۳۴- باب: سُؤَالِ جِبْرِيلَ النَّبِيَّ جعَنِ الإِيمَانِ وَالإِسْلاَمِ وَالإِحْسَان...
باب [۳۴]: سؤال جبرئیل از پیامبر خدا جاز ایمان، اسلام و احسان
۴٧- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ سقَالَ: كَانَ رَسُولُ اللهِ جبَارِزًا يَوْمًا لِلنَّاسِ، فَأَتَاهُ جِبْرِيلُ فَقَالَ: مَا الإِيمَانُ؟ قَالَ: «الإِيمَانُ أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ، وَبِلِقَائِهِ، وَرُسُلِهِ وَتُؤْمِنَ بِالْبَعْثِ». قَالَ: مَا الإِسْلاَمُ؟ قَالَ: «الإِسْلاَمُ: أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ، وَلاَ تُشْرِكَ بِهِ، وَتُقِيمَ الصَّلاَةَ، وَتُؤَدِّيَ الزَّكَاةَ المَفْرُوضَةَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ». قَالَ: مَا الإِحْسَانُ؟ قَالَ: «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ، فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ»، قَالَ: مَتَى السَّاعَةُ؟ قَالَ: «مَا المَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ، وَسَأُخْبِرُكَ عَنْ أَشْرَاطِهَا: إِذَا وَلَدَتِ الأَمَةُ رَبَّهَا، وَإِذَا تَطَاوَلَ رُعَاةُ الإِبِلِ البُهْمُ فِي البُنْيَانِ، فِي خَمْسٍ لاَ يَعْلَمُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ» ثُمَّ تَلاَ النَّبِيُّ ج: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ﴾الآيَةَ، ثُمَّ أَدْبَرَ فَقَالَ: «رُدُّوهُ» فَلَمْ يَرَوْا شَيْئًا، فَقَالَ: «هَذَا جِبْرِيلُ جَاءَ يُعَلِّمُ النَّاسَ دِينَهُمْ» [رواه البخاری: ۵٠].
۴٧- از ابوهریرهسروایت است که گفت: روزی پیامبر خدا جدر بین مردم نشسته بودند، شخصی آمد و از ایشان پرسید:
ایمان چیست؟
فرمودند: «ایمان عبارت از این است که به خدا، و ملائکه، و دیدار خداوند [در آخرت]، و به پیامبرانش ایمان بیاوری، و به روز جزا ایمان داشته باشی».
آن شخص پرسید: اسلام چیست؟
فرمودند: «اسلام عبارت از این است که: خدا را عبادت کنی، و به او شریک نیاوری، نماز را اداء کنی، و زکاتی را که بر تو فرض است، اداء نمایی، و ماه رمضان را روزه بگیری».
آن شخص پرسید: احسان چیست؟
فرمودند: «[احسان آن است] که خداوند را طوری عبادت کنی که گویا او را میبینی، و اگر تو او را نمیبینی، یقینا او تو را میبیند» [۱۲۳].
آن شخص پرسید: قیامت چه وقت است؟
فرمودند: «مسؤول در این مسأله از سائل عالمتر نیست، [یعنی: من در این مسئله از تو عالمتر نیستم]، ولی علامات آن را برایت میگویم: اینکه کنیز بادار خود را تولد نماید، و اینکه ساربانان شتر چران ناشناس، دست به توسعه عمران بزنند [۱۲۴]، و [دانستن وقت قیامت] یکی از پنج چیزی است که به جز خداوند متعال، هیچکسی آنها را نمیداند» [۱۲۵].
بعد از آن پیامبر خدا جاین آیۀ کریمه را تلاوت نمودند: ﴿به تحقیق که خداوند متعال دانا و به وقت قیامت است﴾الآیة. و آن شخص برگشت و رفت، پیامبر خدا جفرمودند: «او را برگردانید»، و آنها اثری از وی نیافتند، پیامبر خدا جفرمودند: «این جبرئیل بود، آمده بود تا دین مردم را برای آنها تعلیم بدهد» [۱۲۶].
