: پیامبر خدا جدر جایی که مسجد کوچک قرار دارد، نماز خواندند، و موقعیت این مسجد کوچک در پایان آن مسجدی است که در کنار (روحاء) [۴٧۳]قرار دارد.
و عبداللهسآن جایی را که پیامبر خدا جدر آن نماز خوانده بودند، به خوبی میدانست، و اینطور نشانی میداد که: آنجا هنگامی که در مسجد نماز میخوانی، به طرف راست تو واقع میشود، و آن مسجد در کنار راه به طرف راست شخصی که به طرف مکه میرود قرار میگیرد، بین آن مسجد و مسجد کلان، به اندازه یک سنگانداز، یا چیزی کم و بیش، فاصله است [۴٧۴].
۳٠۵- وَكَانَ عبدُ اللهِ يُصَلِّي إِلَى العِرْقِ الَّذِي عِنْدَ مُنْصَرَفِ الرَّوْحَاءِ، وَذَلِكَ العِرْقُ انْتِهَاءُ طَرَفِهِ عَلَى حَافَةِ الطَّرِيقِ دُونَ المَسْجِدِ الَّذِي بَيْنَهُ وَبَيْنَ المُنْصَرَفِ، وَأَنْتَ ذَاهِبٌ إِلَى مَكَّةَ وَقَدِ ابْتُنِيَ ثَمَّ مَسْجِدٌ، فَلَمْ يَكُنْ عَبْدُ اللَّهِ يُصَلِّي فِي ذَلِكَ المَسْجِدِ، كَانَ يَتْرُكُهُ عَنْ يَسَارِهِ وَوَرَاءَهُ، وَيُصَلِّي أَمَامَهُ إِلَى العِرْقِ نَفْسِهِ، وَكَانَ عَبْدُ اللَّهِ يَرُوحُ مِنَ الرَّوْحَاءِ فَلاَ يُصَلِّي الظُّهْرَ حَتَّى يَأْتِيَ ذَلِكَ المَكَانَ، فَيُصَلِّي فِيهِ الظُّهْرَ، وَإِذَا أَقْبَلَ مِنْ مَكَّةَ، فَإِنْ مَرَّ بِهِ قَبْلَ الصُّبْحِ بِسَاعَةٍ أَوْ مِنْ آخِرِ السَّحَرِ عَرَّسَ حَتَّى يُصَلِّيَ بِهَا الصُّبْحَ [رواه البخاری: ۴۸۶].
۳٠۵- و عبداللهسدر وادی که به آخرین قسمت (روحاء) قرار دارد، نماز میخواند، و این وادی آخرین قسمت آنجا به کنار راه، و در پایان مسجدی است که بین آن، و بین آخرین قسمت آن منطقه قرار دارد، و در آنجا مسجدی بنا یافته است، و عبداللهسدر آن مسجد نماز نمیخواند، بلکه آن مسجد را به طرف چپ و پشت سر خود قرار میداد، و پیش روی وادی نماز میخواند.
و هروقت که عبدالله از منطقۀ (روحاء) بیرون میشد، نماز پیشین را تا به همانجا نمیرسید نمیخواند، و نماز پیشین را فقط در همانجا اداء میکرد، و هنگامی که از مکه میآمد، اگر ساعتی پیش از صبح، و یا سحرگاه در آنجا میرسید، همانجا توقف میکرد، تا اینکه نماز صبح را در همانجا اداء نماید.
۳٠۶- وحدَّث عبدُ اللهِ: «أَنَّ النَّبِيَّ جكَانَ يَنْزِلُ تَحْتَ سَرْحَةٍ ضَخْمَةٍ دُونَ الرُّوَيْثَةِ، عَنْ يَمِينِ الطَّرِيقِ، وَوِجَاهَ الطَّرِيقِ فِي مَكَانٍ بَطْحٍ سَهْلٍ، حَتَّى يُفْضِيَ مِنْ أَكَمَةٍ دُوَيْنَ بَرِيدِ الرُّوَيْثَةِ بِمِيلَيْنِ، وَقَدِ انْكَسَرَ أَعْلاَهَا، فَانْثَنَى فِي جَوْفِهَا وَهِيَ قَائِمَةٌ عَلَى سَاقٍ، وَفِي سَاقِهَا كُثُبٌ كَثِيرَةٌ» [رواه البخاری: ۴۸٧].
۳٠۶- و عبداللهسروایت میکند که: پیامبر خدا جدر زیر درخت بزرگی که در پایان قریۀ (رویثه) [۴٧۵]قرار داشت، نماز میخواندند، و این درخت در طرف راست و پیش روی راه، در مکان وسیع و همواری در دامن تپه که در دو میلی قریه (رویثه) بود، موقعیت داشت.
