۱- باب: ﴿فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً...﴾
باب [۱]: ﴿پس اگر آبی را نیافتید...﴾.
۲۲۳- عَنْ عَائِشَةَ ل: زَوْجِ النَّبِيِّ ج، قَالَتْ: خَرَجْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ جفِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ، حَتَّى إِذَا كُنَّا بِالْبَيْدَاءِ أَوْ بِذَاتِ الجَيْشِ انْقَطَعَ عِقْدٌ لِي، فَأَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ جعَلَى التِمَاسِهِ، وَأَقَامَ النَّاسُ مَعَهُ وَلَيْسُوا عَلَى مَاءٍ، فَأَتَى النَّاسُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ، فَقَالُوا: أَلاَ تَرَى مَا صَنَعَتْ عَائِشَةُ؟ أَقَامَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ جوَالنَّاسِ وَلَيْسُوا عَلَى مَاءٍ، وَلَيْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ وَرَسُولُ اللَّهِ جوَاضِعٌ رَأْسَهُ عَلَى فَخِذِي قَدْ نَامَ، فَقَالَ: حَبَسْتِ رَسُولَ اللَّهِ جوَالنَّاسَ، وَلَيْسُوا عَلَى مَاءٍ، وَلَيْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَعَاتَبَنِي أَبُو بَكْرٍ، وَقَالَ: مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَقُولَ وَجَعَلَ يَطْعُنُنِي بِيَدِهِ فِي خَاصِرَتِي، فَلاَ يَمْنَعُنِي مِنَ التَّحَرُّكِ إِلَّا مَكَانُ رَسُولِ اللَّهِ جعَلَى فَخِذِي، «فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ جحِينَ أَصْبَحَ عَلَى غَيْرِ مَاءٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ آيَةَ التَّيَمُّمِ فَتَيَمَّمُوا»، فَقَالَ أُسَيْدُ بْنُ الحُضَيْرِ: مَا هِيَ بِأَوَّلِ بَرَكَتِكُمْ يَا آلَ أَبِي بَكْرٍ، قَالَتْ: فَبَعَثْنَا البَعِيرَ الَّذِي كُنْتُ عَلَيْهِ، فَأَصَبْنَا العِقْدَ تَحْتَهُ [رواه البخاری: ۳۳۴].
۲۲۳- از عائشهلهمسر پیامبر خدا جروایت است که گفت: در یکی از سفرهای پیامبر خدا جبا ایشان همسفر بودیم، چون به منطقه (بیداء) یا منطقه (ذات الجیش) [۳۵۴]رسیدیم، گلوبندم قطع شد، پیامبر خدا جو دیگر همراهانشان غرض جستجوی گلوبند، توقف نمودند، و در این محل آبی هم نداشتند.
مردم نزد ابوبکر صدیقسآمد و گفتند: مگر نمیبینی که عائشه چه کرده است؟ سبب توقف پیامبر خدا جو دیگران گردیده است، و این در حالی است که در این محل آبی نیست، و با خود آبی هم ندارند.
ابوبکرسدر حالی که پیامبر خدا جسرخود را بالای رانم گذاشته و به خواب رفته بودند، آمد و گفت: سبب توقف پیامبر خدا جو دیگر مردم شدهای، در حالی که اینجا نه آبی است، و نه هم آنها با خود آبی دارند.
عائشهلمیگوید: ابوبکرسمرا مورد عتاب قرار داد، و آنچه که خداوند میخواست که بگوید گفت: و با دست خود به پهلویم میزد، و جز اینکه سر پیامبر خداجبر بالای رانم گذاشته بود، چیز دیگری مانع حرکت کردن من نمیشد.
و چون پیامبر خدا جصبح از خواب بیدار شدند، آبی وجود نداشت، و خداوند آیۀ تیمم را نازل فرمود، و مردم تیمم کردند.
أسید بن حضیرس [۳۵۵]گفت: ای خاندان ابوبکر! این اولین برکت شما نیست، عائشه میگوید: چون شتری را که من بر او سوار بودم از جایش حرکت دادیم، گلوبند را از زیر پایش یافتیم [۳۵۶].
۲۲۴- عَنْ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ب: أَنَّ النَّبِيَّ جقَالَ: "أُعْطِيتُ خَمْسًا لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِي: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِي الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، فَأَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ أُمَّتِي أَدْرَكَتْهُ الصَّلاَةُ فَلْيُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِي المَغَانِمُ وَلَمْ تَحِلَّ لِأَحَدٍ قَبْلِي، وَأُعْطِيتُ الشَّفَاعَةَ، وَكَانَ النَّبِيُّ يُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً" [رواه البخاری: ۳۳۵].
۲۲۴- از جابر بن عبداللهسروایت است که گفت: پیامبر خدا جفرمودند: «برایم پنج چیز داده شده است که برای هیچکسی پیش از من داده نشده است.