[۱۲۳] تقرب به خدا سه مرحله دارد: ۱) مرحلۀ ایمان که انسان را از دائرۀ کفر خارج ساخته و به دائرۀ ایمان داخل میسازد. ۲) مرحلۀ اسلام که شخص مسلمان عبادات را با ارکان و شروط آن به حسب آنچه که در شریعت اسلام آمده است، انجام میدهد. ۳) مرحلۀ احسان: که شخصی مسلمان همۀ اعمال خود را طوری انجام میدهد، که خداوندأرا شاهد و ناظر اعمال خود میداند، و این مرحله خاص برای خواص است، و این مرحلهای است که اگر کسی خدا را در چنین حالتی عبادت میکند، یقینا از عبادت خود لذت برده و احساس آرامش خاطر، و علو معنوی مینماید، و از اینجا بود که پیامبر خدا جبهترین آرامش قلبی و تقرب معنوی را در حالت نماز خواندن احساس نموده و میفرمودند: «وَجُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»،و از علیسروایت است که میگفت: اگر حجاب هم برداشته شود، یقینم افزون نمیگردد، زیرا وی خدا را در همۀ اعمال خود به طور یقین شاهد و ناظر میدانست. [۱۲۴] یعنی: اشخاص دانسته و شریف از قدرت میافتند، و قدرت و امکانات به اشخاص جاهل و ناشناخته میرسد، و امکانات در اختیار آنها قرار میگیرد، و آنها دست به ساختن بناها و تعمیرهای بلند و بالا میزنند، و اینجا است که عدالت جایش را به ظلم، و دانش جایش را به جهالت و نادانی میدهد، و نتیجه آن میشود که جامعه گرفتار بدبختی و نکبت میشود. [۱۲۵] و این پنج چیز طوری که در آیۀ کریمه آمده است عبارت اند از: أ- دانستن وقت قیامت که در چه سال و چه ماه و چه روزی برپا میگردد. ب- وقت و مکان و اندازۀ باریدن باران. ج- دانستن آنچه که در ارحام است بر اینکه پسر است و یا دختر، خوشبخت است یا بدبخت، کوتاه عمر است، و یا دراز عمر، خوش خُلق است و یا بد خُلق، و امثال اینها. د- اینکه فردا فلان شخص چه میکند، زنده میماند یا میمیرد، سالم میماند یا مریض میشود، برایش غمی پیش میآید و یا مسرتی، و امثال اینها. هـ- اینکه شخص به کدام سرزمین میمیرد، در خانهاش و یا در کوچه و یا در بازار، در شهری که سکونت دارد، و یا در شهر دیگری. و اگر انسانی با بعضی از جزئیات این اشیاء علم حاصل میکند علمش علم ناقص است، ولی علم خداوند علم کامل و محیط به همۀ جوانب امور است، مثلا: اگر کسی نسبت به بعضی علائم و تجارب بداند که فردا باران میبارد، این علمش علم ناقص بوده و آن علمی نیست که خداوند متعال نسبت به باران دارد، زیرا خداوند متعال وقت دقیق باریدن باران، مکان باریدن باران، و مقدار باریدن باران و حتی عدد دانههای باران را میداند، ولی بشر از علم این چیزها عاجز است، و اگر شخصی با آلات و اسبابی که در اختیار دارد میداند طفلی که در شکم مادر است، پسر است و یا دختر، ولی این را نمیداند که این طفل خوش بخت است و یا بدبخت، در آینده عالم میشود و یا جاهل، شخص متکبری میشود و یا شخص متواضعی، در فلان روز از عمر خود چه کاری را انجام میدهد، چه میخورد و چه مینوشد، و چه وقت خواب میشود و چه وقت بیدار، و همچنین جزئیات بسیار دیگری را، ولی خداوند متعال همۀ این چیزها و هم چنین هرچیز دیگری را نسبت به این شخص و هر شخص دیگری به طور کامل و دقیق میداند، و همچنین است در مثالهای دیگر. [۱۲۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) علماء گفتهاند که این حدیث اصل دین و اساس شریعت است، زیرا متضمن ارکان ایمان و اسلام و مبین انواع عبادات مالی و بدنی، و بیان اخلاص عمل، و کیفیت تقرب به خدا است. ۲) اینکه پیامبر خدا جبرای صحابه گفتند که (او را برگردانید)، قصدشان این بود که برای آنها بفهمانند که این شخص جبرئیل÷بود، و از این سبب وقتی که آنها به طلبش رفتند، نه تنها آنکه خودش را ندیدند، بلکه اثری از پایش را نیز ندیدند. ۳) این حدیث دلالت بر این دارد که ملائکه – به قدرت خداوند متعال – میتوانند خود را برای مردمان دیگر غیر از پیامبران علیهم السلام نیز ظاهر سازند، تا جایی که آنها را دیده، سخنش را بشنوند و بفهمند، و در روایتی آمده است که عمران بن حصینسسخن ملائکه را میشنید.