قسمت بالائی آن درخت شکسته شده بود، و به طرف داخل آن تمایل نموده و سرازیر شده بود، و با آنهم آن درخت به یک ساق ایستاده بود، و در پای آن درخت، برآمدگیهای ریگی فراوانی بود.
۳٠٧- وَحدَّث عبدُ الله: «أَنَّ النَّبِيَّ جصَلَّى فِي طَرَفِ تَلْعَةٍ مِنْ وَرَاءِ العَرْجِ، وَأَنْتَ ذَاهِبٌ إِلَى هَضْبَةٍ عِنْدَ ذَلِكَ المَسْجِدِ قَبْرَانِ أَوْ ثَلاَثَةٌ، عَلَى القُبُورِ رَضَمٌ مِنْ حِجَارَةٍ، عَنْ يَمِينِ الطَّرِيقِ عِنْدَ سَلَمَاتِ الطَّرِيقِ بَيْنَ أُولَئِكَ السَّلَمَاتِ» كَانَ عَبْدُ اللَّهِ يَرُوحُ مِنَ العَرْجِ، بَعْدَ أَنْ تَمِيلَ الشَّمْسُ بِالهَاجِرَةِ، فَيُصَلِّي الظُّهْرَ فِي ذَلِكَ المَسْجِدِ [رواه البخاری: ۴۸۸].
۳٠٧- و عبدالله بن عمربروایت میکند که: پیامبر خدا جدر سراشیبی قریۀ (عَرْج) [۴٧۶]در ناحیۀ که شخص به طرف پشته بالا میشود، نماز خواندند.
در نزدیک آن مسجد، دو و یا سه قبر است، بالای آن قبرها سنگهای کلانی قرار داشت، و به طرف راست راه، در قسمتی که راههای فرعی و باریک، از آن راه اصلی جدا میشود، این قبرها واقع گردیده است.
عبداللهساز قریۀ (عرج) در شدت گرمی روز بعد از استواء آفتاب بیرون میشد، و در بیرون شدن خود، راههای باریک و فرعی را انتخاب میکرد، و نماز پیشین را در همان مسجد اداء مینمود.
۳٠۸- قال عبدُ اللهِ: و نزل رسولُ الله جعِنْدَ سَرَحَاتٍ عَنْ يَسَارِ الطَّرِيقِ فِي مَسِيلٍ دُونَ هَرْشَى، ذَلِكَ المَسِيلُ لاَصِقٌ بِكُرَاعِ هَرْشَى، بَيْنَهُ وَبَيْنَ الطَّرِيقِ قَرِيبٌ مِنْ غَلْوَةٍ» وَكَانَ عَبْدُ اللَّهِ «يُصَلِّي إِلَى سَرْحَةٍ هِيَ أَقْرَبُ السَّرَحَاتِ إِلَى الطَّرِيقِ، وَهِيَ أَطْوَلُهُنَّ» [رواه البخاری: ۴۸٩].
۳٠۸- و عبداللهسمیگوید: پیامبر خدا جدر زیر درختان بزرگی که به طرف چپ راه در سراشیبی قریۀ (هرشی) [۴٧٧]میباشد، استراحت نمودند، و این سراشیبی در کنار قریه (هرشی) قرار دارد.
بین این منطقه و راه اصلی، حدود یک تیرانداز فاصله است، و عبداللهسنزد درختی که نزدیکترین درختان به راه، و بلندترین آنها بود، نماز میخواند.
۳٠٩- وَيقولُ: «إِنَّ النَّبِيَّ جكَانَ يَنْزِلُ فِي المَسِيلِ الَّذِي فِي أَدْنَى مَرِّ الظَّهْرَانِ، قِبَلَ المَدِينَةِ حِينَ يَهْبِطُ مِنَ الصَّفْرَاوَاتِ يَنْزِلُ فِي بَطْنِ ذَلِكَ المَسِيلِ عَنْ يَسَارِ الطَّرِيقِ، وَأَنْتَ ذَاهِبٌ إِلَى مَكَّةَ، لَيْسَ بَيْنَ مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ جوَبَيْنَ الطَّرِيقِ إِلَّا رَمْيَةٌ بِحَجَرٍ» [رواه البخاری: ۴٩٠].
۳٠٩- و عبداللهسمیگفت که: پیامبر خدا جدر رود خانه که در آخرین قسمت دشت (مر الظهران) در قسمتی که به طرف مدینه واقع است، منزل میگزیدند.