اینکه چون از مسافت یک ماه راه، به دل دشمنانم خوف و رُعب میافتد، نصرت داده شدهام [۳۵٧].
اینکه زمین برایم مسجد و وسیلۀ طهارت قرار داده شده است [۳۵۸]، پس هرکس از امت من که نماز را دریافت [و آبی را ندید، تیمم کند] و نماز را اداء نماید.
و اینکه اموال برایم حلال گردانیده شده است، و برای هیچکس دیگری پیش از من حلال گردانیده نشده بود [۳۵٩].
و اینکه برایم اجازه شفاعت داده شده است [۳۶٠].
و اینکه پیامبران پیش از من خاص برای قوم خود مبعوث میشدند، و من برای همه مردمان مبعوث گردیدهام [۳۶۱].
[۳۵۴] و (ذات الجیش) نام دو منطقه بین مکۀ مکرمه و مدینۀ منوره است. [۳۵۵] وی اسید بن حضیر انصاری است، یکی از نمایندگان مردم مدینۀ منوره در عقبۀ ثانی بود، و در مدینۀ منوره در سال بیست هجری وفات یافت، فتح المبدی (۱/۲٩۶). [۳۵۶] از احکام و مسائل متعلق به این حدیث آنکه: ۱) پدر حق دارد و دخترش را ولو آنکه به شوهر داده شده باشد، تادیب نماید. ۲) شخص میتواند همسرش را با خود به سفر ببرد، ولو آنکه با گروهی از مردها سفر نماید. ۳) زن میتواند در سفر خود را برای شوهرش زینت نماید. ۴) اگر چیزی از نزد زن گم میشود، نباید شوهرش او را مورد عتاب قرار دهد، ولو آنکه سبب زحمت و یا خسارۀ مادی برایش شود. ۵) در وقت نماز خواندن اگر آب پیدا نمیشد، باید تیمم نمود. ۶) عائشه رضی الله دارای فضائل زیادی بود، از آن جمله اینکه به سبب گم شدن گلو بندش تیمم کردن در وقت نبودن آب مشروع گردید. [۳۵٧] یعنی وقتی که بین من و بین دشمنان من یک ماه راه سفر باقی میماند، ترس من به دل دشمنان من میافتد، و ترس افتادن به دل دشمن یکی از مهمترین اسباب شکست دشمن است، و مراد از یک ماه راه سفرهای آن روزی است، و اگر خواسته باشیم این اندازه راه را به حساب امروزی بسنجیم، چون در آن زمان روزانه تقریبا حدود چهل کیلو متر راه میپیمودند، میتوان این فاصله را به حدود یک هزار و دو صد کیلو متر راه تخنین زد، والله تعالی أعلم. [۳۵۸] نماز خواندن برای امم سابقه خاص در داخل معابد که به نام (بِیَع) و (صوامع) یاد میشد، جواز داشت، و در بیرون از آن معابد نماز خواندن برای آنها روا نبود، ولی در دین اسلام نماز خواندن و عبادت خدا در هرجایی – به شرط آنکه پاک باشد – جواز دارد، و اینکه عیسی÷در زمین به سیاحت میپرداخت، و در هرجایی که وقت نماز داخل میشد، نماز میخواند، معارض با این اختصاص نیست، زیرا برای سیدنا عیسی÷زمین تنها مسجد و جای نماز خواندن قرار داده شده بود، نه وسیلۀ طهارت، ولی برای محمد جهم مسجد قرار داده شده است، و هم وسیله طهارت، و این چیز وجه اختصاص به پیامبر خدا جاست. [۳۵٩] زیرا بعضی از انبیاء گذشته مامور به جهاد نبودند، از این جهت غنمیتی را به دست نمیآوردند، و آنهایی که مامور به جهاد شده بودند، غنائمی را که به دست میآوردند، آتشی میآمد، و آن غنائم را از بین میبرد، و خوردن و استفاده کردن از آن غنائم برای آنها روا نبود. [۳۶٠] مراد از این شفاعت، شفاعت کبری است که برای تمام مؤمنین اهل موقف در میدان محشر شفاعت مینمایند، و تفصیل آن إنشاءالله در حدیث شفاعت خواهد آمد. [۳۶۱] هر پیامبری از پیامبران گذشته مانند نوح، صالح، ایوب، لوط، موسی، عیسی و غیر هم علیهم السلام خاص برای قوم خود مبعوث شده بودند، ولی پیامبر خدا محمد جبرای همه جهانیان مبعوث شدهاند، خداوند متعال میفرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا﴾بگو ای مردمان! من برای همۀ شما مبعوث شدهام، و از اینجا بود که نبی کریم جبرای مردمان غیر عرب، مانند کسیری و قیصر وغیره نامه فرستاده و آنها را به اسلام دعوت مینمودند. ملاحظه: اینکه در این حدیث نبوی شریف امور اختصاصی برای پیامبر خدا جنسبت به انبیاء دیگر علیهم السلام پنج چیز ذکر گردیده است، به این معنی نیست که: پیامبر خدا جتنها به همین پنج چیز اختصاص یافته باشند، زیرا طوری که در علم (اصول فقه) مقرر است، مفهوم عدد در نزد بسیاری از علماء معتبر نیست، و اموری را که پیامبر خدا جبه آنها اختصاص یافتهاند بسیار است، و از آن جمله است: ۱) مقام محمود: خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩﴾و (مقام محمود) عبارت شفاعت عظمی در روز قیامت است. ۲) حوض کوثر: خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ ١﴾. ۳) اینکه خداوند متعال لغزشهای گذشته و آیندۀشان را بخشیده، و نعمت خود را بر ایشان تمام کرده است، خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗا ١ لِّيَغۡفِرَ لَكَ ٱللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنۢبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعۡمَتَهُۥ عَلَيۡكَ وَيَهۡدِيَكَ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا ٢﴾. ۴) اینکه نام ایشان در بسیاری از جاها مقارن با نام خداوندأآمده است، مانند کلمه شهادت، «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ»، و همچنین در اذان، و در اقامت، و در «التَّحِيَّاتُ»، و در جاهای دیگر، خداوند متعال میفرماید: ﴿أَلَمۡ نَشۡرَحۡ لَكَ صَدۡرَكَ ١ وَوَضَعۡنَا عَنكَ وِزۡرَكَ ٢ ٱلَّذِيٓ أَنقَضَ ظَهۡرَكَ ٣ وَرَفَعۡنَا لَكَ ذِكۡرَكَ ٤﴾. ۵) اینکه خود خداوند متعال و ملائکهاش بر وی درود و سلام میفرستند، و همۀ مؤمنان مامور به درود و سلام فرستادن بر ایشان شدهاند، خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَٰٓئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِيِّۚ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِيمًا ٥٦﴾. ۶) در هرجایی که خداوند متعال ایشان را خطاب نموده است، به جهت تشریف و تکریم به (نبی) و (رسول) «يا أيها النبي ويا أيها الرسول»مخاطب ساخته است، نه به نامشان، و به نام که (محمد) و (أحمد) باشد فقط در مقام خبر دادن از ایشان یاد شده است، خداوند متعال میفرماید: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِ﴾، و میفرماید: ﴿وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِي ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُ﴾. ٧) اینکه دارای خلق عظیم بودند، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤﴾. ۸) اینکه متصف به رأفت و رحمت بودند، خداوند متعال میفرماید: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨﴾. ٩) و اینکه خداوند متعال ایشان را بر شیطانشان غالب ساخت، تا جایی که آن شیطان مسلمان شد. ۱٠) دارای (جوامع الكلم) بودند. ۱۱) خاتم النبیین بودند. ۱۲) امتشان در نماز مانند ملائکه در آسمان به صف میایستند. ۱۳) مشقتها و مشکلاتی که در ادیان سابقه بود، از ایشان و از امتشان برداشته شده است. ۱۴) امتشان از خطا و فراموشی (عندالله) مؤاخذه نمیباشند. ۱۵) امتشان (خیر الأمم) هستند، یعنی: از همۀ امتهای سابقه بهتر میباشند. ۱۶) دارای معجزات متعدد و گوناگونی بودند، که در رأس این معجزات، معجزۀ قرآن مجید قرار دارد، و بسیاری از معجزات دیگر إنشاءالله در احادیث همین کتاب از نظرتان خواهد گذشت، از آن جمله اینکه: جمادات برایشان نطق میکردند، طفل در گهواره به نبوتشان شهادت داد، از طعام اندکی گروه زیادی را طعام داده و سیر ساختند، آب از سر انگشتانشان فواره زد، قمر به جهت اثبات نبوتشان شق شد، با یک دست کشیدنشان مریضهای بسیاری شفا یافتند، کسی که به تعقیبشان میآمد تا به ایشان ضرر برساند، دستهای اسپش در زمین فرورفت، خداوند در شب هجرت بینائی را از چشمان کفار گرفت، و همان بود که در وقت خارج شدن از خانه ایشان را ندیدند، همۀ اقوال و افعال و تصرفاتشان یکایک به طور دقیق به سند برای امتشان رسید، و حفظ گردید، و بسیاری از معجزات و امور خارق العادۀ دیگر، و امام ابن حجر/میگوید: ابوسعید نیشاپوری در کتاب (شرف مصطفی) آورده است که پیامبر خدا جاز دیگر انبیاء علیهم السلام به شصت خصلت اختصاص یافتهاند، (فتح الباری: ۱/۵۲۳-۵۲۴).