و هنگامی که از منطقۀ (صفراوات) پایین میشدند، در پایان این رود خانه به طرف چپ راهی که به طرف مکه میرود، منزل میگزیدند، بین جایی که پیامبر خدا جمنزل میگزیدند، و بین راه اصلی، فاصلۀ یک سنگانداز دست، بیشتر نبود.
۳۱٠- قَالَ: «وكانَ النَّبِيَّ جكَانَ يَنْزِلُ بِذِي طُوًى، وَيَبِيتُ حَتَّى يُصْبِحَ، يُصَلِّي الصُّبْحَ حِينَ يَقْدَمُ مَكَّةَ، وَمُصَلَّى رَسُولِ اللَّهِ جذَلِكَ عَلَى أَكَمَةٍ غَلِيظَةٍ، لَيْسَ فِي المَسْجِدِ الَّذِي بُنِيَ ثَمَّ، وَلَكِنْ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ عَلَى أَكَمَةٍ غَلِيظَةٍ» [رواه البخاری: ۴٩۱].
۳۱٠- و عبداللهسگفت که پیامبر خدا جهنگامی که به منطقه (ذی طوی) [جایی است نزدیک مکۀ مکرمه] میرسیدند، در آنجا منزل کرده و شب را میخوابیدند، چون صبح میشد، هنگام آمدن به مکه، نماز صبح را اداء میکردند.
و جایی که پیامبر خدا جدر آنجا نماز خواندند، عبارت از تپۀ ریگی بسیار سختی است، و مسجدی که در آنجا بنا یافته است، در آن موضعی که پیامبر خدا جنماز خواندهاند نیست، بلکه در پایان آن موضع، روی تپۀ ریگی سخت دیگری است.
۳۱۱- وَأَنَّ عَبْدَ اللَّه يحدِّثُ: «أَنَّ النَّبِيَّ جاسْتَقْبَلَ فُرْضَتَيِ الجَبَلِ الَّذِي بَيْنَهُ وَبَيْنَ الجَبَلِ الطَّوِيلِ، نَحْوَ الكَعْبَةِ، فَجَعَلَ المَسْجِدَ الَّذِي بُنِيَ ثَمَّ يَسَارَ المَسْجِدِ، بِطَرَفِ الأَكَمَةِ، وَمُصَلَّى النَّبِيِّ جأَسْفَلَ مِنْهُ عَلَى الأَكَمَةِ السَّوْدَاءِ، تَدَعُ مِنَ الأَكَمَةِ عَشَرَةَ أَذْرُعٍ أَوْ نَحْوَهَا، ثُمَّ تُصَلِّي مُسْتَقْبِلَ الفُرْضَتَيْنِ مِنَ الجَبَلِ الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَ الكَعْبَةِ» [رواه البخاری: ۴٩۲].
۳۱۱- و عبداللهسروایت میکند که: پیامبر خدا جدر دهانه کوهی که بین آن کوه، و کوه دراز قرار دارد، روی به قبله ایستادند، مسجدی را که در آنجا بنا یافته است، به طرف چپ مسجد، به طرف تپۀ سنگی قرار دادند.
و جایی را که پیامبر خدا جنماز خواندند، پایانتر از آن مسجد بالای تپۀ سیاهی است، [و اگر میخواهی آنجا نماز بخوانی] از آن تپه حدود ده ذرع بگذر، و روی خود را به طرف دهانه کوهی بکن که بین تو و بین کعبه قرار میگیرد، و بعد از آن نماز بخوان.
[۴٧۱] (ذو الحلیفه) میقات مشهور مدینۀ منوره است، و به طرف جنوب غرب مدینۀ منوره قرار دارد، و فاصله آن از حرم نبوی حدود (ده) کیلو متر است. [۴٧۲] از مسائل و احکام متعلق به این حدیث آنکه: ۱) در مورد مسجد (ذو الحلیفه) قبلا معلومات کافی ارائه نمودیم، و آنچه را که در اینجا قابل تذکر میدانیم این است که مسجد فعلی (ذو الحلیفه) عین همان مسجدی نیست که پیامبر خدا جدر آن نماز خواندهاند، و ابن عمرباز آن نام میبرد، بلکه مسجدی است از ابنیه آل سعود که در جای آن مسجد اعمار گردیده است. ۲) آثار و اماکن دیگری را که عبدالله بن عمربدر این حدیث و احادیث هشتگانۀ بعدی از آنها نام میبرد، مرور زمان و حوادث دهر از بین بیرده است، و حتی نامی هم از آنها باقی نمانده است، خودم با امکانات محدودی که در اختیار داشتم، در مورد این اماکن جستجو نمودم، ولی سراغی از آنها نیافتم، و چیزی که از آنها سراغ یافتم نام بعضی از قریهجات بود، مانند: قریه (هرشی) و منطقۀ (روحاء) و (رویثه) و امثال اینها، ولی از مساجد و تپهها و درختها و امثال این چیزها، نه تنها آنکه از آنها چیزی باقی نمانده است، بلکه – تا جایی که برای من معلوم شد هیچکس از آنها جزئیترین اطلاعی هم ندارد. ۳) ابن عمربنظرش این بود که باید از تمام آثار نبوی جستجو گردیده و آنچه را که نبی کریم جدر اماکن مختلف انجام دادهاند، باید به همان شکل بالأخص در مسائل عبادات انجام داد، و این عملش را همگان در مناقبش ذکر نمودهاند، و حتی امام عینی/میگوید که: ابن عمرببه این اماکن تبرک هم میجست. ولی بالمقابل پدرش عمر بن خطابسنظری مخالف این نظر داشت، معرور بن سوید روایت میکند که عمرسدر یکی از سفرهایش نماز ظهر را در جای معینی اداء نمود، بعد از آن به جای دیگری رفت، کسانی که با وی بودند آمدند و گفتند که: مگر پیامبر خدا جدر اینجا نماز خواندهاند؟ عمرسگفت: اهل کتاب از این جهت گمراه شدند، که آثار پیامبران خود را جستجو نموده، و در جای آن کنیسه و معبد ساختند، کسی که وقت نمازش داخل شد، [بدون در نظر داشتن جای معینی] نماز خود را بخواند، ورنه برود. [۴٧۳] (روحاء): نام قریهای است بین مکۀ مکرمه و مدینۀ منوره، و طوری که یاقوت حموی میگوید: وقتی که (تُبَّع) پادشاه یمن از جنگ اهل مدینه فارغ شد و به طرف مکه میرفت، در همینجا توقف کرده و استراحت نمود، و از این جهت اینجا را به نام (روحاء نام نهاد، و چون از (کثیر) پرسیدند که چرا اینجا را (روحاء) نامیدند؟ گفت: به سبب آنکه جای فراخ و خوش آب و هوائی است، معجم البلدان (۲/۴۲٧). [۴٧۴] طوری که قبلا هم یادآوری نمودیم، از اماکن و آثاری که در این احادیث ذکرش میآید، تقریبا هیچ چیزی باقی نمانده است، مثلا: از آنچه که در این حدیث از آنها یاد میشود، مانند: مسجد کوچک، مسجد که کنار روحاء قرار دارد، راهی که به طرف مکه میرود، و مسجد کلان و امثال اینها، هیچ اثر و خبری نیست. [۴٧۵] (رُوَیْثَه): نام قریهای است، بین مکۀ مکرمه و مدینۀ منوره، و (رُوَیْثَه) مشتق از (ترَبُّث) است به معنی درنگ کردن، نه از (روث) که به معنی سرگین است، و اینجا را از این جهت (رُوَیْثَه) نامیدند که چون (تُبَّع) از جنگ اهل مدینه برگشت و به طرف مکۀ مکرمه میرفت، در اینجا توقف نمود، و چون توقفش در اینجا به درازا کشید، و از رفتن به تاخیر افتاد، اینجا را (رُوَیْثَه) نامید، و بین مدینۀ منوره تا (رُوَیْثَه) یک شب راه است، و جای دیگری بین بصره و کوفه هم به همین نام یعنی: (رُوَیْثَه) وجود داشته است، و اینکه اکنون هم وجود دارد یا نه معلوم نیست، معجم البلدان (۲/۴۴٩). [۴٧۶] (عَرْج) به فتح عین، و سکون راء، به معنی: شتر فراون است، این منطقه و یا این قریه را (تُبَّع) به این نام، نامگذاری کرد، و سببش آن بود که چون از جنگ مردم مدینه برمیگشت و به طرف مکۀ مکرمه میرفت، و به اینجا رسید، دید که شترهای فروانی این طرف و آن طرف میرود، آن را (عَرْج) نامیده، و فاصله بین (عَرْج) و بین مدینۀ منوره هفتاد و هشت میل است، معجم البلدان (۳/۳٠٩). [۴٧٧] (هَرْشَى): به فتح هاء، و سکون را، و فتح شین، و یاء مقصوره، عبارت از تپهای است در نزدیک (حُجْفَه)، و به بحر نزدیک است، و کسی که به (هَرْشَى) باشد، بحر را دیده میتواند، و (هَرْشَى) در راه بین مدینۀ منوره و مکۀ مکرمه قرار دارد، معجم البلدان (۴/۴٧۲).